محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ تصورش را بکنید که در حال تفحص پیکر شهدا هستید و در حین این تفحص یک دفترچه پیدا میکنید. ابتدا خیلی ساده به نظر می آید و این هم به نظرتان مانند تمامی یادگارهای باقی مانده از شهدا میآید. اما وقتی دفترچه را باز می کنید جا می خورید و می بینید که از شما خواسته شده تا این دفترچه را در صورت یافتن به آدرسی که اعلام کرده ببرید و بعد از چند صفحه ورق زدن و خواندن این دفترچه قلم گیرا و سحر آمیز این شهید شما را می گیرد. شهیدی که نوشتن را وظیفه ی خود می دانسته تا فداکاری ها و تلاش های برادران رزمنده اش را برای آیندگان نگه دارد.
کتابی که پیش روی شماست، روزنوشت های یک شهید است. خاطرات روزهایی که در منطقه میگذراند. از لحظات شیرین و بامزه ای که وجود دارد تا لحظات سخت و دلهره آوری که می گذارند. از لحظه ی جدایی از چشمانی که در شهر اسیرش کرده تا لحظه ی پایانی آزادی اش از این دنیا... . خوبی تمام این خاطرات این است که شما با شکل واقعی از جنگ و رزمنده ها مواجه می شوید. رزمندگانی که همانند همه ی انسان ها زندگی می کنند. معصوم نیستند و گاها خطا هم می کنند. اما فرقشان با ما در این است که در لحظه ای که باید، به درست ترین انتخاب دست می زنند و پر می گشایند. این ویژگی و صادقانه بودن خاطرات جذابیت کتاب را دوچندان کرده است.
دست نوشته های این شهید به قلم علی موذنی به صورت یک کتاب بازنویسی و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. علی موذنی یکی از نویسندگان توانمند و خوب کشورمان است. از او کتاب های متعددی هم چون احضاریه، ارتباط ایرانی و... به چاپ رسیده است. کتاب نه آبی نه خاکی یکی از بهترین ترین آثار او به حساب می آید که در سال 98 به چاپ چهاردهم رسید. گرچه مقدار دخل و تصرف او در این کتاب برای مخاطبان روشن نیست اما این موضوع باعث نمی شود که این کتاب اثری خواندی و یکی از بهترین اثرهای دفاع مقدس نباشد.
گوشه ای از دفتر نوشته های این شهید را ورق می زنیم:
مچ شیطان را گرفتم!
کجا؟
در محل نفس!
حالا می فهمم چرا مدام طلب می کنم که هرچه زودتر شهید شوم. برای اینکه تحمل خستگی را ندارم.
برای اینکه زیر بار هر گلوله ی آرپی جی که به نظرم پنجاه کیلو می آید،دارم از پا در می آیم.
برای اینکه زرنگ تشریف دارم.
کجا؟
بایست بجنگ وقت برای شهادت زیاد است...
نه آبی نه خاکی
نویسنده: علی موذنی
ناشر: سوره مهر
تعداد صفحات: 230 صفحه