در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۱۴۴۲۱
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۵
حجت الاسلام دکتر محمد سعید مهدوی کنی
برآیند همه نوسانات دینداری در انتها به یک نوع ارتقای دینداری در کل و فهم عمیق‌تر از دین می‌رسد؛ چون موضوع دینداری فقط بروز و ظهورهای خارجی آن نیست.

به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی دانا به نقل از پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)  رهبر معظم انقلاب در دیدار کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصریح کردند که «امسال به برکت توجّهات حضرت بقیّةالله ارواحنا فداه محرّم پُرشوری بود. دشمن‌ها سعی کردند، تلاش کردند که محرّم را بی‌رونق کنند، امّا درست نقطه‌ی مقابل آنچه آنها می‌خواستند اتّفاق افتاد. دهه‌ی عاشورای امسال از دهه‌های عاشورای سال‌های قبل پُرشورتر، پُرحرکت‌تر، پُررونق‌تر و پُرفایده‌تر بود. کار خدا این‌جوری است؛ کاری که برای خدا انجام بگیرد و در خطّ اهداف الهی باشد، خدای متعال به آن کمک می‌کند.» ۱۴۰۲/۰۵/۱۵
همین نکته توسط ایشان در دیدار با اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان اردبیل نیز مورد تأکید قرار گرفت.

در همین راستا این پایگاه مصاحبه ای در ریشه خصوص دینداری ایرانیان با حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر سعید مهدوی کنی استاد فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام انجام داده است:


* در دنیای امروز که عصر انفجار اطلاعات و گسترش شبکه‌های اجتماعی است، آیا اقبال به دین در جوامع بشری به‌طورکلی در حال رشد یا رو به افول است؟
دو پاسخ به این سؤال می‌شود داد؛ یک پاسخ ایدئولوژیک و براساس تحلیل دینی است که باید گفت در بلند مدت، این مسیر به سمت دینداری پیش خواهد رفت و مبنایش هم روشن است و یک شعار نیست و بحث فطری بودن دین است. دوره‌هایی داریم که این دوره‌ها هم چندان منظم نیستند و یک نوع گرایش‌هایی به فضای دینی در کلیت جوامع و تمدن‌ها اتفاق می‌افتد و در دوره‌هایی از آن گریز و فرار ایجاد می‌شود که در هر تمدنی دلایلی دارد و غرب به شکلی بوده و جهان اسلام به شکل دیگری بوده است. اگر کسی بخواهد در این دقت کند بایستی به درون هر جامعه و فرهنگی برود و آن را به خوبی مطالعه کند تا بتواند پیش‌بینی کند این سیر در هر مقطع زمانی به کدام سمت است.

پس یک بحث فلسفه تاریخی داریم که برآیند همه نوسانات دینداری در انتها به یک نوع ارتقای دینداری در کل و فهم عمیق‌تر از دین می‌رسد؛ چون موضوع دینداری فقط بروز و ظهورهای خارجی آن نیست. مجموعاً فهم دین در دنیا دارد بالا می‌رود و مردم معنویت را بهتر درک می‌کنند؛ اگرچه ممکن است بعضی از ظواهر دینی کاهش یابد، ولی می‌توان ثابت کرد فهم عمومی از دین بسیار بالاتر رفته است. در بررسی سندهای تاریخی دو سه هزار سال اخیر که در اختیار ما است می‌توان دید این فهم عمیق‌تر است و ادیانی که آمدند ادیان عمیق‌تری هستند؛ مثلاً مسیحیت دوره تکاملی یهودیت است یا اسلام اوجی نسبت به ادیان گذشته است که این موارد حاکی از پذیرش و فهم بهتر است که رخ داده.

اگر با یک نگاه جامعه‌شناسانه تاریخی بنگریم، معمولاً با یک حرکت سینوسی ارتقا یابنده، روبه‌رو هستیم و گردش‌ها با توجه به جوامع و زمان‌ها با هم متفاوتی دارند. بعضی‌ها می‌گویند صد سال است که این‌طور نیست و نمی‌توان روی زمان حساب کرد و دائم چرخش‌هایی داریم که دوره‌های بروز و ظهور با آمدن برخی از چهره‌ها و با حل بعضی از معضلات یک نوع گرایش عمومی می‌بینیم ولی دوباره به‌تدریج یک نوع دنیاخواهی و انحراف پدید می‌آید؛ یعنی ظهور دینداری یا کمبود ظهور دینداری را می‌توان در همه جوامع مورد مطالعه قرار داد.

* علی‌رغم تلاش و سرمایه‌گذاری دشمن چرا شعایر دینی هر سال توسط مردم پرشورتر و پررونق‌تر برگزار می‌شود؟ با در نظر گرفتن این نکته که بسیاری اصرار دارند تا روند و میزان گرایش مردم به مناسک دینداری را مخدوش و غیرقابل دفاع ارائه دهند؟
دینداری یک اصل فطری است. اگر رفتارهای غیر دینی از بسیاری سر می‌زند به این دلیل است که زندگی و روزمرگی پوششی روی این فطرت قرار می‌دهد و انسان را از این فطرت کمی دور می‌کند و به هر میزان که این پوشش افزایش پیدا کند، انسان کمتر به این کشش درونی خود توجه می‌کند. این یک بحث انسان‌شناسی است. در نگاه تاریخی و فرهنگی، مسئله دینداری در جامعه ایران ریشه بسیار عمیق دارد و مردم ایران از نظر تاریخی مردمی مقید به دین خود بوده‌اند؛ یعنی به دلیل وجود آگاهی، سواد و دانش در کشور، مسئله فرهنگ دینی ریشه بسیار عمیقی در فرهنگ و جامعه ایرانی دارد. این با جوامع وحشی و غیر متمدن که در زمین یا روی درخت زندگی می‌کردند بسیار متفاوت است. وضعی که بخش میانی و شمالی اروپا تا چند سده پیش داشته‌اند و دینداری در این دو فضا بسیار فرق می‌کند؛ یعنی مردمی که ریشه دینداری توحیدی‌شان چند هزارساله است با مردمی که ریشه دینداری توحیدی‌شان ۳۰۰- ۴۰۰ساله است فرق دارند.

بحث بعدی در ایران مسئله مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است. یک مسئله دینداری الهی، که در رأس آنها اسلام است که عرض شد، مسئله دیگر مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است که شاکله اصلی دینداری در ایران را در این ۴۰۰ سال و ای‌بسا ۱۴۰۰ سال شکل می‌دهد و یک دینداری کاملاً استوار است به دلیل همین منطبق بودن با فطرت، عقل و عقلانیت و تطابقی هم که فرهنگ ایرانی با آن داشته و بعداً هم بیشتر پیدا کرده است. رهبر انقلاب کراراً اشاره کردند در فرهنگ ایرانی ویژگی‌هایی وجود دارد که این ویژگی‌ها، جذب فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام را در ایران بسیار تسهیل کرده است. ویژگی‌هایی که باعث شد به صورت غالب غیر از محبت و مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام در این فضا امکان رشد پیدا نکند؛ گرچه در یک مقطع طولانی غلبه با اهل‌سنت بودند ولی در همان دوره هم ایرانیان محب اهل‌بیت علیهم‌السلام بودند؛ در همان قرون اولیه اسلام کاملاً این فضا روشن است؛ این سر و دست شکستن مردم برای دیدار و زیارت اهل‌بیت(ع) در شرایطی است که مذهب رسمی‌شان شیعه نبود.

* اینکه در برخی برهه‌ها گاها جریانات غیردینی و ضددینی نمودی پیدا می‌کنند را چطور تحلیل می‌کنید؟
البته در حوادث روزگار، بروز و ظهورهایی بعضاً متفاوت دیده‌ایم که برخی اوقات نمودهای ضد دینی یا غیردینی بروز و ظهورشان در فضای اجتماعی غلبه کرده اما حتی کسانی که گرایش‌هایی داشتند، مثلاً در دوره‌ای گرایش مارکسیستی در ایران در دهه ۳۰ و ۴۰ در میان روشنفکران بروز و ظهور پیدا کرد ولی همان روشنفکران بیشتر سیاسی، مارکسیست بودند تا مبنایی و نمونه بارز آن چهره‌ای مثل جلال آل‌احمد که به‌تدریج دگردیسی پیدا می‌کند و بسیاری از بزرگان و نخبگان ما چهره‌های سکولار غیردینی داشتند، اما در نهایت وقتی شخصیتشان را تحلیل می‌کنیم، می‌بینیم یا در زندگی خود به‌تدریج بروز و ظهور دینی پیدا می‌کنند یا در لایه‌های زیرین فکری و رفتار فرهنگی‌شان موضوع دینداری سر جای خودش هست؛ اگرچه بروز و ظهورهای غیردینی از خود نشان می‌دادند.

ما یک فرهنگ عمیق دینی داریم که با نوساناتی که حوادث اجتماعی سیاسی پدید می‌آورد، ممکن است نمودهای غیردینی یا ضد دینی در فضای اجتماعی ما بروز کند، ولی دینداری عمیق است؛ یعنی عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام و مکتب امری نیست که یک‌شبه آمده و یک‌شبه برود. این همان نکته‌ای است که حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه به آن واقف بود و در شرایط سال ۱۳۵۵ در اوج بروز فرهنگ سکولار و غرب‌زده در ایران که اصلاً کسی باور نمی‌کرد، حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه پیامی حیات‌بخش فرستاد و بسیاری از کسانی که به فضای انقلاب آمدند از یک فضای سکولار و غرب‌زده آمدند و به بنیادهای فطری و فرهنگی‌شان رجوع کردند و صدای حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه در همه لایه‌های اجتماعی انعکاس پیدا کرد. علت آن این عمق بود و کسی می‌بایست این پوشش‌ها را کنار می‌زد و آن عمق را نشان می‌داد.

الان هم همین مسئله است و با تمام پیچیدگی‌ها و مشکلاتی که پدید آمده و نوعی تنفرهای سیاسی که به وجود آمده به دلیل تنش‌هایی که در درون جامعه داریم یا برایمان پدید آوردند، در این فضا لایه دینی و عمیق کار خود را می‌کند و به این سادگی‌ها کسی نمی‌تواند این را از مردم بگیرد. معنای آن این نیست که خیالمان راحت باشد و همان‌طور که رهبر انقلاب به‌کرات فرمودند قضیه اندلس و هند را فراموش نمی‌کنیم؛ ولی در جامعه‌ای مثل ترکیه بعد از یک دوره غلبه هفتاد ساله تفکر کمال آتاتورک و لاییسیته مردم رأی دادند که یک حکومت با ظاهر نسبتاً دینی برگردد. همین اتفاق در بازگشت مردم به باورهای مسیحیت و اسلام در شوروی سابق افتاد. این همان لایه فطری درون انسان و بخشی از ارزش‌های درون فرهنگ است که کار خود را می‌کند. این مسئله در ایران بسیار ریشه‌دار و عمیق‌تر از بسیاری از کشورهای دیگر دنیاست.

* اشاره کردید که اقتصاد می‌تواند کمی این گرایش فطری و فرهنگی را تغییر دهد و درعین‌حال برخی تلاش می‌کنند تأکید کنند کنند که مردم ایران به مرور زمان نسبت به مقولات دینی بی‌توجه شدند و مشکلات اقتصادی هم چه بسا آنها را دین‌گریز کرده است. اساساً چنین گزاره‌ای قابل طرح است و می‌تواند صحیح باشد؟
 مانند وضعیتی که در درون دستگاه حیاتی بدن ماست، عوارض بیرونی می‌توانند ما را از تعادل خارج سازند و دچار تب، عفونت و بیماری کنند؛ اما یک سیستم ژنتیکی درون ما وجود دارد که بدن را به سیستم تعادلی برمی‌گرداند. این سیستم در درون جامعه جوهره یا هسته سخت فرهنگ است؛ به‌خصوص برای جوامعی که یک فرهنگ عمیق دارند که جوهره‌اش همان دینداری است. این دینداری نوساناتی مثل عفونت، تب و امثالهم را که حاصل بعضی از عوامل بیرونی است، می‌پذیرد و بروز و ظهورهای این‌چنینی هم دارد و نمی‌توان نفی کرد که در مقاطعی از تاریخمان دچار برخی از معضلات بودیم، ولی این فرایند مجموعاً در انتها نوعی بازگشت به حرکت دینی انجام می‌دهد.

دلیل توفیقات روحانیت در طول تاریخ ۲۰۰- ۳۰۰ سال اخیر در آوردن مردم به پای مباحث ارزشی و دینی همین مسئله امر ذاتی است که هم درون جان‌های همه انسان‌ها و هم درون این فرهنگ وجود دارد. این ویژگی پیامی است که همیشه بعد از یک دوره تب و لرز و ناراحتی مخاطب دارد و مردم جذب آن می‌شوند. این هنر ماست که سعی کنیم فرصت آسیب به این ویژگی فطرتی و ذاتی فرهنگی خودمان را فراهم نکنیم و روی آن پوشش به وجود نیاوریم و با بعضی از عوارض بیرونی برای بروز و ظهورش مانع ایجاد نکرده، بلکه اجازه شکوفایی به آن بدهیم. باید قبول کرد در عین دسیسه‌های بزرگ دشمنان، ضعف‌هایی داریم که خاص یک نفر هم نیست و همه ما کم‌تجربگی‌هایی طی سال‌ها داشته‌ایم و عوارضی هم داشته و نمی‌توان یک نفر یا یک گروه را عامل این مسئله دانست، بلکه امری است که برحسب تجربه‌ها و تلاش‌ها به‌تدریج باید روش‌هایی برای کنار آمدن با بخشی از عوارض بیرونی و مشکلاتی که هر روز شکل نوی پیدا می‌کند، پیدا کرد.

* با توجه به این که دینداری یک امر درونی و انتزاعی است راهکار درست و کامل سنجش دینداری مردم چه می‌تواند باشد و چقدر با معیارها و سنجش‌های کمی قابل داوری و کیفیت‌سنجی است؟
روش‌ها، مؤلفه‌ها و شاخصه‌هایی که تا به حال طراحی شده عموماً نوعی ترجمه روش‌های غربی است. معنایش این نیست که می‌خواهم بگویم مثلاً کلیسا را به مسجد ترجمه کردند؛ البته در دهه ۶۰ و ۷۰ مطالعاتی از این جنس هم بود یعنی یک نوع ترجمه مستقیم داشتیم اما در مرحله بعدی پیشرفت کرد و قدری عمیق‌تر شاخص‌سازی شد؛ ولی این که شبکه مفهومی، نظریه‌ها، مسائل و شاخص‌ها برآمده از فرهنگ و دینداری بومی مردم خودمان باشد، در بسیاری از حوزه‌ها اتفاق نیفتاده البته در بعضی قسمت‌ها بهتر شده است. بایستی ابزار سنجش را بیش از پیش بومی کرد. زحمت زیادی کشیدند که این کار انجام شود، به‌ویژه در ۱۵ -۲۰ سال اخیر بزرگانی زحمت کشیدند و کارهای خوبی انجام شد اما هنوز از آنچه باید باشد فاصله داریم.

نکته دوم، باید دینداری را طبقه‌بندی کنیم. انواع دین‌داری‌ها وجود دارد. مشکل این است که بسیاری اوقات شاخصه‌سازی بر اساس یک نوع از دینداری انجام می‌شود و حاصل این است که به جای این که بگویند این نوع دینداری ما مثلاً ۱۰درصد است، می‌گویند مطلق دینداری ۱۰درصد است؛ برای توضیح مطلبم مثالی بزنم. درحالی‌که به‌طور تاریخی در فرهنگ شیعه مسئله تقید به اجرای احکام عبادی ضعف‌هایی وجود داشته، احکامی مثل نماز یا نماز جماعت که دلایلی هم دارد: در اقلیت بودن شیعه او را مجبور کرده که از هویتش دفاع کند و بعد بروز و ظهورهایش در فضای علنی غالباً سنی، هم محدود بوده و نمی‌توانسته نمادهای مستقل داشته باشد. در عین این که به جهت دینی نماز یک شاخص بسیار مهم است ولی معنای این مسئله این نیست که اگر تعدادی نماز نخواندند پس دین ندارند. در تحلیل دینداری، جدای از شاخصه‌هایی که باید دقیق ساخته شود، بایستی به این توجه کنیم که دینداری لایه‌ها، طبقات و انواع متفاوتی دارد. گرچه معنایش این نیست که بپذیریم و بگوییم چون جامعه این چنین است، اسلام هم همین را خواسته است. اسلام برای خودش آرمان‌ها و ایده‌آل‌هایی دارد ولی معنای بررسی واقعی این نیست که اگر آرمانی به دست نیامد، پس اینها دین‌دار نیستند. تحلیل‌ها نباید صفر و یکی باشد. آنچه گفتم نکته جدیدی نیست. ۲۰ -۳۰ سال است که در میان اهل فنش صورت می‌گیرند ولی مهم این است که چقدر توانسته کاربردی شود؛ یعنی نقد می‌کنیم اما در مقام مطالعات گروه‌هایی که سنجش می‌کنند باز هم این اشکال ۲۰- ۳۰ساله وجود دارد و هنوز اصلاح نشده؛ مثلاً اگر قبلاً ضریب این اشکالات ۷۰درصد بود الان ۵۰درصد است.

* نسبت مردم با مقوله عزاداری محرم چگونه قابل تعریف و تحلیل است و از نظر جامعه‌شناسی چه عنصری باعث می‌شود تا این فرایند و اتفاق هر سال پرشورتر و عمیق‌تر برگزار شود؟
به جهت مواضع سیاسی گفت‌وگوهایی داریم و رهبر انقلاب بیانی داشتند که دقیق بود. امسال با استقبال زیادی همراه بود. اینکه بگویم هر سال نسبت به سال‌های قبل پرشورتر است، قدری به مطالعه نیاز دارد. امسال نسبت به سال قبل می‌شود این اتفاق رخ داد و بروز و ظهورش بسیار روشن بود. در یک نگاه بلند مدت با توجه به فهم بهتری که نسبت به مقاصد دینی به‌ویژه مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام پدید آمده که بخشی از آن مدیون فرهنگی است که انقلاب اسلامی به وجود آورده و اثرش هم در درون جامعه ایرانی، هم در جوامع شیعی دیگر و هم در کل دنیا هست و یک نوع فهم بهتر از فضای دینی ایجاد کرده که نتیجتاً حضور و بروز افراد در فضای عاشورایی یا آنچه مربوط به اهل‌بیت علیهم‌السلام است در این نگاه کلان، با فهم بهتری رخ می‌دهد؛ یعنی موضوع آن فقط این شور نیست و هر میزان که دشمنی دشمنان در موضوعاتی اضافه شده، خودآگاهی مجموعه نیز نسبت به این حساسیت دشمن افزوده شده و درنتیجه بسیاری متوجه این قضیه هستند که دشمن می‌خواهد داشته‌هایشان را از آنها بگیرند و وقتی افراد به چنین نتیجه‌ای برسند دست به اقدام می‌زنند و نمی‌گذارند این اتفاق بیفتد.

البته بعضی اوقات ما هم اشتباه می‌کنیم و می‌خواهیم به‌زور چیزهایی را به عده‌ای بقبولانیم و موجب می‌شود لجبازی کنند و حتی حرف‌هایی که ته دلشان هم نیست بزنند و جسارت‌هایی می‌کنند و پا روی وجدان و اعتقاداتشان می‌گذارند؛ در مقابل وقتی مردم چنین فهمی دارند که دیگران به‌زور می‌خواهند دین را از دستشان بگیرند باعث می‌شود محکم‌تر بایستند تا دین از دستشان گرفته نشود؛ لذا بخشی از مسئله جدای از فهمی که گفتم در جنبه ایجابی آن و فهم بهتر مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام یک جنبه دارد که آن هم مربوط به نوعی غیرت، دشمن‌شناسی و عکس‌العمل در مقابل دشمن است.

ارسال نظر