به گزارش خبرگزاری دانا،آیا یک زوج میتوانند به یکدیگر بسیار نزدیک شوند؟ و آیا این نزدیکی بیش از حد میتواند به جدایی آنها بیانجامد؟ تحقیقات علمی جدید ثابت کرده است که وقوع این جدایی بسیار محتمل است. چنان چه زوجین مراحل متفاوت متغیر ازدواج را به درستی درک نکنند، امکان بروز جدایی امری دور از ذهن نیست. به علاوه، از آن جا که مغز انسان در طول زندگی زناشویی دستخوش تغییرات طبیعی میگردد، از این رو پیشبینی زمان جدایی نیز بسیار ساده است. درک، رویارویی و برخورد منطقی با این تغییرات طبیعی توسط زوجین، نه تنها ضامن بقای ازدواج آنهاست بلکه شکوفایی و تعالی آن را نیز به همراه خواهد داشت و عکس آن چه ذکر شد به جدایی خواهد انجامید.
نحوه تأثیرگذاری مغز زن و شوهر بر ازدواج چگونه است؟ طبق تحقیقات مایکل گورین که بیش از 20 سال به طول انجامید، مغز انسان در جریان مراحل مختلف ازدواج تغییرات زیادی را تجربه میکند. همین تغییرات مغزی سبب ایجاد تغییرات رفتاری میگردد. ادراک صحیح این تغییرات همان کلید دستیابی به ازدواج موفق است.
مرحله اول: عشق
وقتی زن و شوهر احتمالی با یکدیگر آشنا میشوند و رابطه عاطفی بین آنها برقرار میشود، مغز آنها وارد مرحله «عاشق شدن» میگردد. در این مرحله، بدن آنها مادهای موسوم به فرومونز (pheromones) تولید میکند. به عنوان مثال، هنگامی که زن و مرد به یکدیگر نگاه میکنند، خود را به هم بسیار نزدیک و وابسته میبینند و احساس میکنند که یک روح در دو جسماند.
در این میان هورمون اکسیتوسین نقش بسیار مهمی ایفا میکند. این هورمون را "ایجاد وابستگی" نیز مینامند. این همان هورمونی است که در بدو زایمان مادر در بدن او ترشح میشود و عامل به وجود آمدن وابستگی عمیق مادر به نوزادش است. به همین دلیل این هورمون، زن و مردی را که عاشق یکدیگر هستند، به هم وابسته میسازد. اکسیتوسین باعث میشود که طرفین رابطه رفتارهای ناخوشایند یکدیگر را نبینند. درست نظیر مادری که از گریههای نیمه شب کودک خود یا چنگ کشیدن او بر صورتش نمیرنجد. اما این مرحله نیز پایان خواهد یافت و مراحله بعدی شروع میشود.
مرحله دوم: دلسردی
چندین ماه یا حتی یک سال پس از ازدواج، هورمونها و شیمی مغز دچار تغییراتی میگردند. بخش <فکر کردن> در مغز به وجود نقاط ضعف در زندگی مشترک پی میبرد. در این مقطع است که زن و شوهر به راحتی از رفتارهای یکدیگرناراحت می شوند. اگر زوجین در مرحله اول با یکدیگر ازدواج کرده باشند، در مرحله دوم نسبت به انتخاب خود دچار شک و تردیدی جدی خواهند شد.
در این جا به یکی از موارد رایج اشاره میکنیم. مرد روی مبل دراز کشیده و در حال تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود است. زن به واسطه این موضوع که همسرش در حال تماشای تلویزیون بوده و به او توجهی نمیکند، ناراحت میشود. زن احساس طردشدگی میکند خصوصاً آن که شوهرش مانند سابق به او محبت نمی کند.
از طرف دیگر، شوهر نیز از این شرایط راضی نیست. او نیز نمیداند چرا همسرش دائماً او را به خاطر موضوع کوچکی سرزنش میکند. آنها سالهاست که با هم زندگی میکنند، ممکن است که بچهدار نیز شده باشند. شوهر با خود فکر میکند «دیگه به چی احتیاج داره؟» او میداند که مشکلی در رابطه وجود دارد. اما نمیداند چگونه آن را حل و فصل کند. شیمی مغز مربوط به مرحله اول به تدریج دچار تغییراتی شده است. در این مرحله، زوجین به سادگی در مییابند که ازدواج آنها با مشکلی روبهرو شده است و با خود میگویند که «این آدمی نیست که من باهاش ازدواج کردم». اما به یاد داشته باشید که این مرحله کاملاً طبیعی است و این دلسردی ناشی از تغییرات شیمیایی بدن است. مضافاً آن که گذر از این مرحله، به منظور همگام کردن دو دیدگاه متفاوت، الزامی است.
مرحله سوم: قدرت نمایی
زن و شوهری که مرحله دلسردی را پشت سر میگذارند معمولاً وارد مرحله سوم میشوند.این مرحله قدرتنمایی نام دارد. به منظور مقابله با دلسردی، زوجین تلاش میکنند تا با تغییر درفردمقابل او را به مرحله اول بازگردانند؛ اما این کار بیهوده است. به همین دلیل، تلاش زوجین درتغییریکدیگر، به پیچیدگی مشکل آنان دامن میزند. اما آن چه مسلم است این است که شیوه تفکر، عملکرد و رفتار زن و مرد متفاوت است.
این بخش دردناکترین قسمت ازدواج است. اما زوجین که در این مرحله باقی میمانند باید بدانند که تفاوت های مغزی آنان خود کلیدی در رسیدن به ازدواج موفق است. باید به خاطر داشت که مرد،مرد است و زن، زن. آنها دو روح در دو جسم کاملاً جدا از یکدیگر هستند.
پس از تضعیف عشق، شوهر به فعالیتهای مستقل بیشتری احتیاج پیدا میکند و زن نیز به تقویت ارتباط با دوستان خود روی میآورد. بر اساس تحقیق گورین، یکی از دلایل که مردان و زنان در مرحله قدرت نمایی یکدیگر را سرزنش میکنند، عدم درک و تعریف مشترک از مفهوم استقلال در زندگی زناشویی است.
بسیاری از طلاقها در هفتمین یا هشتمین سال پس از ازدواج روی میدهند. درست زمانی که زوجین سعی در «تغییر» یکدیگر دارند. اما، طبیعت به ما اجازه بازگشت نمیدهد، طبیعت رو به جلو حرکت میکند و ما هم ناگزیر به حرکت با او هستیم. مرحله دیگری در انتظار زوجین است اما برای رسیدن به آن، آنها باید بیدار شوند.
مرحله چهارم: بیداری
طی مراحل عشق، دلسردی و قدرتنمایی، زن و مرد به یکدیگر بسیار نزدیک میشوند. حال آن که غالب زوجها به این موضوع توجهی ندارند. در حقیقت، که به حدی به یکدیگر نزدیک میشوند که هر یک فردیت فرد مقابل را نادیده میگیرند. مرد نیازهای عاطفی، هیجانی و توجه زن به کارهای خانه بیهوده تلقی میکند. از سوی دیگر، زن نیز عادات، سرگرمیها، پرکاری و استقلال خواهی مرد را خودخواهانه و زنگ خطری برای ازدواج ارزیابی میکند.
در این مرحله، زوجین بیدار میشوند. آنها در مییابند که نزدیکی آنها بسیار غیرمنطقی و خارج از چارچوب بوده است و این که باید از نظر روانشناختی از یکدیگر جدا شوند. به عنوان مثال، مرد ممکن است در قبال رفتار ناراحت کننده همسرش سکوت اختیار کند. زن نیز ممکن است به دلیل انجام کارهای خانه، از رفتن به میهمانی شام صرف نظر کند.
در نهایت، مرد متوجه میشود که حق با زن است. اگر زن و مردی در ارتباط خود همدیگر را یاری نکنند، ارتباط به شکست میانجامد. از سوی دیگر زن نیز حق را به جانب خود میبیند، اگر استقلال کافی در رابطه وجودنداشته باشد، ارتباط با مشکل مواجه خواهد شد.
وقتی زوجین از یکدیگر فاصله میگیرند، رابطه قوی که در ابتدا وجود داشت، کمرنگ میشود. ضمناً نزدیک بیش از اندازه به گونهای که هر یک فردیت دیگری نادیده بگیرد، پیامدی مشابه را به همراه خواهد داشت.
مرحله پنجم: ازدواج مادامالعمر
با ایجاد توازن در نحوه ارتباط زن و مرد ازدواج نیز به توازن خواهد رسید. قدرتنمایی از بین میرود و یک ارتباط رشد یافته و بالغ، زن و مرد را به یکدیگر پیوند میدهد. در این شرایط، آنها ضمن آن که به هم نزدیکند، از هم جدا هستند؛ به همین دلیل آن را ارتباط متوازن مینامند. دراین حالت، زوجین نه به این دلیل که یکی شدهاند، بلکه به دلیل شناخت و احترام به فردیت یکدیگر، در کنار هم زندگی میکنند.
چگونگی رشد صمیمیت و نزدیکی
زن و شوهر خوشبخت به منظور در کنار یکدیگر ماند، کارهای عادی و روزمره انجام میدهند. مانند رفتن به میهمانیهای خانوادگی، مکالمه تلفنی یا ارسال ایمیل در مواقعی که یکی از آنها در سفر است. این فعالیتها در استوار نگهداشتن ستون ازدواج بسیار مؤثر است.
زن و شوهر باید به نسبت به همدیگر مهربان و مبادی آداب باشند. هیچ کس به اندازه همسر شایسته مهربانی و احترام نیست. افراد بالغ میدانند که یک ازدواج موفق مرهون مهربانی متقابل است.
زوجین باید در حل اختلافات خود بکوشند و از رشد این اختلافات جلوگیری کنند. قطعاً در مقاطعی عصبانی شده و بحث میکنند اما نهایتاً باید ضمن عذرخواهی به حل مشکل بپردازند.
چگونه جدایی روانشناختی راحفظ کنیم؟
زوجین باید این واقعیت را بپذیرند که زن و مرد از نظر ماهیت متفاوتند. شاید مرد از این که همسرش کانال تلویزیون را هنگامی که در حال دیدن برنامه مورد علاقهاش میباشد، عوض کند، ناراحت شود. به جای عصبانی شدن، زن باید اهمیت تماشای تلویزیون را توسط همسرش درک کند. زن نیز دوست دارد تا راجع به احساسات خود با همسرش صحبت کند. پس مرد هم باید زمانی را به این خواسته زنش اختصاص میدهد.
ممکن است زوجین دوستانی داشته باشند. عموماً زن و مرد دوستان مختص خودشان را دارند. آنها باید یکدیگر را در حفظ روابط با دوستانشان تشویق و ترغیب کنند. شوهر باید بداند که اگر چه بهترین دوست همسرش است، اما زن او هنوز برخی از نیازهای احساسی خود را از طریق دوستان خود تأمین میکند. هم چنین زن نیز باید به روابط همسرش با دوستان خود احترام متقابل بگذارد. زوجین باید به یکدیگر اجازه داشتن تفریحات و سرگرمیهای خود را بدهند و هر یک برای مکان، زمان و نوع فعالیت یکدیگر ارزش و احترام قائل شوند. در سایه همین فعالیتهاست که شادی و استحکام ازدواج تضمین میشود.
باید بدانیم که با گذشت زمان، احساسات ما نسبت به همدیگر تغییر میکند و این تغییر کاملاً طبیعت است مغز انسان مسئول این تغییرات است و مقابله با این تغییرات کاری بیهوده است. در عوض، هر کس باید با شناخت صحیح این تغییرات، روش دستیابی به ازدواج موفق را بیاموزد. باید بدانیم که انسان مخلوق طبیعت است و طبیعت نیز قانونمند و خردمندانه عمل میکند.
منبع: محقق، صدیقه.کلیدهای ازدواج موفق.1384. روزنامه همشهری. سال چهارم، شماره 3897.
نحوه تأثیرگذاری مغز زن و شوهر بر ازدواج چگونه است؟ طبق تحقیقات مایکل گورین که بیش از 20 سال به طول انجامید، مغز انسان در جریان مراحل مختلف ازدواج تغییرات زیادی را تجربه میکند. همین تغییرات مغزی سبب ایجاد تغییرات رفتاری میگردد. ادراک صحیح این تغییرات همان کلید دستیابی به ازدواج موفق است.
مرحله اول: عشق
وقتی زن و شوهر احتمالی با یکدیگر آشنا میشوند و رابطه عاطفی بین آنها برقرار میشود، مغز آنها وارد مرحله «عاشق شدن» میگردد. در این مرحله، بدن آنها مادهای موسوم به فرومونز (pheromones) تولید میکند. به عنوان مثال، هنگامی که زن و مرد به یکدیگر نگاه میکنند، خود را به هم بسیار نزدیک و وابسته میبینند و احساس میکنند که یک روح در دو جسماند.
در این میان هورمون اکسیتوسین نقش بسیار مهمی ایفا میکند. این هورمون را "ایجاد وابستگی" نیز مینامند. این همان هورمونی است که در بدو زایمان مادر در بدن او ترشح میشود و عامل به وجود آمدن وابستگی عمیق مادر به نوزادش است. به همین دلیل این هورمون، زن و مردی را که عاشق یکدیگر هستند، به هم وابسته میسازد. اکسیتوسین باعث میشود که طرفین رابطه رفتارهای ناخوشایند یکدیگر را نبینند. درست نظیر مادری که از گریههای نیمه شب کودک خود یا چنگ کشیدن او بر صورتش نمیرنجد. اما این مرحله نیز پایان خواهد یافت و مراحله بعدی شروع میشود.
مرحله دوم: دلسردی
چندین ماه یا حتی یک سال پس از ازدواج، هورمونها و شیمی مغز دچار تغییراتی میگردند. بخش <فکر کردن> در مغز به وجود نقاط ضعف در زندگی مشترک پی میبرد. در این مقطع است که زن و شوهر به راحتی از رفتارهای یکدیگرناراحت می شوند. اگر زوجین در مرحله اول با یکدیگر ازدواج کرده باشند، در مرحله دوم نسبت به انتخاب خود دچار شک و تردیدی جدی خواهند شد.
در این جا به یکی از موارد رایج اشاره میکنیم. مرد روی مبل دراز کشیده و در حال تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود است. زن به واسطه این موضوع که همسرش در حال تماشای تلویزیون بوده و به او توجهی نمیکند، ناراحت میشود. زن احساس طردشدگی میکند خصوصاً آن که شوهرش مانند سابق به او محبت نمی کند.
از طرف دیگر، شوهر نیز از این شرایط راضی نیست. او نیز نمیداند چرا همسرش دائماً او را به خاطر موضوع کوچکی سرزنش میکند. آنها سالهاست که با هم زندگی میکنند، ممکن است که بچهدار نیز شده باشند. شوهر با خود فکر میکند «دیگه به چی احتیاج داره؟» او میداند که مشکلی در رابطه وجود دارد. اما نمیداند چگونه آن را حل و فصل کند. شیمی مغز مربوط به مرحله اول به تدریج دچار تغییراتی شده است. در این مرحله، زوجین به سادگی در مییابند که ازدواج آنها با مشکلی روبهرو شده است و با خود میگویند که «این آدمی نیست که من باهاش ازدواج کردم». اما به یاد داشته باشید که این مرحله کاملاً طبیعی است و این دلسردی ناشی از تغییرات شیمیایی بدن است. مضافاً آن که گذر از این مرحله، به منظور همگام کردن دو دیدگاه متفاوت، الزامی است.
مرحله سوم: قدرت نمایی
زن و شوهری که مرحله دلسردی را پشت سر میگذارند معمولاً وارد مرحله سوم میشوند.این مرحله قدرتنمایی نام دارد. به منظور مقابله با دلسردی، زوجین تلاش میکنند تا با تغییر درفردمقابل او را به مرحله اول بازگردانند؛ اما این کار بیهوده است. به همین دلیل، تلاش زوجین درتغییریکدیگر، به پیچیدگی مشکل آنان دامن میزند. اما آن چه مسلم است این است که شیوه تفکر، عملکرد و رفتار زن و مرد متفاوت است.
این بخش دردناکترین قسمت ازدواج است. اما زوجین که در این مرحله باقی میمانند باید بدانند که تفاوت های مغزی آنان خود کلیدی در رسیدن به ازدواج موفق است. باید به خاطر داشت که مرد،مرد است و زن، زن. آنها دو روح در دو جسم کاملاً جدا از یکدیگر هستند.
پس از تضعیف عشق، شوهر به فعالیتهای مستقل بیشتری احتیاج پیدا میکند و زن نیز به تقویت ارتباط با دوستان خود روی میآورد. بر اساس تحقیق گورین، یکی از دلایل که مردان و زنان در مرحله قدرت نمایی یکدیگر را سرزنش میکنند، عدم درک و تعریف مشترک از مفهوم استقلال در زندگی زناشویی است.
بسیاری از طلاقها در هفتمین یا هشتمین سال پس از ازدواج روی میدهند. درست زمانی که زوجین سعی در «تغییر» یکدیگر دارند. اما، طبیعت به ما اجازه بازگشت نمیدهد، طبیعت رو به جلو حرکت میکند و ما هم ناگزیر به حرکت با او هستیم. مرحله دیگری در انتظار زوجین است اما برای رسیدن به آن، آنها باید بیدار شوند.
مرحله چهارم: بیداری
طی مراحل عشق، دلسردی و قدرتنمایی، زن و مرد به یکدیگر بسیار نزدیک میشوند. حال آن که غالب زوجها به این موضوع توجهی ندارند. در حقیقت، که به حدی به یکدیگر نزدیک میشوند که هر یک فردیت فرد مقابل را نادیده میگیرند. مرد نیازهای عاطفی، هیجانی و توجه زن به کارهای خانه بیهوده تلقی میکند. از سوی دیگر، زن نیز عادات، سرگرمیها، پرکاری و استقلال خواهی مرد را خودخواهانه و زنگ خطری برای ازدواج ارزیابی میکند.
در این مرحله، زوجین بیدار میشوند. آنها در مییابند که نزدیکی آنها بسیار غیرمنطقی و خارج از چارچوب بوده است و این که باید از نظر روانشناختی از یکدیگر جدا شوند. به عنوان مثال، مرد ممکن است در قبال رفتار ناراحت کننده همسرش سکوت اختیار کند. زن نیز ممکن است به دلیل انجام کارهای خانه، از رفتن به میهمانی شام صرف نظر کند.
در نهایت، مرد متوجه میشود که حق با زن است. اگر زن و مردی در ارتباط خود همدیگر را یاری نکنند، ارتباط به شکست میانجامد. از سوی دیگر زن نیز حق را به جانب خود میبیند، اگر استقلال کافی در رابطه وجودنداشته باشد، ارتباط با مشکل مواجه خواهد شد.
وقتی زوجین از یکدیگر فاصله میگیرند، رابطه قوی که در ابتدا وجود داشت، کمرنگ میشود. ضمناً نزدیک بیش از اندازه به گونهای که هر یک فردیت دیگری نادیده بگیرد، پیامدی مشابه را به همراه خواهد داشت.
مرحله پنجم: ازدواج مادامالعمر
با ایجاد توازن در نحوه ارتباط زن و مرد ازدواج نیز به توازن خواهد رسید. قدرتنمایی از بین میرود و یک ارتباط رشد یافته و بالغ، زن و مرد را به یکدیگر پیوند میدهد. در این شرایط، آنها ضمن آن که به هم نزدیکند، از هم جدا هستند؛ به همین دلیل آن را ارتباط متوازن مینامند. دراین حالت، زوجین نه به این دلیل که یکی شدهاند، بلکه به دلیل شناخت و احترام به فردیت یکدیگر، در کنار هم زندگی میکنند.
چگونگی رشد صمیمیت و نزدیکی
زن و شوهر خوشبخت به منظور در کنار یکدیگر ماند، کارهای عادی و روزمره انجام میدهند. مانند رفتن به میهمانیهای خانوادگی، مکالمه تلفنی یا ارسال ایمیل در مواقعی که یکی از آنها در سفر است. این فعالیتها در استوار نگهداشتن ستون ازدواج بسیار مؤثر است.
زن و شوهر باید به نسبت به همدیگر مهربان و مبادی آداب باشند. هیچ کس به اندازه همسر شایسته مهربانی و احترام نیست. افراد بالغ میدانند که یک ازدواج موفق مرهون مهربانی متقابل است.
زوجین باید در حل اختلافات خود بکوشند و از رشد این اختلافات جلوگیری کنند. قطعاً در مقاطعی عصبانی شده و بحث میکنند اما نهایتاً باید ضمن عذرخواهی به حل مشکل بپردازند.
چگونه جدایی روانشناختی راحفظ کنیم؟
زوجین باید این واقعیت را بپذیرند که زن و مرد از نظر ماهیت متفاوتند. شاید مرد از این که همسرش کانال تلویزیون را هنگامی که در حال دیدن برنامه مورد علاقهاش میباشد، عوض کند، ناراحت شود. به جای عصبانی شدن، زن باید اهمیت تماشای تلویزیون را توسط همسرش درک کند. زن نیز دوست دارد تا راجع به احساسات خود با همسرش صحبت کند. پس مرد هم باید زمانی را به این خواسته زنش اختصاص میدهد.
ممکن است زوجین دوستانی داشته باشند. عموماً زن و مرد دوستان مختص خودشان را دارند. آنها باید یکدیگر را در حفظ روابط با دوستانشان تشویق و ترغیب کنند. شوهر باید بداند که اگر چه بهترین دوست همسرش است، اما زن او هنوز برخی از نیازهای احساسی خود را از طریق دوستان خود تأمین میکند. هم چنین زن نیز باید به روابط همسرش با دوستان خود احترام متقابل بگذارد. زوجین باید به یکدیگر اجازه داشتن تفریحات و سرگرمیهای خود را بدهند و هر یک برای مکان، زمان و نوع فعالیت یکدیگر ارزش و احترام قائل شوند. در سایه همین فعالیتهاست که شادی و استحکام ازدواج تضمین میشود.
باید بدانیم که با گذشت زمان، احساسات ما نسبت به همدیگر تغییر میکند و این تغییر کاملاً طبیعت است مغز انسان مسئول این تغییرات است و مقابله با این تغییرات کاری بیهوده است. در عوض، هر کس باید با شناخت صحیح این تغییرات، روش دستیابی به ازدواج موفق را بیاموزد. باید بدانیم که انسان مخلوق طبیعت است و طبیعت نیز قانونمند و خردمندانه عمل میکند.
منبع: محقق، صدیقه.کلیدهای ازدواج موفق.1384. روزنامه همشهری. سال چهارم، شماره 3897.