در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۰۹۷۱۳
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۶
چهار روز از عملیات والفجر گذشته بود و پادگان عظیم حاج عمران و... توسط رزمندگان دلیر اسلام به تصرف درآمده بود و در این راستا گردان فجر از سه طرف در تپه بردزرد محاصره‌ی شدید نیرو‌های بعثی بود و تنها یک راه عقب‌نشینی وجود داشت که این گردان به مدت چهار روز با ده‌ها شهید و زخمی و اسیر با دشمن زبون در جنگ بود و هراسی به خود راه نمی‌داد.

شهید مرتضی جاویدی یکی از انسان‌های به مقصد رسیده و مجاهدی که جان عاشق خود را به فرمان امام در کف گرفت و راه را بر دشمن میهن بست! که خود گفته بود: من هرگز اجازه نمی‌دهم ماجرای احد بار دیگر در تاریخ اسلام تکرار شود و آن تنها رزمنده‌ای بود که پس از رشادتهایش حضرت امام او را در آغوش گرفت و تقدیر خود را بر پیشانی بلند و آسمانی او بوسه زد.
او پس از خود ساختگی خویش به فکر ارتقاع بُعد معنوی نیرو‌ها نیز بود به طوری که مرتب تلاش می‌کرد کلاس‌های اخلاق در گردان برگزار شود.
در زیر مروری خواهیم داشت بر زندگی نامه و رشادت‌های این دلیر مرد فارسی:

در بیست و دوم تیر سال ۱۳۳۷ در روستای جلیان فسا کودکی در یک خانواده مستضعف و مذهبی به دنیا آمد خانواده اش او را مرتضی نامیدند.
همزمان با تحصیل به کار‌های مختلفی، چون دامپروری و کشاورزی مشغول گردید تا بدینوسیله علاوه بر تأمین هزینه تحصیل به امرار معاش خانواده کمک نماید. وی تحصیلات خود را در سال ۱۳۵۶ با مدرک دیپلم تجربی با موفقیت به پایان رساند.
شهید جاویدی که برحسب دستور امام خمینی (ره) مبنی بر ترک پادگان‌ها از خدمت سربازی در رژیم ستم شاهی امتناع ورزید، پس از پیروزی انقلاب با انگیزه‌ای متعالی به جمع آفتابی پاسداران پیوست و به عضویت این نهاد مردمی در آمد. تمام دوران حضور در سپاه در صحنه‌های خطر در داخل و خارج از کشور همیشه پیش قدم بود.
 
پس از شروع جنگ تحمیلی به خوزستان رفت و عاشقانه در عملیا‌های مختلف شرکت کرد. او در ابتدا فرمانده گردان ۹۴۱ بود.

 

فرماندهی گردان فجر:
 در عملیات والفجر مقدماتی، گردان فجر و گردان ۹۴۱ در مجاورت یکدیگر عملیات داشتند. یک شب قبل از شروع عملیات «شهید کیهان پور» به شهادت رسید و در حین عملیات هم «جلیل اسلامی» فرمانده گردان فجر مجروح شد. «مرتضی» به ناچار در حالیکه گردان ۹۴۱ را هدایت می‌کرد هدایت گردان فجر را هم به عهده گرفت و از همان تاریخ به بعد فرمانده گردان فجر شد.

«جلیل اسلامی» پس از بهبودی و بازگشت به جبهه «مرتضی» را فرمانده گردان فجر می‌دانست و «مرتضی» نیز «جلیل» را فرمانده گردان فجر می‌خواند. تا اینکه شهید «جلیل اسلامی» در عملیات بدر مفقودالاثر شد.

گردان فجر تقریباً در تمام عملیاتها، از جمله والفجر ۱، ۲، ۴، ۸ خیبر، بدر، کربلای ۴ و ۵ و ۸ کربلای ۱۰، بیت المقدس ۷، والفجر ۱۰ و... شرکت کرد و در همه جا به تکلیف الهی خود عمل نمود و «مرتضی» گردان را برای خدمت به اسلام می‌خواست.
 
مجاهدات این شهید عزیز منحصر به گردان فجر نبود بلکه قبل از تأسیس گردان فجر از ابتدا در جنگ حضور همه جانبه داشت و در مناطق عملیاتی مختلف از جمله: عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) - طریق القدس (آزادی بستان) فتح المبین بیت المقدس و آزادی خرمشهر - کرخه نور و کردستان و همه جای جبهه‌های نبرد فداکاری‌های زیادی نمود.
مروری بر زندگی نامه سردار تنگه اٌحد شهید مرتضی جاویدی

چرا شهید جاویدی را اشلو نامیدند:
 «مرتضی» با زبان عربی با عراقی‌ها حرف می‌زد و تکیه کلامش روی کلمه اشلو بود که مخفف همان «ای شی لونک» رنگ و روت چطوره بود. 
او هر روز صبح به فاصله هفتاد، هشتاد متری عراقی‌ها، روی خاکریز می‌ایستاد و دست هایش را دور دهان حلقه می‌کرد وبرای عراقی‌ها سخنرانی می‌کرد:
 اشلونک ... یا اخی ... صباح الخیر! (یعنی رنگ وروت چطوره ... حال وروزت چطوره ...)

ظهر دوباره همان آش و همان کاسه! مرتضی دست بردار نبود وروز روشن، جلو چشم عراقی‌ها روی خاکریز می‌رفت و برای دشمن کلاس عقیدتی می‌گذاشت. گاهی هم از پشت بلندگو سوره واقعه را می‌خواند. اما جواب عراقی‌ها توپ و تفنگ بود.

این عمل مرتضی ترس و وحشت در دل نیرو‌های دشمن انداخت به صورتی که عراقی‌ها برای سرش جایزه گذاشتند؛ و او معرف شد به «اشلو» ...


نمی‌گذارم اُحُد دیگر تکرار شود
چهار روز از عملیات والفجر گذشته بود و پادگان عظیم حاج عمران و... توسط رزمندگان دلیر اسلام به تصرف درآمده بود و در این راستا گردان فجر از سه طرف در تپه بردزرد محاصره‌ی شدید نیرو‌های بعثی بود و تنها یک راه عقب‌نشینی وجود داشت که این گردان به مدت چهار روز با ده‌ها شهید و زخمی و اسیر با دشمن زبون در جنگ بود و هراسی به خود راه نمی‌داد.
ساعتی از روز پنجم گذشته صدای بی سیم فرماندهان منطقه عملیاتی از جمله شهید صیاد شیرازی، سرلشکر محسن رضائی و جمع دیگر از فرماندهان عملیاتی مبنی بر این که: برادر جاویدی، گردان شما در محاصره‌ی شدید دشمن می‌باشد. عقب‌نشینی کنید. این شهید بزرگوار پاسخ به آنان داد که: نمی‌گذارم اُحُد دیگر تکرار شود.

بوسه امام بر پیشانی تنها رزمنده
 پس از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان می‌گذارد؛ و حضرت امام بر پیشانی این شهید بوسه می‌زند.
شهید صیاد شیرازی می‌گوید در تمام دورانی که همراه رزمنگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می‌رسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده‌ای را در آغوش گرفت و پیشانی اش را بوسید، و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی یا همان «اشلو»‌ی معروف.

 در عملیات والفجر ۲ پس از آنکه با مقاومت بی نظیر شهید جاویدی و همراهان محاصره شکسته شد و عملیات پیروز گردید. شهید جاویدی در مأموریتی به ارتفاعات ۲۵۱۹ و کدو حرکت کرد و در آنجا هم به مأموریت خویش عمل کرد.
مروری بر زندگی نامه سردار تنگه اٌحد شهید مرتضی جاویدی


شهید جاویدی پس از شهادت دوستانش در وصیت نامه‌ای می‌نویسد:

... نمی‌دانم چه کرده ام که شهید نمی‌شوم. شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را، وقتی با هم صحبت می‌کردیم، می‌گفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم، چه کار کنیم؟ واقعا نمی‌شود زندگی کرد و به صورت خانواد‌های شهدا نگاه کرد... و این جاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند ...


عملیات کربلای ۴ / باید انتقام دوستانم را بگیرم:

گردان فجر آماده عملیات بودند. مرتضی برادران غواص، فرماندهان گروهان و نیرو‌های دیگر را آماده عملیات کرد.
در آن شب اروند جوش خروشی دیگر داشت. نیرو‌ها در کنار رود خانه مستقر شدند سپس غواصان به رودخانه افتادند و قایق‌ها هم حرکت کردند. چند دقیقه بعد دشمن تمام سطح اروند را با تمام سلاح‌ها بمباران کردند (عملیات لو رفته بود) تعدادی از بچه‌ها به شهادت رسیدند و تعدادی هم به آن طرف آب رسیدند.
 آب اروند آرام آرام پائین رفت و مرتضی نتوانست به آن سوی رودخانه برود تا صبح این موضوع ادامه پیدا کرد. تماس‌های بچه‌ها از آن طرف کم بود.

با تماسی که با شهید آزادی حاصل شد می‌گفت: زمان موعود و شهادت هر لحظه نزدیک و نزدیکتر می‌شود او در پشت بی سیم می‌گفت: هر وقت توسط دشمن اسیر یا شهید شدیم دیگر صدایمان را نخواهید شنید...
 تا اینکه دیگر جوابی نشنیده شد.
 دستور فرماندهی به خاطر بمباران شیمیایی منطقه را ترک کردند. برادرِ مرتضی در این عملیات مفقود شد.
پس از بازگشت به مرتضی گفتند: جهت تجدید رویحه باید به فسا برگردی.
اما او حاضر نشد به فسا برگردد و در جواب گفت: من باید در عملیات آینده تلافی کنم و جاویدی دیگر به فسا بر نخواهد گشت ...


ادای احترام صیاد شیرازی به اشلو
صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد تا می‌رسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان. از فاصله‌ی ۵۰ متری مزار، از ماشین پیاده می‌شود. لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم.


«شهید مرتضی جاویدی» سرانجام پس از مبارزات و مجاهدات خستگی ناپذیر در هفتم بهمن ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ پس از روز‌ها تلاش و جهاد به آرزوی همیشگی خود رسید.


منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس، کتاب تپه‌های جاویدی و راز اشلو (نویسنده اکبر صحرایی)

ارسال نظر