رشد طلاق؛ماحصل عدم شناخت زوجین از یکدیگر
آیا مهریه بیشتر از ۱۱۰ سکه قابل دریافت است؟
ابراهیم یاقوتی استاد و عضو هیات علمی دانشگاه در گفت وگو باشگاه خبرنگاران جوان، آخرین قوانین مهریه را مطرح و تحلیل کرد.قانون ناظر بر مهریه در اصل قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳ است که مقررات آن در خصوص مهریه با اصلاحاتی مواجه بوده است؛ مانند محاسبه مهریه به نرخ روز درباره مهریههایی که به وجه رایج تعیین شده اند. در حال حاضر صحبت از طرحهایی درباره مهریه بین نمایندگان مجلس مطرح است. اما ظاهرا آخرین قانون و اصلاحات صورت گرفته در خصوص مهریه همان عدم امکان بازداشت زوج در قبال مهریههایی زائد بر ۱۱۰ سکه تمام بهار آزادی است. مطابق این قانون مهریه با هر میزانی قابل تعیین و دریافت است یعنی طرفین میتوانند مهریه را با توافق به هر میزانی تعیین نمایند و زوج در قبال زوجه تعهد به پرداخت کل مهریه با هر میزانی دارد فقط تفاوت آن است که نمیتوان در قبال ۱۱۰ سکه بیشتر زوج را بازداشت کرد یا به عبارتی مهریه مازاد بر ۱۱۰ سکه فاقد ضمانت اجرای کیفری است. ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی به محکوم له اجازه میدهد با دستور دادگاه محکوم علیهِ مستنکف از اجرای حکم را (کسی از حکم دادگاه سرباز میزند) تا زمان پرداخت و اجرای حکم محکومیت یا تا زمان رضایت محکوم له یا اثبات اعسار (ناتوانی از پرداخت) بازداشت کند. این قانون در خصوص مهریههایی تا ۱۱۰ سکه قابل اجرا میباشد بنابراین زوجه نسبت به مهریههای بیش از ۱۱۰ نمیتواند اعمال این ماده را تقاضا و زوج را بازداشت کند. مهریه تعهدی بر عهده زوج است و طبق قانون مدنی به مجرد عقد زن مالک مهر شده و میتواند هر تصرفی بخواهد در آن انجام دهد. آن چه در جامعه دیده میشود آن است که مرد غالب اوقات تعهد گزاف و خارج از توان خود بر عهده میگیرد یعنی تعیین میزان مهر بدون توجه به دارایی مرد و بدون توجه به استطاعت مالی زوج صورت میگیرد. در حال حاضر نیز با توجه به این که در قبال مهریه به میزان ۱۱۰ سکه میتوان زوج مستنکف از پرداخت مهر را زندانی کرد و این ۱۱۰ سکه با توجه به تورم موجود و کاهش ارزش پول مبلغ نسبتا بالایی محسوب میشود، از طرفی زوجه میتواند در صورتی که زوجه اموال داشته باشد (حتی بیش از ۱۱۰ سکه) آن را توقیف نماید قانون از جهت تأمین حقوق زنان با مشکل خاصی مواجه نیست هر چند که بعضا از جهت فرار از پرداخت دین یعنی مهریه تعیین شده و صدور حکم اعسار زوج گلایههایی میشود.
کودک همسری؛ هردم از این باغ...
روزنامه آرمان ملی با درج گزارشی نوشت:«دختران متاهل میتوانند ادامه تحصیل دهند» این گفته یا قانون جدید در آموزش و پرورش، همه را بهیاد فیلم «ورود آقایان ممنوع» میاندازد که دختری به واسطه ازدواجش از مدرسه اخراج شده بود. با این حال چندی پیش بود که انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور برای اصلاح این قانون قولهایی داد تا دانشآموزان متأهل هم بتوانند در کلاسهای درس و در مدارس عادی در کنار سایر دانشآموزان ادامه تحصیل دهند. هر چند که برخی این امر را تسهیل شرایط کودک همسری میدانند. دخترانی که در سن ۱۶ یا ۱۷سالگی ازدواج میکنند و بهواسطه این اقدام، جوی علیه آنها در مدارس به راه میافتد و خیلی وقتها حتی در نهایت این بحثها، اخراج میشوند یا روند طبیعی تحصیل برای آنها دچار چالش میشود. تجربههای بسیاری در اینباره تاکنون بارها و بارها مطرح شده؛ حتی کمپینی با عنوان «اخراج دانشآموزان متاهل را متوقف کنید» به راه افتاد که بهنظر میرسد محصول این تحــرکات رسانهای، واکنش نشاندادن آمـــوزش و پرورش است. مدیرکل متوسطه نظری آموزش و پرورش در واکنش به ادامه تحصیل دانشآموزان دختر متاهل گفته است: طبق آییننامه ابلاغشده از سوی شورایعالی آموزش و پرورش، دانشآموزان دختری که حین تحصیل متاهل شدهاند، میتوانند در مدارس روزانه ادامه تحصیل دهند و شرایطِ درسخواندن دانشآموزان دخترِ متاهل هموار است. «دانشآموزان دختـــری که حیــن تحصیل ازدواج میکنند، میتواننــد در مدارس روزانه به تحصیل خود ادامه دهند. هــمچنین اگر تمایل داشته باشند میتوانند به شـــکل غیرحضوری تحصیل خود را ادامه دهند و فقــط در امتحان شرکت کنند.»
به تغییر همسر بعد از «ازدواج» دل نبندید
شبنم طلوعی روانشناس در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا، با بیان اینکه بعضا افراد درد و رنجهای متحمل شده در دوران کودکی را در روابط بزرگسالی خود نظیر رابطه با همسر نیز ادامه می دهند، اظهار کرد:بعضا افراد به طور ناخودآگاه به زنده نگه داشتن درد و رنجهای دوران کودکی تمایل دارند. «فروید» (روانشناس حوزه روانکاوی) از این امر تحت عنوان "اجبار به تکرار" یاد میکند، به طوری که برای مثال تمایل به زنده نگه داشتن درد و رنج دوران کودکی باعث میشود بعضا فرزند یک فرد قمارباز با کسی ازدواج کند که قمار باز است و یا فردی که در دوران کودکی تحت سلطه بوده است ممکن است در بزرگسالی دیگران را به شدت کنترل کند و در واقع افراد از این طریق با متوسل شدن به روشهای محکوم به شکست، به تداوم این الگوهای منفی دامن میزنند. در واقع بعضا افراد در دوران بزرگسالی شرایط و موقعیتهایی را برای خود ایجاد میکنند که مشابه شرایط و موقعیتهای دوران کودکی آنها است. منظور از تله های زندگی تمام روشهایی است که باعث بازآفرینی شرایط دوران کودکی میشود که با کمک درمانگران و طرحواره درمانی میتوان از تکرار این وقایع در زندگی جلوگیری کرد. بعضا افراد با گرفتار شدن در «تله» های خود حتی در لحظاتی از زندگی که اوضاع بر وفق مراد است و از جایگاه اجتماعی، روابط و موقعیت شغلی خوب و ازدواج شادکام نیز برخوردارند از زندگی لذتی نمی برند. اگر تلهها را شناسایی نکنیم و قدرت آنها را در وجودمان کاهش ندهیم باعث میشود هرگز نتوانیم به خواستههایمان در زندگی دست یابیم، افزود: تلههای زندگی به صورت ناخودآگاه منجر میشوند که وقتی افراد در ارتباط با مردم نظیر ارتباط با همکاران در محل کار و یا ارتباط با همسر قرار میگیرند به دنبال خلق شرایطی باشند که همان تجارب دردناک کودکی را برایشان تکرار کند. در واقع طرحوارهها آنها را طوری هدایت میکنند که با انتخابها و رفتارهایشان به طور ناخودآگاه تجربههای تلخ و زخمهای گذشته را برای خود بازآفرینی کنند.
نگران کننده بودن کاهش ازدواج و افزایش طلاق در استان عشیرهای کهگیلویه و بویراحمد
خبرگزاری ایسنا به قلم از سید جواد هاشمی معاون سیاسی امنیتی استانداری کهگیلویه و بویراحمد آورده است:کاهش ازدواج افزایش طلاق برای استان عشیره ای و قبیله ای کهگیلویه و بویراحمد نگران کننده است. عمدهترین موانع ازدواج مسائل اقتصادی است که کمتر به این مقوله پرداخته شده است و باید تلاش کنیم که در زمینه وضعیت موجود استان فکری اساسی کرد چرا که وضعیت وقایع چهارگانه (ازدواج، طلاق، ولادت و فوت) استان نگران کننده است. کاهش ۱۲.۷ درصدی ازدواج و افزایش ۱۲.۱ درصدی طلاق در استان نگران کننده است در واقع این آمارها برای استانی که هنوز بافت قبیلهای و عشیرهای دارد نگران کننده است. این ناهنجاریها که بخشی به خاطر مسائل اقتصادی و بخش دیگری مسائل فرهنگی است زندگی سنتی ما را تحت شعاع قرار داده است. بخشی از کارهای فرهنگی در استان تعطیل شده است، از سخنرانان، وعاظ و صاحبنظران میخواهیم به طور جدی به این مقوله بپردازند. آمار طلاق در استان را که دیدم بسیار نگران شدم، جامعه دانشگاهی در این خصوص ورود کند و طرح و ایده ارائه دهد.
رواج طلاق صوری برای دریافت مستمری
سایت خبری تحلیل بازار در گزارشی آورده است:افزایش لجام گسیخته تورم و شرایط اقتصادی فعلی موجب شده تا بسیاری از خانواده کارگران و کارمندان برای تامین معیشت نسبت به انجام طلاق صوری و دریافت مستمری روی بیاورند. بر اساس قانون حمایت از خانواده، حقوق و مستمری افرادی که تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی هستند، پس از فوت به همسر و بهصورت مشروط به فرزندان او تعلق میگیرد. درباره فرزندان پسر، قانون مواردی ازجمله اشتغال به تحصیل در مقاطع دانشگاهی یا معلول ازکارافتاده را مدنظر قرار داده اما برای دختران متوفی، شرط نداشتن همسر رسمی و تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی نبودن، بهعنوان ملاک دریافت حقوق پدر لحاظ شده است. این قانون بهعنوان یکی از قوانین بسیار مثبت و حمایتکننده از خانوادهها و بهویژه همسران و دختران بیسرپرست بهحساب میآید و با پرداخت حقوق مستمری بیمهشده متوفی، از بسیاری آسیبها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی پیشگیری میکند اما برخی نیز از این قانون سوءاستفاده میکنند و آن را دور میزنند. در همین ارتباط سیمین یعقوبیان مشاور امور بانوان کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار خراسان رضوی در گفتوگو بازار ابراز میکند: آنچه مشهود است ما شاهد بیانضباطی اقتصادی در جامعه هستیم لذا وقتی کسبوکار و اشتغال برای همه وجود ندارد و تورم روزبهروز افزایش پیدا میکند و هیچگونه حمایتی نیز از خانواده کارگر و با درآمد پایین انجام نمیشود چه انتظاری از خانواده بازماندگان می توان داشت؟ بسیاری از این دختران که تن به طلاق صوری دادند بر این باورند که پدرانشان در زمره خوشحسابترین مشتری تأمین اجتماعی و دارایی بودند ولی متأسفانه به علت بیماریهای مزمن شغلی خیلی زود فوت کردند و از مستمری خود بهرهای نبردند و لذا این مستمری را حق خود میدانند.
ضرورت صیانت از نوجوانان و جوانان
حرفهای مگو را بگو!
روزنامه فرهیختگان در گزارشی مسائل مربوط به دوره نوجوانی را بررسی کرد و نوشت:مساله عشقهای غیرمنطقی دوران نوجوانی بر کسی پوشیده نیست، مطابق همان مقاله، باید گفت نوجوانان همزمان با رشد جسمانی، به دلیل عدمرشد کافی در بخشهایی از مغز، ریسکپذیرتر هستند و تصمیمات ناقصتر و کارکردهای ضعیفتری دارند، بنابراین ممکن است بسیار راحت و گاهی بهصورت تکانشی درگیر عشق شوند. چند روز پیش در اینستاگرام از آدمها پرسیدم: «کراش نوجوانیتان چه کسی بوده است؟» پاسخها عجیب و قابلتوجه بود. از میان شرکتکنندگان، چند نفری معنای کراش را پرسیده بودند. چرا؟ چون ادبیات نوجوانی و جوانی مختص خود نوجوانان و جوانان است و اگر کسی با آن آشنا نباشد، از گفتوگوها و بحثهایشان چیز دقیقی دریافت نخواهد کرد. گفتم: «کراش» را در فارسی، «نهانشیدا» ترجمه کردهاند؛ یعنی داشتن علاقه یکطرفه به کسی درحالی که او از این علاقه بیخبر است. در میان افرادی که بهعنوان کراش نوجوانی معرفی میشدند، خیلی از اشخاص تکراری بودند اما خیلی از کراشها هم منحصربهفرد بودند و حتی از نظر بقیه فلانی اصلا آدم قابلملاحظهای هم نبود، چه برسد به اینکه بخواهد کراش کسی باشد، آن هم در نوجوانی. واقعیت این است که بهخاطر تکثر آرا نمیشد یک یا چند شاخصه معرفی کرد و به این نتیجه رسید که آدمها در نوجوانی به سبب داشتن این ویژگیها، بهاصطلاح روی کسی کراش میزنند. واقعا کراشها متنوعتر از این حرفها بودند. اما یک نکته بسیار عجیب و قابلتامل در برخی ریپلایها دیده میشد، آدمها با لحنی عصبانی و شاکی میپرسیدند: هدفتان از طرح این بحث چیست؟ قرار است آخرش به چه نتیجهای برسید؟ این بحثها به جز قبحزدایی از ماجرای عشقهای غیرعقلانی دوره نوجوانی، چه فایده دیگری دارند؟ آن لحظه فقط آنها را به آرامش و پیگیری بحث دعوت کردم، چون قرار بود واقعا به یک نتیجهگیری برسم و به آنها مقاله و پادکست معرفی کنم تا مواجهه منطقیتری با این بحث داشته باشند اما لحظهای بعد فکری عمیقا ذهن من را به خود مشغول کرد که تا این لحظه هنوز جوابی متقن برایش پیدا نکردهام. مساله عشقهای غیرمنطقی دوران نوجوانی بر کسی پوشیده نیست، مطابق همان مقاله، باید گفت نوجوانان همزمان با رشد جسمانی، به دلیل عدمرشد کافی در بخشهایی از مغز، ریسکپذیرتر هستند و تصمیمات ناقصتر و کارکردهای ضعیفتری دارند، بنابراین ممکن است بسیار راحت و گاهی بهصورت تکانشی درگیر عشق شوند. اما چرا باید حرفزدن درباره آن، مساوی منطقی شمردن آن باشد؟ چرا باید یک مساله را ولو اگر مطابق تعریف بعضی اشخاص، معضل اجتماعی باشد، دور از وصف و تعریف نگه داریم؟ واقعیت این است که کراش داشتن یا تجربه رابطه عاشقانه در سنین نوجوانی که نوسانات خلقی و هورمونی افراد بهشدت زیاد است، ارزش محسوب نمیشود اما برای بسیاری از نوجوانان اتفاق میافتد، اگر دلایل وقوع آن و نحوه مواجهه درست با نوجوانی که درحال این تجربه است، به افراد آموزش داده نشود، نهتنها این مساله کنترل نخواهد شد، بلکه میتواند موجب بروز آسیبهای جدی عاطفی و روانی در نوجوانان شود.
میزان بازی آنلاین کودکان را کنترل کنیم؟
به گزارش خبرنگار ایمنا،در شرایط فعلی که اکثر کودکان از بازی دسته جمعی محروم هستند بدون تردید به سمت این بازیها کشیده میشوند و ساعتها وقت خود را صرف این بازیها میکنند و ارتباط کمتری با افراد دیگر دارند و بیشتر دوست دارند که تنها باشند و به بازی رایانهای بپردازند. این بازیها کودکان را از عالم واقعیات دور میکنند و به عالم تخیلات فرو میبرند و در این گیر و دار کودکان ما یا چیزی را میآموزند یا چیزی را از دست میدهند و وابستگی شدید به بازیهای رایانهای از مهمترین چالشهای خانوادهها است. پژوهشگران تاکید دارند که استفاده نامناسب از بازیهای رایانهای، آثار سو تربیتی و فوایدی کمتری بر کودکان دارد که آثار سو آن، در جهات مختلف جسمانی، اخلاقی، اجتماعی، روانی و حتی تحصیلی خواهد بود که میزان شدت تأثیرات هر کدام متفاوت است. در حقیقت بازیهای رایانهای و آنلاین همواره مورد علاقه کودکان و نوجوانان است، فارغ از مزایا و معایبی که در پی دارد با شیوع ویروس کرونا و خانهنشینی دانشآموزان، خطر اعتیاد به این بازیها و سایر معایب آن خانوادهها را تهدید میکند و این روزها دغدغه جدی والدین تبدیل شده است. انجام بازیهای رایانهای و آنلاین این روزها جز لاینفکی از زندگی کودکان و نوجوانان شده و در دنیای امروزی با گسترش تکنولوژی، هر روز شاهد عرضه یک محصول جدید از بازیهای رایانهای در بازار هستیم جدای از اینکه این بازیها میتواند منجر به افزایش خلاقیت و هوش آنها شود اما مضرات فراوانی دارد که شاید دیگر جبران ناپذیر باشد. در شرایط کرونایی نیز این بازیها مورد توجه بیشتر کودکان و نوجوانان قرار گرفته به ویژه آنکه اکنون اغلب فرزندان یک خانواده دارای اتاقهای جداگانه هستند و به دور از چشم والدین وارد بازیهای رایانهای و به ویژه آنلاین میشوند که خطرات بیشتری نسبت به بازیهای رایانهای دارند. جدیدترین نوع بازیهای رایانهای، بازیهای آنلاین هستند که به بخش جدایی ناپذیری از زندگی کودکان و نوجوانان تبدیل شدهاند. محتوای برخی از این بازیها ممکن است برای کودکان مضر باشد و موجب شود به دلیل خشونت، هیجان زیاد، نمایش تصاویر و شخصیتهای نامناسب تأثیرات روحی، روانی و تربیتی بدی بر روی آنها بگذارد. بازیهای آنلاین به شدت اعتیادآور هستند و کاربر خود را از شرایط عادی زندگی دور میکند، این موضوع به خصوص در کودکان میتواند باعث افت تحصیلی، مشکلات رفتاری و آسیبهای جسمی شود.
ضرورت تحکیم بنیان خانواده در جامعه
همدیگر را درک کنیم
مهسا مغنی یزدی کارشناس روان مرکز بهداشت شهر قزوین و عضو سازمان نظام روان شناسی در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد به اهمیت پرداختن به سلامت روان درون خانواده ها و اجرای یک پویش در همین راستا که به صورت ملی اجرا شده است، پرداخت و نوشت:«بی تردید خانواده، اساسی ترین نقش را در شکل گیری عقاید، رفتار و شخصیت هر فرد دارد. اولین آموزش ها در درون خانواده شکل می گیرد و پدر و مادر به عنوان اولین معلمان با آموختن اخلاق و رفتار، شخصیت فرزندان را تا حد زیادی شکل می دهند. از آنجا که خانواده در حمایت عاطفی، اقتصادی و فیزیکی به یکدیگر وابسته هستند، منبع اولیه احساس امنیت یا استرس هستند. روابط خانوادگی امن و حمایتی، محبت، مشاوره و مراقبت را فراهم می کند، در حالیکه روابط خانوادگی استرس زا با بحث و مجادله، بازخوردهای انتقادی شدید و مطالبات دشوار همراه است. تعاملات روانی، رفتاری و فیزیولوژیک اعضای خانواده تاثیر ماندگاری در رشد و رفاه فردی می گذارد، بنابراین پویایی خانواده و کیفیت روابط خانوادگی می تواند بر سلامت افراد تاثیر گذار باشد. از سویی خشونت خانگی واقعیتی آزارنده و غیرقابل انکار در دنیای امروز است که موجب اضطراب و ناامنی در خانواده می شود. خشونت های خانگی مخصوص جامعه یا طبقهای خاص نیست، بلکه اکنون همه کشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبان اند و تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر روزه به میزان آن افزوده است. طبیعت انسانها با خشونت و اجبار سازگاری ندارد. مراقبت مداوم، تسلط بیش از حد، محافظت بیش از اندازه و دلسوزی افراطی والدین به شخصیت کودکان آسیب می رساند. برای ایجاد و حفظ سلامت روان در خانواده لازم است تک تک اعضای آن با مهارت های لازم برای زندگی آشنا شوند. تلاش برای ارتقای بهداشت روان خانواده، کمک به ارتقای بهداشت روان جامعه است، پس برای رسیدن به یک جامعه سالم باید ابتدا خانواده سالمی داشته باشیم. خانواده های مستحکم مناسبات ارتباطی گسترده ای با یکدیگر دارند، به طوری که تمام اعضای خانواده می توانند در خلال آن احساس احترام متقابل و شنیده شدن را تجربه کنند. یکی از بهترین راهکارهای استحکام بخشیدن به کانون خانواده افزایش مهارت شنیدن و گفت و گوست. ارتباط مبتنی بر گفت و گو در پرورش اندیشه و شخصیت افراد خانواده، به خصوص جوانان، تاثیر بسزایی دارد و آن ها را برای حل مشکلات خود و جهان پیرامون آماده می کند. بهداشت روان خانواده به همه افراد کمک می کند تا در مسیر رشد و تکامل و بهره گیری از استعدادهای خود گام بردارند.
وقتی فرزند کمتر نشان پیشرفت شد
روزنامه صبح نو در گزارشی آورده است:این سوال ممکن است مطرح شود که سلبریتیهای غربی بهخاطر مکنت مالی فرزند بیشتری دارند اما در میان مردم این کشورها چنین خبری نیست. پاسخ تنها یک پژوهش ساده است تا ببینید خانوادههای چند دهنفری در میان آمریکاییها به چه میزان است. متاسفانه کمترین نرخ باروری به ایران تعلق گرفته و سایر کشورهای جهان وضعیتی بهتر از ما دارند. این جامعهشناس توضیح میدهد: باروری در ایران یونیک و بیهمتاست و هیچ کتابی به زبان خارجی در حوزه جمعیت و توسعه نیست که به مساله باروری در ایران نپرداخته باشد و ایران را بهعنوان کشوری که بسیار سریع روند کاهش باروری را تجربه کرده مثال نزده باشد. الگوی ما دو فرزندی است، دختران ما پیش از ازدواج اعلام میکنند که حتما دو فرزند را خواهیم داشت اما باید بهدنبال این پرسش بود که چه شده است که وقتی ازدواج میکنند ملاحظات اقتصادی و اجتماعی باعث میشود تن به تکفرزندی و بیفرزندی بدهند. شروع کاهش جمعیت در کشور دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بهداشتی دارد؛ ازطرفی سیاستهای جمعیتی، مدیریت و رصد جمعیت در کشور هم جوابگوی این مسائل نبودند. در یک دوره سیاست و شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر را چنان در ذهن من و شما نهادینه کردند که در عرض چند سال تغییر نگرش و تغییر در فرهنگ باروری کشور ایجاد شد. این سیاست ازسوی رسانهها تبلیغ شد و مردم را از فرزندآوری و ازدواج ترساند و با آمارهای طلاق بازی کردند. مردم هم مقلد بودند، طبقه پایین و کمدرآمد از طبقه بالا و مرفه تقلید کردند و پس از مدتی تعداد کم فرزندآوری نشان پیشرفت شد. «در کاهش باروری عوامل غیرمستقیم و مستقیم دخیل هستند؛ عوامل غیرمستقیم همچون افزایش شهرنشینی، اشتغال زنان، افزایش سواد و تغییر نگرشهاست. تغییر نگرش به این معنی است که مردم در گذشته زود ازدواج میکردند، زود هم بچهدار میشدند و فرزند آبروی اجتماعی، باور اقتصادی و منزلت اجتماعی بود اما امروز این نگرش وجود ندارد. عوامل مستقیم در کاهش باروری نیز شامل کاهش میزان ازدواج، استفاده از روشهای مختلف تنظیم خانواده و سقطهای عمدی است.»برای کاهش نرخ باروری و فرزندآوری در میان خانوادههای ایرانی دلایل مختلفی میتوان در نظر گرفت اما متاسفانه تاکنون بیشتر حول محور اقتصادی برای توجیه این چالش بزرگ ملی مانور داده شده است، این جای خود ولی فرهنگسازی برای افزایش جمعیت کجاست؟ روزگاری همین که از در خانه بیرون میآمدید، شعار نحس «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بر درودیوار شهرها نقش بسته بود؛ روی محصولات غذایی و خوراکی، در کتابهای درسی، تبلیغات صداوسیما، سریالها و فیلمهای سینمایی و ... به روشهای مختلفی سیاست کاهش جمعیت تبلیغ میشد ولی حالا که بعد از چند دهه فهمیدیم که چه خیانت و جنایتی علیه کشورمان انجام دادهایم، همه انگشتبهدهان ماندهاند که چه کنند؟ چرا از یک دهه که رهبر عزیزمان، خواهان افزایش جمعیت شدهاند، کار تبلیغی و فرهنگسازی جدی در این مسیر صورت نگرفته است؟ چرا شاهد برنامهها، سریالها و فیلمهایی هستیم که به ضدتبلیغ برای فرزندآوری تبدیل شدهاند؟ به چه دلیل خانوادههای بدون فرزند یا تکفرزند در سریالها به نمایش گذاشته میشوند؟
جنایت و مکافات قتلعامهای خانوادگی
روزنامه اعتماد در گفتوگو با کارشناسان علل قتلعامهای خانوادگی را بررسی میکند:«خشونت به عنوان یک واکنش انسانی در تمام ادوار وجود داشته و جزو لاینفک زندگی بشر است. امروزه خشونت چه به صورت فرضی و چه به صورت سازمان یافته در تمام دنیا وجود دارد. نوع حکومت بر جامعه نیز مهم است و همانطور که میدانیم در اکثر کشورهای اقتدارگرا و مستقل خشونت کاملا قابل مشاهده است. در میان خشونتها «خشونت خانوادگی» غمانگیزترین و اثرگذارترین نوع آنهاست. زیرا افرادی که سالها با یکدیگر زیر یک سقف زندگی میکردند و منشأ خونی واحد دارند اعضای خانوادهشان را مورد قتل و جنایت قرار میدهند. مطالعاتی که در زمینه جرمشناسی و جامعهشناسی انجام شده است در کنار دادههای روانشناسی جنایی علل مختلفی را در کنار خشونت خانوادگی مورد بررسی قرار میدهد. شایان ذکر است که نوع خشونت و علل خشونت در کشورهای گوناگون متفاوت است. خشونتهای خانوادگی در کشورهایی مانند امریکا، فرانسه، استرالیا وجود دارد، اما تقویت آن با توجه به عوامل مختلف و شدت و ضعف خشونت در کشورهای مختلف متفاوت است. در کشور ما در دو دهه اخیر خشونت با تنوعی جدید و اشکال متفاوت، افزایش چشمگیری داشته است. در کشور ما میان تمام طبقات جامعه یک وجه مشترکی وجود دارد و آن این است که به لحاظ آگاهی و آشنایی با شیوههای آموزشی نمیدانند چگونه باید فرزندان خود را تربیت کنند و به همین جهت عمدتا از شیوههای سنتی استفاده میکنند. هرچند در میان خانوادههای فرهنگی، معلمان، اساتید، پزشکان و... تا حدی انعطاف دیده میشود، اما در میان خانوادههای فرودست به دلیل عدم آگاهی عوامل متعددی نیز از جمله فقر وجود دارد. اگر دقت کنیم میبینیم آمارهای جنایت در سالهای اخیر روبه افزایش است. درگیری در خانوادهها افزایش پیدا کرده است و نکته قابل توجه اینکه خشونتها از حالت فیزیکی به نوعی خشونتهای حقوقی رسیده است. به گونهای که امروز در اکثر پروندهها مشاهده شده است برادر علیه برادر، خواهر علیه خواهر، خواهر علیه برادر، دختر علیه مادر، فرزند علیه پدر و برعکس رو به افزایش است. بدترین نوع خشونت هم همین قتلهای خانوادگی است. هرچند در بیشتر این افراد اختلالات روحی و روانی دیده شده که دچار بیماری غیرقابل مدیریتی بودند. در چند دهه اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی که افزایش پیدا کرده است دیگر والدین توانایی پرداخت نیازهای فرزندان خود را ندارند، افزایش قیمتها باعث افزایش هزینهها شده است. درآمدها ثابت مانده و نیازهای جامعه ایرانی بسیار پرهزینه شده است. به همین دلیل دیده میشود؛ نوه به خاطر برداشتن پول و جواهرات مادربزرگش را میکشد. یا در مواردی فرزند به دلیل عدم تامین نیاز مادی از سوی پدرش، او را به قتل میرساند. بنابراین در بسیاری از موارد به دلیل مشکلات اقتصادی این نوع قتلها صورت میگیرد.
عوارض عمل های لاغری؛ از سرطان تا تورم روده
روزنامه شهروند درگفت وگو با کارشناسان تب تند جراحی های لاغری در را بررسی کرد و نوشت:دام خودخوری میکرد. سعی میکرد در میهمانیها و جمعهای دوستانه کمتر حاضر شود. دوست نداشت جلوی آینه برود و وقتی برای خرید لباس به مغازه میرفت، تلاش میکرد که یکی دو سایز لباس کوچکتر برای خودش بگیرد. مدام کلافه بود و همین کلافگی سبب میشد که میلش به غذا خوردن بیشتر شود. غذا میخورد اما با عذاب وجدان. هر یک چیپسی را که در ماست میزد با نگرانی میخورد، اما این سبب نمیشد از خوردن چیپس بعدی صرف نظر کند. مدتها روی انجام عملهای لاغری تحقیق کرد. نمیدانست کدام راه را برای لاغر شدن سریع باید انتخاب کند و بالاخره تصمیم گرفت به جای ورزش و کم کردن غذا و دردسرهایش، ره چند ساله را یکشبه طی و یکبار برای همیشه با چربیهایش خداحافظی کند. تمام چربیها را یکشبه از بدن خارج کرد. چند وقتی هم از اینکه لباسهایی را که هیچ وقت اندازهاش نبود، میپوشید لذت میبرد. اما یک سال بعد دوباره وضع به حالت اول برگشت و چربیها دوباره جایشان را دور شکم و بازوهایش پیدا کردند. حالا او مانده بود و هزینه بر باد رفتهای که ماهها برای تأمین آن تلاش کرده بود. سالهاست که تب انجام عملهای لاغری در بین مردم افزایش پیدا کرده است. دیگر سلیقهها تغییر کرده و معیارهای زیبایی از چاقی در دوران ناصرالدینشاه که یک امتیاز برای زنان به شمار میرفت به سمت لاغری سوق پیدا کرده است. به همین دلیل این روزها به هر گوشهای از شهر که نگاه میکنید دختران و پسران، زنان و مردانی را از هر سن و قشری میبینید که تب لاغر شدن به جانشان افتاده تا از قافله زیبایی عقب نمانند. توجه به ظاهر و زیباییهای اندام تا حدی اهمیت یافته است که حتی برخی از افراد که زیاد هم چاق نیستند در صف عملهای لاغری دیده میشوند.
جامعهمحوری، راهکار موثر در مقابله با آسیبهای اجتماعی
هرکس سیگارش را نمیخواهد به من بدهد!
روزنامه آفتاب یزد در یادداشتی به قلم مجید ابهری، آورده است:چند روز است که در هیاهوی برجام و سویه خطرناک کرونا و گران شدن سکه ودلار، موضوعی به سوژه اول رسانههای مجازی وحقیقی تبدیل شده است.این موضوع هدیه دادن یک باکس سیگار بهمن به خبرنگاران است. عدهای به انتقاد از این حرکت مدیر دخانیات پرداخته و آنرا نوعی بد آموزی قلمداد کرده اند. صد البته که این اقدام تقبیح شده است اما باید عرض کنم با رسیدن سن استعمال دخانیات اعم از سیگار و قلیان به ۱۴سال فکر نمیکنم کسی به خاطر یک باکس سیگار کادو، سیگاری شود. البته گویا مرسوم بوده به بازدید کنندگان از واحدهای تولیدی، از تولیدات ومحصولات همان واحد هدیه داده میشد.خدا رحم کرد این عزیزان از کارخانه شیر پاستوریزه ویا کارخانه تولید فورقان دیدار نکردند والا الان هرکدام از آنها بایدیک گاو شیری و یک فورقان را به منزل میآوردند. نکته دوم اینکه ترس برخی از اصحاب رسانه،مصرف سیگارها توسط خود بازدیدکنندگان است.اگر کمی زودتر ازاین موضوع مطلع میشدیم، فورا همراه با چند دلال حرفهای به محل بازدید مراجعه و سیگارها را از این عزیزان باقیمت مناسب خریداری میکردیم!الان هم دیر نشده کسانی که مایل به نگهداشتن یا مصرف آن سیگارها نیستند میتوانند آنها را به صورت هدیه یا فروش به دست من برسانند! نکته سوم آیا واقعا ما تا این حد با کمبود سوژه روبرو هستیم که حاضر نیستیم از خیر این مطلب بگذریم؟اگر کارخانه کادو نمیداد با سوژه ممسک بودن مدیر وامثال آن مواجه میشدیم. صدالبته دوستان این روزنامه، توقعی از مدیران محل مورد بازدید نداشته ومعمولا در اینگونه مواقع مهمانی با چای و بیسکوئیت ختم میشود و اهالی رسانه کم توقعترین افراد شاغل در کشور بوده و عرف کادو یک سنت دیرپا در اینگونه موارد است.امروز که پیش پا افتادهترین سرگرمی بین برخی جوانان و حتی نوجوانان قلیان و گاهی نیز سیگاراست برای اینجانب بعنوان یک رفتار شناس خیلی گنگ و نامفهوم است که اینهمه جار وجنجال حول و حوش یک هدیه ولو سیگار چه تفسیر وتعبیری غیراز تسویه حسابهای سیاسی میتواند داشته باشد.بهتر است بیش از این اندازه ومقیاس دیگر به این موضوع پرداخته نشود و خبرنگاران واصحاب رسانه اجازه ندهند شخصیت وجایگاه فرهنگی و اجتماعی آنها وجه المصالحه اختلافات پشتپرده گردد. انشاءالله دیگر بعد از این مدیران محترم به جای هدیه اقلام ضد سلامتی ومغایر با اصول بهداشتی، کادوهایی شیکتر و ارزنده به عزیزان زحمتکش بدهند.
رابطه جرم سرقت با شرایط اقتصادی
سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی تهران بزرگ، با درج یادداشتی در روزنامه شرق میگوید:سرقت، یکی از رایجترین و عمدهترین انواع جرائم در جوامع شهری است که البته میتواند با بروز دیگر جرائم نیز گره خورده و فرد را از یک سارق خردهپا، به بزهکاری حرفهای و خطرناک تبدیل کند. از آنجا که اولین گروه اجتماعی برای جامعهپذیری، خانواده است، گرایش به سرقت نیز میتواند علت و جنبه خانوادگی داشته باشد که البته در برخی مواقع احتمال این نوع گرایشات در خانواده تقریبا به صفر میل میکند و اینجاست که باید برای تحلیل و شناسایی نقاط انحراف و چرایی گرایش برخی افراد و بهخصوص جوانان به سمت سرقت، سراغ مشکلات و معضلات موجود در جامعه برویم. جامعهای که با اقتصاد بیثبات، رانتهای اطلاعاتی و کاری، تورم روزانه و افسارگسیخته و کاهش فرصتهای شغلی مواجه است، عملا جوانان را در تنگنای مالی و سوختن انگیزههای رشد و نمو اجتماعی قرار داده و موجب افزایش انواع سرقت میشود. اساسا سرقت، جرمی است که میزان آن با متغیرهای اقتصادی، ارتباط مستقیم دارد، متغیرهایی چون فقر و بیکاری که در صورت اضافهشدن اعتیاد به مواد مخدر، میتواند به معضلی فراگیر در جامعه تبدیل شده و امنیت و احساس امنیت را هدف قرار دهد؛ متأسفانه درحالحاضر همگام با پیچیدهترشدن ابزارهای پیشگیری از سرقت، سارقان نیز برای ارتکاب انواع سرقت، راهکارهای جدیدی یافته و به کار میبندند و این موضوع موجب میشود تا گهگاه مجرمان یک گام جلوتر باشند اما باید در نظر داشت پلیس بهعنوان حافظ امنیت عمومی همواره برخورد با سارقان را در دستور کار داشته و دارد و این مهم را میتوان در اجرای طرحهای مختلفی که از سوی پلیسهای تخصصی برگزار میشود، مشاهده کرد.
چرا زنان و دختران فرار میکنند؟
سرهنگ مرتضی نثاری معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتختبا درج یادداشتی در روزنامه ایران مینویسد:براساس تجزیه و تحلیل پروندههایی که کارآگاهان جرایم جنایی با آن مواجه هستند و همچنین تجربههایی که طی سالها خدمت از سوی کارآگاهان پلیس کسب شده، میتوان گفت فقر اقتصادی، اختلافات زناشویی، اضطراب و افسردگی بچهها در مسائل مختلف که شامل ترس از قبول نشدن در کنکور یا امتحانات، ابتلا به اختلالات شخصیتی، تعصبها و سختگیریهای بیش از حد والدین، مرگ والدین یا بدسرپرستی ناپدری و نامادری، اعتیاد، درونگرایی و منزوی بودن فرد، فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی ازعلل اصلی فرار دختران و زنان از خانه است. افزایش این ناهنجاریها هممسیر و همجهت با افزایش فرار دختران و زنان از خانههایشان است که همین مسأله زمینهساز جرایم بعدی است. پیشنهاد میشود همه نهادها و ارگانها که در پیشگیری آسیبهای اجتماعی میتوانند کمک کنند مثل سازمان بهزیستی، آموزش و پرورش، صدا و سیما، وزارت کشور، معاونت پیشگیری از جرم قوه قضائیه، ... با توجه به بودجههایی که برخوردار هستند با ایفای درست نقش خودشان، برای حل این معضل و کمک به آنها وارد عمل شوند. همچنین نقش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را نیز نباید نادیده گرفت و آموزشهای لازم به خانوادهها در استفاده درست فرزندان و حتی خودشان از این فضا داده شود. موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بعضی از افراد به کسی که از منزل فرار کرده است بهعنوان مجرم نگاه میکنند، در صورتی که اگر فرد از خانه فرار کرده و بزهی مرتکب نشده، نباید با او بهعنوان مجرم برخورد کرد. تغییر این نگرش، کمک بزرگی بهکم کردن آسیبهای اجتماعی است.
جمعبندی:
آسیبهایاجتماعیدر سالهایاخیر روند رو به رشدیداشتهاند و نظم عمومیجامعه و کانون گرم خانوادهها را با چالشهاییمواجهه ساخته است از این رو تقویت نهاد خانواده به همراه آموزش شهروندان میتواند سبب کاهش این آسیبها در جامعه شود. رسانههای مختلف با تمرکز بر مشکلات مختلف اجتماعی به بررسی ریشه و راهکارهای مواجهه با این بحران ها پرداختند، فقر اقتصادی و فرهنگی افراد از جمله دلایل و ریشههایی بود که این رسانهها برای معضلات اجتماعی برشمردند و آموزش و آگاهیبخشی به کودکان و نوجوانان را راهحل نجات این قشر از جامعه و پیشگیری از غلتیدن آنها در دام انحرافات دانستند، همچنین این رسانهها توجه به بنیان خانواده و تحکیم ریشههای آن را ضامن تربیت و پرورش صحیح فرزندان ارزیابی کردند.