در این مسیر یکی از مهم ترین ویژگیها ارتباط با خداست. چرا که اولین مربی انسان خداست که قدم به قدم به حضرت آدم (ع) می آموزد که چگونه بر روی زمین بر مشکلات فایق آید.
پس معلم نیز باید صبر پیشه کند و صفت الهی را در خودش رشد دهد.
از آنجایی که آموزش و پرورش در کنار همدیگر مانند دوبال پرنده هستند و با وجود این دوبال است که یک پرنده به پرواز در می آید، پس در مدرسه نیز برای پرواز دانش آموزان به سوی زندگی حیات طیبه نیاز است که آموزش و پرورش در کنار یکدیگر قرار گیرند تا هریک مقدمات پرواز فرزندان ایران به سوی قلههای پیشرفت و کمال دینی و انسانی را فراهم آورند.
در مرحله ی اول برای تاثیر گذاری این مسئله بسیار مهم است که بچه ها را جذب کنیم که البته چگونگی جذب هم از اهمیت ویژهای برخوردار است. دوستی با دانش آموزان و در عین حال جدی بودن در مسائل درسی از ملزومات حیاتی فرایند جذب است؛ یادتان باشد که میتوان در عین اینکه جدی بود و جایگاه معلمی را حفظ کرد، دانش آموزان را هم درک کرد و در مواقع لزوم با آنان همراه شد.
همراه کردن خانواده ها برای رسیدن به اهداف شما، یک امر مهم است چرا که دانش آموزان بیشترین وقت خود را در منزل و در کنار اعضای خانوادههایشان میگذرانند. شاید مشکلات داخل خانواده مستقیما بر مسائل کلاس تاثیر نداشته باشد ولی قطعا به طور غیر مستقیم تاثیرات فراوانی از خود به جای میگذارد. برای مثال دانش آموزی که حواسش به خانه باشد و یا شب گذشته خوب نخوابیده باشد، فقط به لحاظ جسمی در کلاس حضور دارد ولی روح و روان و حواس او در خانه مانده است و بدیهی است که در چنین شرایطی بازدهی آن دانش آموز و متعاقباً بازدهی کل کلاس تحت تاثیر قرار میگیرد و نمیتوان انتظار رسیدن به نتیجه مطلوب داشت.
پس همیشه سعی کنید برای دانش اموزان معلمانی دلسوز و برای والدین مشاورانی خبره باشید.
دانش برای معلم توقف ناپذیر است و او هر لحظه باید اطلاعات عمومی و درسی خود را بالا ببرد و یک گام از کلاس خود فراتر باشد و اگر جواب سوالی را نمیدانست، بدون ترس و واهمه ابراز کند که نمیداند. چرا که همه انسانها این اختیار را دارند که پاسخ برخی سوالات را ندانند. ولی نکته قابل توجه این است که یک معلم باید در چنین مواقعی به دانش آموزش این اطمینان را بدهد که اگر پاسخ سوالش را نمیداند، حتماً در جستجوی یافتن پاسخ قانع کننده، خواهد بود. چرا که این اطمینان میتواند، به لحاظ روحی-روانی دانش آموز را در وضعیت مناسبی قرار دهد.
کار معلم ابتدا تربیت است و باید به این نکته نیز توجه کرد که امر تربیت به هیچ عنوان مقطعی نیست و معلم باید در وهله اول از خود شروع کند و مهمتر آنکه این پیوستگی نیازمند مطالعه مستمر است.
تا معلم خداجو نباشد، پرسشگر نباشد، اهل مطالعه نباشد و به مسائل روز سیاسی و اعتقادی و اجتماعی آگاه نباشد چطور ممکن است بتواند نسلی برای آینده بسازد که سرآمد بشود.
در کلاس برای تجلیل از قهرمانان واقعی و الگو گرفتن دانش آموزان از آنها، هرروز صبح در زمان شروع کلاس از بچهها میخواهم که در مورد یکی از شهدا صحبت کنند و اولویت با شهدای داخل خانواده و بعد شهدای محل زندگی بچه ها است. دانش آموزان در گروه درسی با یکدیگر تعامل میکنند و اگر دانش آموزی چه از لحاظ درسی و چه از لحاظ سازش با دیگر همگروهی های خود دچار ضعف بود، خود دانش اموزان به یکدیگر کمک میکنند تا آن ضعف برطرف شود.
باید مخاطب را شناخت، دانست که با چه شخصی و با چه روحیاتی روبر است، چه خواسته هایی دارد و سطح فرهنگ و نوع نگرش و گویش جذاب برای او چیست؟ و درد دانش اموز را درد خود دانست و نسبت به آنها بیمسئولیت نبود.
وقتی دانش آموز در برابر خود معلمی را میبیند که نمیتواند حدس بزند که او میخواهد درس امروز را چگونه آموزش دهد، همواره شوق آموختن با شیوه های نوین برایش زنده مانده و جذابیت مواجهه با نوآوری برای او همچنان برجای خواهد ماند و در نهایت هردو فعالند؛ معلم در اجرای شیوههای نو و دانش آموزان در مشارکت در جزء جزء مسائل کلاس.
معلمی کردن در کلاسی که معلم همواره صاحب برنامه و شیوه های شیرین آموزشی است، این چنین خواهد بود که معلم مثل یک قلب سالم که جریان خون رسانی اش فعال و متناسب با سایر اجزای پیکر است، وظائف خود را به خوبی انجام خواهد داد و دیگرهیچ عضوی کُند و یا غیرفعال نیست.
جدایی خانه و مدرسه هرگز نمیتواند منجر به ساختن و تربیت نسل دانش آموز شود و در واقع این دو مکمل هم هستند. معلم عضو جدید یک خانواده است ولو اینکه در محیط فیزیکی آن خانواده حضور نداشته باشد. اما میتواند آنقدر اثرگذار باشد که پایگاه محکم او در جمع خانواده دانش آموز، موجب موفقیت بیشتر در اهداف تربیتی و آموزشی شود و در این صورت است که معلم و خانواده، هر دو، در جهت کمال دانش آموز حرکت میکنند، معلم و خانواده مسئول نتیجه کارهستند و هیچ یک جدا از یکدیگر نیستیند و در موفقیت یا عدم موفقیت یک دانش آموز موثرند.
پس میتوان اینطور نتیجه گرفت که هرچه معلمان در رشد اخلاقی و علمی خود کوشا و پویا باشند، نسلی را در پشت سر خود تربیت میکنند که آن نسل بتواند پرچمدار اهداف متعالی ایران اسلامی باشد.
رهبری نیز اخیرا از معلمان به عنوان "افسران سپاه پیشرفت کشور" یاد کردند، در صورت عدم انطباق با این اهداف در نمونه شدن و نمونه ساختن مردود خواهیم شد.