به گزارش خبرگزاری دانا،دلایل بد دیگری هم برای ازدواج کردن هستند. این دلایل معمولاً سه دسته هستند: اضطراب، بیکفایتی و واقعیتگرایی خودمحور.
اگر به ازدواج فکر میکنید یا به دنبال همسر ایدآل خود هستید، توصیه میکنیم که با خودتان صادق باشید و عمق انگیزهتان برای ازدواج را بسنجید. آیا انگیزهتان از یکی از این دلایل ریشه میگیرد؟
میخواهم ازدواج کنم…
• چون همه دوستانم ازدواج کردهاند.
• چون نمیدانم اگر این مورد را رد کنم، باز هم موردی برای ازدواج پیش خواهد آمد یا نه.
• چون میخواهم احساس امنیت کنم.
• چون دیگر از روابط دوستی خسته شدهام.
این انگیزهها ریشه در ترس دارند. وقتی میترسیم که تنها بمانیم یا از قافله عقب بیفتیم، وقتی قبول کنیم که یک زندگی کامل و جالب بدون همسر کمتر از یک زندگی متاهلی موفق است، یا وقتی باور داشته باشیم که ازدواج به ما احساس امنیت میدهد، اضطراب علت اصلی است.
فردی که به این دلایل ازدواج میکند، میخواهد همسرش برای او نقش یک نوع دیگری از موادمخدر را بازی کند. وقتی کسی به همسر خود بعنوان یک ماده مخدر نگاه کند نه یک موجود، نتیجه رابطهای کوتاهمدت خواهد بود.
دسته دوم از انگیزه غیرمنطقی ازدواج کردن بخاطر احساس بیکفایتی است که خود را در افکار زیر نشان میدهد:
میخواهم ازدواج کنم…
• چون دوستپسر/دوستدخترم دوستم دارد و این باعث میشود احساس خاص بودن کنم.
• چون ازدواج به همه نشان میدهد که بزرگ شدهام.
• چون ازدواج نشان میدهد که یک نفر هست که من را بخواهد.
• چون این تمرکز بهتری به زندگیم میدهد.
• چون تنها هستم.
اگر انگیزه شما برای ازدواج جزء این دسته است، بد نیست مقالات ما درمورد اعتمادبهنفس و خوشبختی در ازدواج را مطالعه کنید.
و آخر دسته سوم از انگیزههای نادرست برای ازدواج واقعیتگرایی سطحی است که به صورت افکار زیر نمود مییابد:
میخواهم ازدواج کنم…
• چون چند وقتی میشود که با هم دوست هستیم و ازدواج قدم منطقی بعدی برای ماست.
• چون اگر با او ازدواج نکنم نمیتوانم روابط آزاد و راحت داشته باشم.
انگیزههایی که چزء این سه دسته باشند، برای ازدواج کاملاً نادرست و حطرناک هستند و چنین ازدواجهایی معمولاً دوام چندانی نخواهند داشت.
اگر به ازدواج فکر میکنید یا به دنبال همسر ایدآل خود هستید، توصیه میکنیم که با خودتان صادق باشید و عمق انگیزهتان برای ازدواج را بسنجید. آیا انگیزهتان از یکی از این دلایل ریشه میگیرد؟
میخواهم ازدواج کنم…
• چون همه دوستانم ازدواج کردهاند.
• چون نمیدانم اگر این مورد را رد کنم، باز هم موردی برای ازدواج پیش خواهد آمد یا نه.
• چون میخواهم احساس امنیت کنم.
• چون دیگر از روابط دوستی خسته شدهام.
این انگیزهها ریشه در ترس دارند. وقتی میترسیم که تنها بمانیم یا از قافله عقب بیفتیم، وقتی قبول کنیم که یک زندگی کامل و جالب بدون همسر کمتر از یک زندگی متاهلی موفق است، یا وقتی باور داشته باشیم که ازدواج به ما احساس امنیت میدهد، اضطراب علت اصلی است.
فردی که به این دلایل ازدواج میکند، میخواهد همسرش برای او نقش یک نوع دیگری از موادمخدر را بازی کند. وقتی کسی به همسر خود بعنوان یک ماده مخدر نگاه کند نه یک موجود، نتیجه رابطهای کوتاهمدت خواهد بود.
دسته دوم از انگیزه غیرمنطقی ازدواج کردن بخاطر احساس بیکفایتی است که خود را در افکار زیر نشان میدهد:
میخواهم ازدواج کنم…
• چون دوستپسر/دوستدخترم دوستم دارد و این باعث میشود احساس خاص بودن کنم.
• چون ازدواج به همه نشان میدهد که بزرگ شدهام.
• چون ازدواج نشان میدهد که یک نفر هست که من را بخواهد.
• چون این تمرکز بهتری به زندگیم میدهد.
• چون تنها هستم.
اگر انگیزه شما برای ازدواج جزء این دسته است، بد نیست مقالات ما درمورد اعتمادبهنفس و خوشبختی در ازدواج را مطالعه کنید.
و آخر دسته سوم از انگیزههای نادرست برای ازدواج واقعیتگرایی سطحی است که به صورت افکار زیر نمود مییابد:
میخواهم ازدواج کنم…
• چون چند وقتی میشود که با هم دوست هستیم و ازدواج قدم منطقی بعدی برای ماست.
• چون اگر با او ازدواج نکنم نمیتوانم روابط آزاد و راحت داشته باشم.
انگیزههایی که چزء این سه دسته باشند، برای ازدواج کاملاً نادرست و حطرناک هستند و چنین ازدواجهایی معمولاً دوام چندانی نخواهند داشت.