بهروز بلمه - مساله توزیع كتاب به مقولهای سوالبرانگیز در بحث كتاب و كتابخوانی
بدل شده است. در این بین با افقهای دید متفاوتی روبه رو هستیم كه در این مجال به
برخی از آنها اشاره خواهیم كرد.
ناشر مقصر است؟
یكی از مهمترین دسته كتابهایی كه در بازار كتاب با مشكل مواجهند، كتابهای شعر معاصر است. بسیاری از توزیعكنندگان كتاب، مجموعههای شعر معاصر را نمیپذیرند و در نتیجه كتابفروشیها هم رویهای متناسب را اجرا میكنند.
البته وضع شاعران پیشكسوت و مطرح تا اندازه زیادی جداست.
در این قضیه هم میتوان اینگونه اظهار نظر كرد كه كتابهایی كه تحت عنوان شعر توسط برخی از جوانها به ناشرین ارایه میشود حتی مناسبتی برای اطلاق عنوان شعر از هر نوعش را با خود ندارد.
در این مقوله باید به ناشران حق داد چرا كه آنها تضمینی برای فروش كاری كه معرفی نشده در اختیار ندارند.
راه حل از دست ندادن سرمایههای جوان و كارآمد ادبیات این است كه تیمهای كاری از تمام سلایق فكری و بدون هیچ جبههگیری فكری ایجاد شوند و بزرگان با نمره دهی به كارها امكان چاپ برخی از آثار را كه واجد شرایط است به ناشرین گوشزد كنند.
شهرستان كمتر از تهران؟
برخی معتقدند مشكل متوجه توزیعكننده نیست. درست است كه كتاب در شهرستانها در اندازه تهران از كیفیت خوبی از توزیع برخوردار نیست اما اگر توزیع در آنجاها هم مثل تهران شود باز هم آمار فروش در آنجا خیلی كم است.
مردم در شهرستانها از كتاب خوب استقبال نمیكنند. در مورد این اظهار نظر میتوان گفت درست است كه ناشر برای ارسال كتاب به شهرستانها باید قیمت ارسال و حتی برگشتی كتاب را در نظر بگیرد اما این تجربهای است كه ما هنوز با آن مواجه نشدهایم.
اگر حداقل در كلانشهرهایی مثل شیراز و اصفهان كتابها با كیفیت مناسبی ارسال شود خیلی از دانشگاهیان و دانشآموزان با مشكل كمتری مواجه خواهند بود و این خود خوشبینی به توزیع را در بین آنها بالا میبرد.
از منظر جامعه شناسی آنها میتوانند مبلغان خوبی برای این حس اعتماد به جمع پیرامونی خود باشند و این عمل باعث جای گرفتن فرهنگ مطالعه نیز خواهد شد.
البته كه در این میان دولت میتواند با تخصیص دادن بودجه و یا ارایه نوع خاصی از بیمه ناشران را نیز دلگرم كند.
بد یا خوب؟
مساله توزیع كتاب، یكی از مهمترین مباحثی است كه صنعت نشر كشور با آن روبهروست، صنعتی كه شمارگان پایین آن را تا حدودی از رمق انداخته است.
عدهای معتقدند به دلیل سیاستهای نابجای دولت در دورههای مختلف، متاسفانه ما با تعداد عناوین روبهرو هستیم. تعداد ناشران غیرحرفهای و مجوزهای بیضابطه سبب شده ما سه تا چهار برابر استانداردهای جهانی كتاب داشته باشیم.
به نظر این عده تعداد زیاد كتاب بد نیست، اما اگر این تعداد به افت كیفیت منجر شود، قطعاً مخرب خواهد بود.
تناسب نداشتن عناوین كتاب هم بحث دیگری است كه در این تعداد عناوین، نسبت كتب پرمخاطب با دیگر كتابها متناسب نیست و این یك ضعف به حساب میآید.
آنها میگویند: تعداد ناشران غیرحرفهای و مجوزهای بیضابطه سبب شده ما سه تا چهار برابر استانداردهای جهانی كتاب داشته باشیم مشكل ویترین كتاب نیز مقوله دیگری است كه در همین بحث میگنجد.
ویترین ما در كتابفروشیها، تنها برای یك سوم و حتی تعداد كمتری گنجایش دارد و این كمبود ویترین هم دلایل مختلفی دارد كه مهمترین آن قیمت بالای ملك در ایران است.حل مساله ویترین، اگر نگوییم ناممكن، دست كم بسیار دشوار است.
این كه یك سرمایهگذار، هزار كار سودآور غیرفرهنگی را به كناری بگذارد و سرمایه و ملك خود را به یك كتابفروشی اختصاص دهد، به انگیزههایی بسیار قوی احتیاج دارد و شاید این از هر كسی برنیاید.
آنها میگویند: برپایی نمایشگاههای كتاب، سبب میشود كتابفروشان و توزیعكنندگان كتاب بیش از پیش متضرر شوند. دلیل اینكه بسیاری از ناشران از نمایشگاههای كتاب استقبال میكنند و آن را در فروش كتابهایشان موثر میدانند را باید در برنامههای كوتاهمدت ناشران جستوجو كرد.
آنها باید به بازار كتاب در طول سال بیندیشند و خود را به چند روز نمایشگاه محدود نكنند.
رهیافت
روشهای میانبر از جمله روشهایی است كه در آنها میتوان ویترین كتابفروشی را به وسعت فضای مجازی و ارتباطاتی گسترش داد. از طرف دیگر، توزیع كتاب به صورت تلفنی و اینترنتی میتواند كمك بسیاری به معضل توزیع كتاب كند.
ما باید به تبلیغات كتاب و سهم آن در فروش، خوب نگاه كنیم. مشكل این است كه فروش كتاب به شیوه تبلیغاتی دستساز است.
تا اینجای كار شاید اشكالی نداشته باشد. مشكل از جایی آغاز میشود كه متولیان خود قضیه را باور كنند.
یعنی این نكته را مطرح نكنند كه كتاب مورد توجه قرار گرفت و سپس بازیگرها و سینماییها آن را خواندند در حالی كه چنین نیست و حضور و چهره بازیگران سینما نقشی مهم در فروش كتاب داشت.