به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه فرهیختگان در گزارشی به وضع آشفته بازار کتاب کودک و کاهش کتابهای تالیفی این حوزه پرداخته است که بخشهای مهم آن در ادامه میآید.
وضعیت کتاب کودک در این سالها خوب نبوده و حضور بیش از حد کتابهای ترجمه و بیکیفیت بودن کتابهای تالیفی همه و همه این بازار بیجان را کمرمق کرده است. در سال ۱۴۰۰ و باوجود این بیماری که در این دوسال گریبانمان را گرفته، کتاب کودک در چه حالی است؟ و آیا ناشران در این دوسال سعی کردهاند برای آشنایی هرچه بهتر کودکان با این وضعیتی که داریم، کتابهایی را در فرآیند آموزش و مفهومسازی در دنیای امروز برایشان تدارک ببینند؟
بازار کتاب کودک؛ آشفته و گران
هادی حکیمیان، نویسنده درمورد این روزهای کتاب کودک میگوید: «بازار کتاب کودک در چندسال اخیر رفتهرفته رونق گذشته خود را از دست داده است.» حکیمیان این مساله را یکی از موضوعات اصلی حوزه نشر کودکونوجوان دانست و گفت: «بخشی از افت بازار کتاب کودک مربوط به گرانی کاغذ و مشکلات تأمین مواد اولیه برای چاپ کتابها است. افزایش قیمت کاغذ بر قیمت کتاب نیز مسلما تأثیر گذاشته و ما شاهد افزایش چندبرابری قیمت کتابها طی یکیدو سال اخیر بودهایم. مثلا یک رمان نوجوان که قبلا ۱۵ هزار تومان قیمت خورده بود، الان با قیمت ۸۰ هزار تومان بهدست مخاطب میرسد. طبیعتا پرداخت این مبالغ برای خانوادهها دشوار است.»
حکیمیان راهکار این موضوع را در آموزشوپرورش میداند و میگوید: «مسئولان برای هدایت خانوادهها و بچهها برای خرید کتاب، باید برنامهریزی کنند. آموزشوپرورش در این میان نقش تعیینکنندهای دارد. درحال حاضر در میان کتابهای مقطع دبستان چقدر داستان گنجانده شده است؟ چقدر بچهها با فضای داستان آشنا میشوند؟ خانوادهها برای بچهها تبلت میخرند، اما کتاب نمیخرند. به همین دلیل معتقدم علت اصلی کتاب نخواندن بچهها و رکود در خرید کتاب کودک، گرانی نیست، بلکه این فرهنگ در میان خانوادهها جانیفتاده است که برای فرزندان خود کتاب تهیه کنند. این درحالی است که کتاب در دسترس خانوادهها هست؛ اگر تمایلی به خرید کتاب ندارند میتوانند این منابع را از کتابخانههای عمومی برای فرزندان خود تهیه کنند، اما همین گام را نیز برای آنها برنمیدارند.»
افزایش ۱۵۰ درصدی کتاب کودک در فاصله پنجسال
سال ۹۵: تعداد کل کتابهای کودک، ۱۲۸۸۱عنوان است و تعداد کتابهای تالیفی، ۸۱۲۴عنوان و تعداد کتابهای ترجمه، ۴۷۵۷عنوان بوده است. درست است که کتابهای ترجمه تعداد کمتری دارند، اما بازهم بهنسبت کل کتابهای منتشرشده در این حوزه، تعداد زیادی کتاب ترجمه داریم.
سال ۹۶: تعداد کل کتابها، ۱۴۹۵۸عنوان است که از این تعداد سهم کتابهای تالیفی، ۸۲۸۳عنوان است که در مقایسه با سال۹۵، حدود ۱۵۹عنوان کتاب رشد داشته است؛ اما در کتابهای ترجمه تعداد عناوین، رشد عجیبوغریبی پیدا کرده و تقریبا دوهزار عنوان کتاب به تعداد کتابهای ترجمه اضافه شده است.
سال ۹۷: آمار تقریبا مانند سال۹۶ است و تعداد کل کتابهای کودک ۱۳۳۰۵عنوان بوده، اما نکته سال۹۷ این است که تعداد کتابهای ترجمه از تالیفی پیشی گرفته و به ۷۹۹۴عنوان رسیده و تعداد کتابهای تالیفی نیز به ۵۳۱۱عنوان رسیده است.
سال ۹۸: ۸۹۸۰عنوان کتاب کودکونوجوان در سال۹۸ منتشر شده است که از این میان ۵۳۳۰عنوان کتاب ترجمه و ۳۶۵۰عنوان کتاب تالیفی داشتهایم و با این احتساب در انتهای سال۹۸، ۱۱درصد افزایش کتاب در حوزه ترجمه و ۵۵درصد کاهش چاپ کتابهای تالیفی در حوزه کودک را داشتهایم که این مساله خودش میتواند زنگ خطری برای حوزه کودک باشد که ما در عرصه نشر، آن را جدی نمیگیریم.
سال ۹۹: ۱۳۸۷۵عنوان کتاب کودکونوجوان در سال۹۹ منتشرشده که از این میان، ۷۶۹۴عنوان تالیف و ۶۱۶۳عنوان ترجمه هستند. شمار کتابهای چاپ اول کودکونوجوان در این سال ۶هزار و ۷۳عنوان و شمار تجدید چاپیها ۷هزار و ۷۸۴عنوان است و البته بخشی از این روند را میتوان بهپای تاثیرات کرونا بر نشر گذاشت.
سال۱۴۰۰ تا آذرماه: ۱۳۴۸۵عنوان کتاب منتشرشده که از این میان ۳۸۲۶عنوان کتاب در حوزه تالیف و ۹۶۵۹عنوان کتاب در حوزه ترجمه منتشر شده است.
ترجمههای بیامان و بازاری که نویسندگان ایرانی در آن جا ندارند
کتابهای ترجمه به یک موضوع مهم در بازار نشر کودک تبدیل شدهاند و تقریبا توانستهاند سهم زیادی در کتابهای این حوزه داشته باشند. ممکن است برخی کتابهای ترجمه خوب باشد، اما گاهی میبینیم که کتابهایی بیکیفیت در محتوا، به بازار آمدهاند و تقریبا بدون اینکه نظارتی باشد، همینطور جلو میروند و ترجمهها را در بازار پخش میکنند.
تولیداتی که برای ما نیست
محمدرضا شرفیخبوشان، نویسنده افزایش بیسابقه ترجمهها در بازار کتاب کودک و نوجوان را یک دغدغه بسیار مهم میداند و میگوید: «نباید بگوییم که رشد ترجمهها چه تاثیری میگذارد، بلکه باید بگوییم چه تاثیری گذاشته است. نسل نوجوان ما به واسطه خواندن رمانهای ترجمه شده و دیگر محصولات خارجی مانند سریالها، فیلمها و... در معرض تولیداتی قرار میگیرد که دستپرورده نویسنده و هنرمند ایرانی نیست. این پدیده به حد بحران رسیده و باید چارهاندیشی کنیم. وقتی میبینید که بیشتر اوقات نوجوان ما صرف استفاده از محصولاتی میشود که دیگران تولید کردهاند، یعنی انتشار این دست از آثار تاثیر خود را گذاشته است؛ آثار دیگرانی که در برخی از مواقع خیلی از نظریات، رفتارها، مواضع فرهنگی و فکری آنها را قبول نداریم. در سیستم آموزشی ما فرهنگ و نگرش دیگری وجود دارد، اما در بحث تولیدات، از محصولات افرادی استفاده میکنیم که نگرش آنها را نقد میکنیم.»
سوددهی جایگزین همه چیز
شرفیخبوشان این موضوع را برآمده از نگاه سودمحوری میداند که ما اتخاذ کردهایم و میگوید: «یک فیلم یا یک کتاب آماده را صرفا ترجمه و عرضه میکنیم. ناشر و بنگاهی که کتاب یا سریالی را منتشر میکند، سراغ محصول آماده شده میرود. قرار نیست به نویسنده و تولیدکنندگان این محصولات مبلغی پرداخت کند. ناشر به جای اینکه صرف هزینه کند که بخواهد حقالتالیف به نویسنده ایرانی بدهد، صرفش در این است که به سراغ محصول حاضر و آماده برود تا سودش را ببرد؛ بنابراین نگاه سودمحور این آسیب را به ما وارد کرده است.»
جایگاه واقعی نوشتن برای کودکان
این نویسنده با بیان اینکه این حوزه رها شده است و حتما باید بحران خاصی رخ دهد تا به فکر آن باشیم، افزود: «تا وقتی قضیه به شکل حادی بحرانی نشده این گفتوگوها باید بین افرادی که در حوزه فرهنگ و تجارت حضور دارند، مطرح شود تا بتوانیم با برنامه روشن از این حیطه به سلامت عبور کنیم و ما هم به افرادی تبدیل شویم که با تولیدات فرهنگی خودشان میتوانند سود را نصیب تولیدکننده کنند، آن موقع است که اطمینان پیدا میکنیم که یک محصول فرهنگی و هنری ایرانی داریم و هم این سود متوجه تولیدکنندگان راستین آن میشود. به این شکل است که میتوان به سلامت از وضعیت پیشآمده عبور کرد.»
شرفیخبوشان با بیان اینکه هیچکس با ترجمه مخالف نیست، میگوید: «اما باید توجه ما به سمت حمایت از نویسنده ایرانی باشد. اگر همپای محصولاتی که از بیرون وارد میشود، به تولیدکنندگان محصولات ادبی هم بها دهیم و به کیفیت آثار آنان کمک کنیم، چه بسا خواننده ایرانی بیاید سراغ کتابهایی که هموطن و همزبانش نوشته، چرا که محیط اثرش محیط خواننده است و دغدغه او را دارد.»