اواخر سال 94 انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار می شود و از همینک جریان های مختلف سیاسی به شکلی جسته و گریخته به ساماندهی نیروهای خود می پردازند. گروه راهبرد خبرگزاری دانا در نظر دارد با استفاده از نظرات کارشناسان و فعالان سیاسی جریان های سیاسی برجسته، آرایش سیاسی جریان های موجود در ایران را بررسی کند. عباس سلیمی نمین از اصولگرایانی است که هم تجربه کار رسانه ای دارد و زمینه کاری وی تاریخ معاصر است. آنچه در پی می آید گفت وگوی خبرگزاری دانا با سلیمی نمین است که بیشتر به آرایش سیاسی انتخابات آتی مجلس معطوف بود:
آقای سلیمی نمین طی این چند سال اخیر شاهد بودیم که هژمونی ساختار سیاسی مجلس بعد از انتخابات ریاست جمهوری، متعلق به جریان های حامی دولت های وقت بوده است. از این منظر به نظر شما دولت روحانی چه تاثیری می تواند بر انتخابات مجلس سال 93 بگذارد؟
البته این وضعیت در دوران آقای احمدی نژاد چندان صحت ندارد یعنی قبل از دوران آقای احمدی نژاد و در مجلس هفتم ترکیب سیاسی مجلس تغییر کرد و در دوران دوم خرداد به دلیل دوری جستن مردم از جریان اصلاح طلبان در جامعه آغاز شد که از انتخابات شوراها در دور دوم کلید خورد و مردم از جریان اصلاح طلب رویگردان شدند و بعد از انتخابات شوراها، انتخابات مجلس هم، این گرایش حاکم بود که در دوران خود دوم خردادی ها اتفاق افتاد اما اینکه آیا در شرایط کنونی این امر قابل تحقق خواهد بود و آنچه را که بعد از انتخابات دوم خرداد صورت گرفت و مجلس ششم تمایلات مشابهی با دولت پیدا کرد و این اتفاق امروز هم رخ خواهد داد یا خیر؟ جای تامل دارد و به عوامل مختلف وابسته است و مهمترین عامل در این قضیه عملکرد دولت آقای روحانی خواهد بود و من فکر می کنم تا زمان انتخابات مجلس آتی ملت امکان یک تجزیه و تحلیل درستی از دولت را خواهد یافت الان درست است که در سطح نخبگان یک آگاهی هایی نسبت به دولت آقای روحانی وجود دارد اما این فراگیر نشده و نیاز به زمان است تا یک جمع بندی نسبت به دولت آقای روحانی در جامعه صورت بگیرد.
وزرای روحانی اهل جانفشانی نیستند
من فکر می کنم که اگر همین ترکیب و همین روند در دولت آقای روحانی تا انتخابات آتی مجلس شاهد باشیم، تمایل مردم این خواهد بود که به هیچ وجه هم سنخی بین دولت و مجلس ایجاد نشود چرا که معتقدم مصالح جامعه هم چنین چیزی را حکم خواهد کرد یعنی جامعه این را می فهمد اگر در یک جایی نیازی به نظارت باشد قطعا باید گرایش نهاد دیگر را به نوعی تنظیم کند که نظارت بر آن تقویت شود متاسفانه ترکیب اقتصادی دولت، خیلی مطلوب نیست و وزیرانی در راس امور اقتصادی قرار دارند که خیلی انگیزه مند برای فعالیت اقتصادی برای جامعه و مردم نیستند و خودشان دارای سرمایه های کلان هستند و فعالیت های اقتصادی داشته و دارند لذا خیلی عادی کار می کنند یعنی اگر آقای روحانی هم به آنها فشار بیاورد تهديد به استعفا کرده وزارتخانه را کاملاً رها میکنند و الان هم به صورت معمولی اداری همان ساعت اداری کار می کنند و واقعا جانفشانی های کاری در جهت رفع مشکلات مردم را از سوی وزرا شاهد نیستیم.
مثلا در مورد وزیر نفت که خیلی ها مدعی بودند که اگر این وزیر بیاید وضعیت وزات نفت مطلوب خواهد بود؛ در حالی که شاهدیم بعد از آن حتی صادراتمان هم کاهش پیدا کرد و مجبور شدند وزیر قبلی را به عنوان مشاور به کار بگیرند چون وضعیت در دوران وزیر قبلی خیلی بهتر بود. در شرایطی که آمریکایی ها ما را تحت فشار قرار می دهند، وزیر برای هر کشتی که می خواهد صادر کند، باید کلی تلاش داشته باشد تا بتواند ظلم و تحریم آمریکایی ها را پشت سر بگذارد و این فعالیت ها را در شرائط کنوني چندان شاهد نیستیم. نه تنها در این مورد که در موارد دیگر نظیر عسلويه هم شاهد نیستیم و ایشان بسیاری از واحدهای عسلويه را تعطیل کرده اند.
وزرای دولت الان نگاهشان به این است که شرایط ما با آمریکایی ها عادی شود که بتواند حلال مشکلات باشد در حالی که این معقول نیست و ما یک کشوری هستیم استقلال رای داریم و این استقلال دشمنی هایی را در سطح بین الملل برای ما به وجود می آورد و لذا متناسب با رویکردهایی که شان و منزلت ملت ایران را حفظ می کند، باید عمل کنیم. از وزاری اقتصادی آقای روحانی خیلی نمی توان انتظار جانفشانی داشت.
یعنی شما معتقدید که وضعیت اقتصادی تاثیر عمده ای روی انتخابات آتی می گذارد؟
صرفا بحث اقتصادی نیست من می گویم اگر جمعبندي مردم این باشد که نیازی به تقويت نظارت خواهد بود، مجلسی همسو با دولت روی کار نخواهد آمد کما اینکه این وضعیت در دولت آقای احمدی نژاد هم بود احمدی نژاد فکر کرد که مردم، مجلس هشتم را بر اساس گرایش وی تنظیم خواهند کرد.
وزرای روحانی از لحاظ اقتصادی فربه شده اند
ولی مجلس هشتم منطبق با گرایش آقای احمدی نژاد بود و این روند تا حدودی در دوره نهم مجلس تغییر پیدا کرد...
بخصوص در دروه نهم آقای احمدی نژاد همه تلاشش را کرد تا مجلسی همگون با خودش ایجاد کند که شکست فاحشي خورد و حتی خواهر ایشان از زادگاه خودشان رای نیاورد و بیشتر نامزدهایی که تلاش داشتند، رای بیاورند ناکام ماندند. دلیل آن اين بود که مردم احساس کردند مجلسی باید روی کار بیاید که بر آقای احمدی نژاد نظارت داشته باشد ولی اگر مردم احساس می کردند که آقای احمدی نژاد درست کار می کند، امکان داشت مجلسی همگون با دولت انتخاب کنند اما الان در دوره آقای روحانی چند صباحی نگذشته، مسایلی در وزارت صنعت و معدن در حال وقوع است که مردم حس می کنند باید نظارت بیشتری بر دولت اعمال شود و همین نامههايی که آقای احمد توکلی نوشت، بیانگر نگرانی هایی جدی است و اینها هنوز اول کارشان است و اگر قرار باشد ابتدای کار این نوع مناسبات حاکم شود، آینده نگران کنندهاي در پیشرو است زيرا عمده تخلفات در دولت آقای احمدی نژاد مربوط به اواخر دوران فعالیتش در ریاست جمهوری بود و اگر اوایل کار مسایلی از این دست پیش بیاید مردم حساسیت های ویژه ای خواهند داشت و مجلسی شکل خواهد گرفت که بر دولت نظارت کند یعنی منافع حکم می کند و ربطی هم به گرایش های سیاسی ندارد و اصلا آحاد جامعه ما هم بر اساس گرایش سیاسی عمل نمی کنند و مصالح کشور را مد نظر قرار می دهند که امیدوارم دولت آقای روحانی این مسایل را تجزيه و تحلیل کند اما خیلی خوشبین نیستم چون من کارگزارن را میشناسم، حتي آن موقعی که اینقدر به لحاظ اقتصادی فربه نشده بودند، خیلی انگیزه جانفشانی برای مردم نداشتند و به صورت عادی همان ساعات کاری اداری را کار می کردند و دنبال خودشان می رفتند و الان که آقایان از لحاظ اقتصادی فربه شدهاند، آقای زنگنه یا وزیر صنایع خودش و فرزندانش جزو توانمدان اقتصادی کشور هستند. من زیاد وارد بحث های عامیانه نمی شوم اما این مطلب را باید بگویم کسی که دارای دغدغه های ذهنی نسبت به سرمایه های خودش است، طبیعی است که بخشی از ساعات کار روزانه خود را به اینها اختصاص بدهد.
اصولگرایان تندرو را تایید نمی کنم
آقای سلیمی نمین، اصولگرایان را چگونه ارزیابی می کنید؟ برخی از اصولگرایان اساسا معتقدند که ساختار دولت فعلی متعلق به آنها است و آقای روحانی سابقه و صبغه ای اصولگرایانه دارد. در این رابطه سوالم این است که آرایش سیاسی اصولگرایان چگونه خواهد بود؟ آیا با دولت در یک کفه قرار می گیرند یا روند دیگری در پیش خواهند گرفت؟
در درون اصولگرایان بعضا عناصر تندی حضور دارند که من این عناصر را خیلی تایید نمی کنم. اصولگرایان یک طیف هستند که برخی از آنها حرکت های آقای احمدی نژاد را توجیه می کردند البته در یک مقطعی که آقای احمدی نژاد خیلی متوهم شده بود، آن موقع انتقاداتی به آقای احمدی نژاد داشتند اما علیرغم انتقادات خود، به لحاظ سنخ نگاهشان حمایت از آقای احمدی نژاد را دارند من اینها را خیلی تایید نمی کنم و ما باید از هر نوع تندی و افراط اجتناب کنیم اگر ما معتقدیم که نیروهای اصلاح طلب تندرو برای کشور فاجعه هستند و می توانند انرژی های جامعه را به هدر بدهند و اگر معتقدیم کارگزارنی که دنبال مسایل اقتصادی خودشان هستند و دغدغه چنداني ندارند، طبیعتا باید معتقد باشیم که بخشی از نیروهای اصولگرای تندرو که نگاه متصلبي به مسایل کشور دارند، نمی توانند خیلی برای جامعه مفید واقع شوند ضمن اینکه بر این مطلب تاکید دارم و معتقد هستم اصولگرايان برجسته آدم های سالم و پاکی هستند و مبانی برای خودشان دارند و سر مبانی خودشان ایستادهاند و ثابت هم کرده اند که در هیچ مقطعی دنبال منافع شخصی نیستند. شخصیت هایی مثل آقای زاکانی، دکتر نادران و آقای توکلی که در مجلس کنونی هم موقعیتی دارند اینها ثابت کرده اند که هم می توان نگاه جامعی به مسایل داشت و هم روی مبانی خود ايستاد و هم عاری از وابستگی های اقتصادی و پیوندهای اقتصادی بود اين نيروهاي ارزنده اصولگرا قطعا میتوانند هم نظارت بر دولت داشته باشند و حتی جلوی انحراف های خود مجلس را هم بگیرند. چون بعضی از دولت ها وقتی تلاش می کنند که بر مجلس کنترل داشته باشند، این منشا مفاسدی می شود و اینگونه نیست که الزاما همراهی دولت و مجلس موجب سرعت بخشی به فعالیت های قوه مجریه شود در بعضی جاها موجب این خواهد شد که نظارت منتفی شود و مفاسدی را به دنبال خودش بیاورد. بنابراین بر مجلس هم نظارت کردن ضروری است تا نمایندگان پیوندهای مفسده انگیزی را با قوه مجریه پیدا نکنند لذا نمایندگان سالم می توانند بر مجلس هم نظارت داشته باشند و از طرفی دیگر می توانند بر قوه مجریه نظارت کنند.
شما می فرمایید که اصولگرایان در داخل خود جریان های تندروی نامعقولی دارند. چرا اصولگرایان معتدل معقول با اصولگرایان تندی که شما می گویید، مرزبندی نمی کنند که چهره اصولگرایی تخریب نشود؟
اصولگرایی یک طيف است و هیچکس نمی تواند این جریان را تبدیل به یک حزب کند. مثلا آقای نادران نمی تواند بگوید من حدود اصولگرایی را تعیین می کنم.
اما اکثریت که می تواند تعیین کند...؟
اين درست ولی اگر کسی امروز معتقد باشد که ما باید به مبانی امام بازگردیم، با این ادعا می تواند در طيف اصولگرایی قرار بگیرد حالا شاید عملکرد درست و یا فهم و درک متناسبی نسبت به آن اصول نداشته باشد و ما که نمی توانیم به آنها بگوییم شما نمی توانید در جبهه اصولگرایی قرار بگیرید و همین که شخص چنين دغدغهاي يعني دفاع از ارزشها و اصول را دارد جز اين طيف تعريف ميشود اما ميتواند ضعفهايي هم داشته باشد.
نمی توان در جبهه اصولگرایی استبداد ایجاد کرد
آیا این باعث تخریب چهره اصولگرایی نمی شود؟
نخیر. تخریب نمی شود. ما که نمی توانیم در داخل طیف اصولگرایی استبداد ایجاد کنیم البته ما می توانیم جامعه را آگاه کنیم که مثلا فلان برادری که می خواهد اصولگرایی را ترويج کند، فهم خیلی قوی ای ندارد اما نمی توان که او را رد کرد مثلا شخصی امروز دوست دارد که جامعه سالم باشد اما به دلیل ضعفی که در اشراف بر مسایل دارد گاهی راه حل هایی را در پیش می گیرد که این راه حل ها ضد آن دغدغه اش است و من نمی توانم آن فرد را تکذیب کنم لذا باید به دغدغه او احترام بگذارم. اما او را در جايگاههاي تعيين کننده قرار ندهم.
اگر قرار بر این باشد، جریان اصلاح طلب هم می تواند این ادعا را داشته باشد و اصلا لزومی نبیند که با برخی از تندروهای مد نظر اصولگرایان مرزبندی کند....
این بحثی که من گفتم ضعفهايي از روی عدم درک است ولی اين مساله با کسانی که با آگاهی می خواهند مبانی استقلال جامعه را بزنند، خیلی فرق می کنند مثلا همین کسانی که در جبهه اصلاح طلب به صورت افراطی فعالیت می کنند که اینها آگاهانه در حال تضعیف باورها و توانمنديهاي جامعه هستند که در برابر بیگانه سر خضوع فرود بیاورد. این خیلی فرق می کند و امروز خیلی از مطبوعات را می بینیم که تمام هم و غمشان توجیه حرکت های آمریکا است یعنی به جای اینکه به ملت بگویند آمریکا در حال ظلم کردن است و تحریم های ظالمانه ای صورت می دهد و طی تاریخ در کودتای 28 دست داشتند و یا به طبس حمله برده اند و یا هواپیمای مسافربري ما در خلیج فارس را زده اند و... تمام دغدغه خود را بر توجیه رفتارهای آمریکا به کار می بندند.
اصلاح طلبان دشمن مردم نیستند
قبله فکری اصلاح طلبان غرب است
یعنی شما معتقدید که اینها دشمن مردم ایران هستند و برای تامین منافع آمریکا تلاش می کنند؟
نخیر! اینها دشمن مردم نیستند.
ولی طبق گفته شما با آگاهی این کارها را انجام می دهند...
نه. قبله فکری اینها غرب است و چون قبله فکری اینها غرب است، نمی خواهند جامعه واقعيتها را در مورد ماهيت غرب بفهمد. اینجا بین فکر و عمل تمایز وجود دارد. آنها مدل جمهوری اسلامی را قبول ندارند و مدل فکریشان غرب است یعنی معتقدند ایران باید بر اساس مدل سرمایه داری اداره شود بنابراین برای اینکه توجه مردم را به آن مدل جذب کنند، سعی دارند عملکردهای غرب را تطهیر کنند تا مردم به طرف آن مدل سوق پیدا کنند. اينگونه افراد سياسي وابسته نیستند. اما بعضا در حالی که خود آمریکایی ها می گویند ما در کودتای 28 مرداد نقش داشتیم، آقای زیباکلام در دانشگاه می گوید که نخیر! اصلا آمریکایی ها نقش نداشتند. چرا افرادی مثل آقای زیباکلام می گویند که آمریکایی ها به فرمانده ناو وینسنس جایزه ندادند؟ در حالی که خود مطبوعات غرب اعلام کرد که جایزه داده اند! بر خلاف واقعیتی که خودشان اعلام می کنند ما جایزه داده ایم، ایشان در کلاس های خود می گوید که این دروغ است! چرا این حرف را می گوید؟
باید هم از رسایی و هم زیباکلام اجتناب کرد
باید از خودشان پرسید...
نه! مشخص است چون اگر مردم ایران بفهمند که آمریکایی ها در ضدیت با ایران اصرار دارند که ملت ایران تحقیر کنند، مدل غربی برای جامعه و جوان ما جاذبه نخواهد داشت. آقای زیباکلام چرا می خواهد در مورد سوریه عملکرد ایران را زیر سوال ببرد و عملکرد آمریکایی ها را مثبت جلوه بدهد؟ در حالی که اسناد نشان می دهد که آمریکایی ها جنایتکارترین افراد را در سوریه به کار می گیرند. چرا می آیند آمریکا را تطهیر می کنند؟ به دلیل این است که مدل آمریکایی را می خواهد پرجاذبه نشان بدهد و این با آقای رسایی فرق دارد که دغدغه خوبی دارد اما فهمش و عملکردش براي دفاع از ارزشهاي جامعه مطلوب نيست ولی اصلاحطلب تندرو با آگاهی در حال جعل واقعیت ها است تا جوان ما را گمراه کند. در حاليکه سرمایه داری یک تبعییض نژادی فاجعه آمیز علیه ملت ها است و وقتی این تبعییض نژادی برای جامعه روشن شود، مدل سرمایه داری جاذبه نخواهد داشت.
البته باید از واگذاري قدرت به هر دو نيروي افراطي و تفريطي اجتناب کرد منتها نوع نگاه باید دقیق باشد. کما اینکه برخی در مجلس ششم می گفتند ما نیازی به انرژی هسته ای نداریم کسانی مثل آقای بهزاد نبوی و، شعله سعدی به صراحت عنوان ميکردند که سوخت فسیلی داریم و از انرژي هستهاي بينيازيم و کاملا با آمریکاییها در این قضیه همراه می شدند.
همه عناصر پایبند به مصالح ملت در دوران آقای خاتمی معتقد بودند که ما باید مساله هسته ای را دنبال کنیم و به عنوان کاری که یک ملت مستقل باید بر اساس معاهدات بین المللی انجام بدهد، این مساله را دنبال می کردند یعنی هم آقای خاتمی معتقد بود و هم این طرف (اصولگرایان) معتقد بودند اگر خاطرتان باشد آقای خاتمی در این قضیه آمد و برای اولین بار اعلام رسمی کرد که ما در این زمینه توفیقاتی را کسب کرده ایم. اما چرا عناصر تندروی اصلاح طلب مخالفت می کردند؟ چون آمریکایی ها مخالفت می کردند و اینها به جای اینکه با آمریکایی ها طرف شوند، با خود ملت ایران طرف می شدند که ملت ایران از حق خود بگذرد.
جناب آقای سلیمی نمین حین بحث به جریان اصلاح طلبی رسیدیم. سوالی که در این زمینه داشتم این است که این جریان معتقد است که شورای نگهبان به اینها فرصت مانور و رشد نداده و نمی دهد. نظر شما چیست؟
این از لحاظ تاریخی کاملا خلاف واقع است یعنی رویگردانی مردم از این جریان به دلیل تندروی ها و حاکم شدن عناصر تندرو بر این جریان از شوراهای دوم شروع شد و در این انتخابات شورای نگهبان هیچ نقشی نداشت و همه چیز دست خودشان بود یعنی نظارت و اجرا دست خودشان بود و اینها هیچ ادعایی نمی توانند در این مورد داشته باشند. برخی ها مطالبی می نویسند که علت خارج شدن ما از صحنه شورای نگهبان بود در حالی که این خلاف واقع تاریخ است. طبق قانون نظارت بر انتخابات شوراها دست مجلس و اجرای آن هم دست قوه مجریه است. مجلس ششم و دولت دست اصلاح طلبان بود.
ولی نمی توان سطح انتخابات شوراها را به انتخابات دیگری تعمیم داد. کما اینکه اصلا انتخابات شوراها سیاسی هم نیست.
من می خواهم بگویم آغاز رویگردانی مردم از این جریان سیاسی از شوراها بود که آن هم به زعم من ناشی از وجود عناصر تندروی آنها بود در درون جریان اصلاحات افرادی منطقی مثل آقای عارف هم وجود دارد و امثال بهزاد نبوی و محمدرضا خاتمی هم حضور دارند. متاسفانه این جریان تندرو حاکم شد و مردم نسبت به ایجاد غائله هر روزه این جریان تندرو جبهه گرفتند.
ولی شورای نگهبان در انتخابات مجلس هفتم طیف وسیعی از اصلاح طلبان را رد صلاحیت کرد تا جایی که تعداد 139 نماینده استعفا دادند...
من از جایگاه شورای نگهبان دفاع می کنم و از موردهای عملکردی آن دفاع نمی کنم و باید هر مورد از رفتارهای شورای نگهبان را بررسی کرد. نمی توان گفت که شورای نگهبان جایگاه و مسوولیت خودش را رها کند و بگوید که مردم باید در این زمینه نظر بدهند. مثلا فرض کنید من فساد سیاسی یا اقتصادی پیدا کرده ام و برای شورای نگهبان هم مسجل شده، قطعا باید برخورد کند و گرنه هم مسوولیت شرعی و هم مسوولیت ملی دارد. شورای نگهبان در مجلس قبلی نایب رییس اصولگرا را رد صلاحیت کرد.
اولین رد صلاحیت ها را خود اصلاح طلبان و آقای موسوی خویینی ها انجام داده اند
شورای نگهبان وزیر اطلاعات فعلی دولت روحانی را هم رد صلاحیت کرده بود و این شخص الان به همه اسرار محرمانه نظام دسترسی دارد. کجای کار می لنگد؟
اين مساله نميتواند ملاکي براي سنجش باشد زيرا همانگونه که شاهد بوديد آقاي روحاني برخي افراد را به عنوان وزير به مجلس معرفي کرد و مشکل اقتصادي يعني تخلف در اين زمينه داشتند و اگر مجلس قاطعانه برخورد نميکرد و به آنها راي ميداد وزير ميشدند. بنابراين اگر راي ميآوردند به اين معني بود که مشکلي ندارند؟ خير! من البته می توانم نسبت به وزیر اطلاعات کنونی هم صحبت کنم ولي فعلا صلاح نميدانم اما اینکه شورای نگهبان نایب رییس اصولگرای مجلس را رد صلاحیت می کند، اين شاخص خوبي است که نميخواهد گرايش داشته باشد.
ببینید اولین رد صلاحیت ها را خود اصلاح طلبان و آقای موسوی خویینی ها انجام می دهد در حالی که در دوره اول ریاست جمهوری شورای نگهبان وجود نداشت و طبق قانون اساسی امام باید نظر می داد ولی آقای موسوی خویینی ها می گوید که باید برخی را رد صلاحيت کنيم مگر می شود این همه آدم را به رقابت ریاست جمهوری فرستاد؟ تعابیر خیلی تندی هم به کار می برد. به نظر من الان برخي رسانههاي اصلاحطلب در حال عوامفریبی هستند.
شورای نگهبان هم قطعا اشتباه می کند
آقای سلیمی نمین، من چندی پیش با آقای داریوش قنبری فعال اصلاح طلب گفت وگویی داشتم که وی می گفت من برای انتخابات مجلس در سال 90 تایید صلاحیت شدم ولی در سال 92 برای انتخابات میان دوره ای رد شدم در حالی که می گوید طی این دو سال هیچ اتفاقی برای من رخ نداده و در راس هیچ کاری نبودم.
من اطلاع چندانی در این زمینه ندارم البته آقای داریوش قنبری را به عنوان يک فرد تندرو می شناسم من نمی خواهم بگویم شورای نگهبان یک پدیده ماورایی است شورای نگهبان هم قطعا اشتباه میکند و میتواند دچار غفلت شود و دراین هیچ تردیدی نیست اما اینکه جریان اصلاح طلب متاسفانه در این دوره نشان داد که وقتی فضایی به وجود آمد خیلی از این آقایان طرف دشمن را گرفتند. مثلا معاون فرهنگی ارشاد بود که الان با بی بی سی همکاری می کند یا همان آقاي محسن سازگارایی که در همان انتخابات دور دوم شوراها به عنوان شهردار پیشنهادی بود، الان کجاست؟ چه اتفاقی افتاد که سازگارا رفت و با صدای آمریکا همکاری می کند. این تغییرها در یک شب که صورت نگرفته است.
آقای زنگنه به یک سرمایه دار بزرگی تبدیل شده
برخی از رد صلاحیت ها مثل رد صلاحیت نایب رییس مجلس، برای شورای نگهبان هم خیلی گران تمام شد چون بعدا دیدیم که با آقای کدخدایی چه کار کردند؟ و حسابی با کدخدایی تسویه حساب کردند. بنابراین نباید شورای نگهبان را اینگونه بکوبیم؛ به ويژه جايگاهش را.
من یادم می آید آقای زنگنه در اوایل انقلاب اینقدر مردمی بود که پیراهنش را روی شلوارش می انداخت و مثل بچه های عضو جهاد رفتار می کرد و وقتی معاون وزیر بود به قدری ساده و مردي بود که با الانش قابل مقایسه نیست الان تغییرات بزرگی صورت گرفته و آقای زنگنه به یک سرمایه دار بزرگی تبدیل شده است.
اینکه عقلای ما در ساختار نظام شورای نگهبان را قرار دادند، کار بسیار ارزشمندی را کرده اند و این آقایان عوامگرایی و بازی تبلیغاتی می کنند و می گویند که مردم فهم و شعور زیادی دارند لذا اجازه بدهيم خودشان با لغزش کنندگان برخورد کنند. کسی مثل من که از اول انقلاب کار رسانه ای کرده ام، بعضا نمی توانم تشخیص بدهم و باید وقت بگذارم و 6 ماه باید کار کنم تا فساد یک شخص را دربیاورم. در این شرایط مردمی که مثلا کارمنداند چگونه میتوانند بفهمند نماینده ای که 2 سال پیش انتخابش کرده اند، الان مشغول چه کاری است و چه داد و ستدهایی را پشت صحنه انجام می دهد؟ آقایان در مجلس ششم کارهایی کردند که برای مصالح کشور و مردم فاجعه بود؛ تحصن آنها به معني ايجاد بحران بود علاوه بر این مناسباتی را که بعضا پیدا کرده بودند که این مناسبات ضربه زننده بود هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ اقتصادی.
احمدی نژاد هیچ شانسی برای ورود به عرصه سیاسی کشور ندارد
جناب آقای سلیمی نمین به عنوان آخرین سوال می خواستم نظرتان را در مورد آقای احمدی نژاد و تیم وی بپرسم؟ آیا اینها می توانند به بازسازی در درون خود بپردازند و راس قدرت بیایند تا در مجلس شورای اسلامی آتی شرکت کنند؟
به نظر من آقای احمدی نژاد هیچ شانسی ندارد زيرا ايشان به خوبي تجربه شد و اين تجربه نشان داد رئيسجمهور سابق ظرفیت وجودي لازم برای اعتماد مردم را ندارد.
گفت وگو از: محمود ابراهیمی سعید