تصور کنید، کودکی که
بلد نیست چگونه احساسات خود را کنترل کند، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود
نشان دهد و مکررا عصبانی شود.
بر همین اساس،
هنگامی که احساس ناراحتی می کند، ممکن است ساعت ها با همین احساس درگیر باشد.
وقتی کودک درک درستی
از عواطفش نداشته باشد، سعی می کند از عواملی که باعث ناراحتی اش می شوند دوری
کند. به عنوان مثال، کودکی که در موقعیت های اجتماعی خجالتی است، احتمالا از حضور
در یک فعالیت جدید خودداری می کند، چرا که به توانایی مدیریت ناشی از شکست تجربه
های جدید اعتماد ندارد.
آموزش کودکان برای شناخت
و مدیریت احساساتشان می تواند بسیاری از این مشکلات رفتاری را برطرف کند. شناخت
عواطف و احساسات از جانب خود کودک، او را برای مواجهه با موقعیت های غمناک آماده
می کند و تسلط بر اوضاع موجود را به او می آموزد.
اگرچه تجربه احساسات
مختلف برای کودکان اهمیت دارد، اما توانایی کنترل احساسات نیز به همان اندازه مهم
است. مثلا کودکی که روز بدی را در مدرسه گذرانده است، باید بداند بعد از آن چه
کارهایی می تواند به بهتر شدن روحیه اش کمک کند؟ یا کودکی که از برادرش عصبانی می
شود، باید بلد باشد چگونه بر اعصاب خود مسلط شود؟
به فرزند خود در
مورد احساسات بیاموزید و به او کمک کنید تا درک کند که احساسات شدید نباید بهانه
ای برای توجیه رفتار نادرست باشد. به عبارت دیگر، باید به او یاد بدهید در هنگام
عصبانیت، حق آسیب زدن به دیگران را ندارد، و در مواقع ناراحتی لزومی ندارد ساعت ها
زانوی غم در بغل بگیرد و ناراحت باشد.
همچنین لازم است به
فرزند خود بیاموزید که او مسئول رفتار خودش است و مقصر دانستن دیگران به خاطر
احساسات او قابل قبول نیست. اگر فرزند شما به این بهانه که برادرش او را عصبانی
کرده است، به او آسیب می رساند، نیاز است به او تذکر دهید رفتارش را اصلاح کند.
به فرزندتان یادآوری
کنید که مسئولیتی در قبال احساسات دیگران ندارد. همین قدر که از رفتارش مطمئن باشد
و رفتار صحیحی را انتخاب کند، کافی است. بچه ها باید یاد بگیرند در برابر فشار و
تصمیمات اشتباه هم سن و سال هایشان مقاومت کنند و تصمیمات درستی بگیرند. الگو قرار
دادن ارزش های صحیح و افراد موفق، باعث اعتماد به نفس فرزند شما و تصمیم گیری های
درست می شود، حتی اگر بقیه با او مخالف باشند.
تمرین کنید تا با
احساسات ناراحت کننده کنار بیاید.
لازم است کودکان یاد
بگیرند، اگر از چیزی خوششان نمی آید، لزوما به معنای بد بودن آن نیست. به عنوان
مثال، اگر از پیوستن به تیم فوتبال، فقط به این دلیل که زود عصبانی می شود یا بقیه
افراد تیم را نمی شناسد، هراس دارد، سعی کنید با ترفندهایی او را از این تصمیم
منصرف کنید. اگر خود را در موقعیت هایی که از آنها می ترسد، قرار دهد، متوجه خواهد
شد که توانایی هایش بیش از حد تصورش است. به او بیاموزید که چگونه از اشتباهات ،
شکستها و شرایط ناراحت کننده به عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد بهتر استفاده کند.
چگونه به تغییر روحیه کودک کمک کنیم؟
همان طور که می
دانید، حال و هوای کودکان غالبا وابسته به شرایط بیرونی است. کودکان تا زمانی که
بازی می کنند خوشحالند، و بعد از اتمام بازی، غمگین به نظر می رسند. به فرزندتان
یاد بدهید که روحیه او نباید به شرایط بیرونی بستگی داشته باشد، همچنین باید
بتواند احساسات خودش را کنترل کند. این به این معنا نیست که احساسات خودش را
نادیده بگیرد یا آنها را سرکوب کند، بلکه به خود کمک کند تا در موقعیت های بد و
نابجا با بروز احساسات، گیر نیفتد. انزوا و شکایت های پی در پی، هردو باعث می شوند
که احساسات بدی در فرد ایجاد شود.
به کودک خود کمک
کنید تا بتواند راه های کنترل کردن و آرام کردن خودش را در زمان عصبانیت بشناسد.
شما هم به عنوان والد، فعالیت های خاصی را که به تقویت روحیه اش کمک می کند، مشخص
کنید. مثلا ممکن است کودکی با رنگ آمیزی و امثال این فعالیت ها، آرام تر شود و
کودک دیگری با بازی و تخلیه هیجانات درونی. سعی کنید روحیه کودک خود را به درستی
بشناسید و بهتر بتوانید به او کمک کنید.
مترجم: پریسا تاج؛ گروه ترجمه خبرگزاری دانا