گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا (داناخبر) مسوولان مترو میگویند دیگر نه در ایستگاهها و نه حتی داخل واگنها جایی برای دستفروشها نیست و آنها باید بساط خود را جای دیگری پهن کنند. در مقابل دستفروشها میگویند چارهای جز این ندارند، پس به هیچ قیمتی حاضر نیستند میدان را خالی کنند.
هفتخوان رستم
جام جم آنلاین نوشت: دستفروشان مترو این روزها با احتیاط بیشتری کار میکنند؛ بعضیها چادر سرشان است و به محض اینکه در واگنها بسته میشود کیسههای پلاستیکی بزرگ را از زیر چادر بیرون میکشند؛ بعضیها هم از کولهپشتی استفاده میکنند تا کمتر جلب توجه کند؛ قطار هم که به ایستگاه میرسد، سعی میکنند کیسههای بزرگ را بین جمعیت مخفی نگه دارند تا وقتی ماموران برای شناسایی دستفروشها داخل واگنها سرک کشیدند، پیدایشان نکنند.
به محض رسیدن قطار به هر ایستگاه صدایی از بلندگوها به گوش میرسد؛ برای رفاه حال مسافران محترم، شرکت مترو طرح جمعآوری دستفروشها را به اجرا گذاشته است، صدا از مسافران میخواهد در این زمینه با ماموران مترو همکاری کنند.
احساسات متناقض
مسافران وقتی از دستفروشان مترو میگویند میان دو حس بلاتکلیف میمانند؛ از یک طرف دلشان برای آنها میسوزد، از طرفی هم معتقدند از وقتی پای دستفروشها به واگنهای مترو باز شده از مسافران سلب آسایش شده است.
اما بعضی از مسافران هم از جمع شدن بساط دستفروشها چندان راضی نیستند؛ آنها میگویند به حضور دستفروشها عادت کردهاند، ضمن اینکه کالاهایی که از سوی دستفروشها عرضه میشود از لحاظ قیمت به مراتب ارزانتر از مغازههاست.
به خطر افتادن معیشت دستفروش و خانواده اش
یکی از زنان دستفروش که سن و سالی از او گذشته است؛ چند سالی است در مترو دستفروشی میکند. میگوید: خدا را خوش میآید جلوی کار ما را بگیرند؟ خیلی از زنانی که میبینی در مترو دستفروشی میکنند خرج یک خانواده را میدهند و از سر ناچاری و نیاز است که به این کار تن دادهاند؛ ما حاضریم اگر مسوولان مترو در ایستگاهها جایی را در اختیارمان بگذارند همه جمع شویم و آنجا جنسمان را بفروشیم، اما مشکل اینجاست که قیمت اجاره غرفهها آن قدر بالاست که اجاره کردن آن در توان هیچ کدام از ما نیست.
نه سیخ بسوزد و نه کباب
اینکه پدیده دستفروشی در مترو به حمل و نقل عمومی شهرمان چهره ناخوشایندی داده است، درست است، اما شاید بهتر باشد با توجه به شرایط خاص زندگی این افراد، شهرداری و مجموعه شرکت مترو به جای بیرون کردن آنها و جلوگیری از کارشان، برای ساماندهی این دستفروشها در فضاهای خاصی راهکاری بیندیشند یا غرفههایی با قیمت و تسهیلات ویژه در اختیارشان بگذارند؛ این طور شاید نه سیخ بسوزد و نه کباب!
اول ساماندهی، بعد جمعآوری
دستفروشان مترو سعی میکنند خودشان را لابهلای جمعیت مخفی کنند تا از دید مامورانی که برای شناسایی آنها داخل واگنهای مترو چشم میگردانند، پنهان بمانند؛ خیلیهایشان موفق میشوند، برخیهایشان هم گیر میافتند و مجبور میشوند اجناسی را که برای فروش آورده بودند به ماموران تحویل دهند و به این ترتیب طرح ضربتی شرکت مترو برای شناسایی دستفروشان و جلوگیری از فعالیت آنها در ایستگاهها و واگنهای مترو ادامه پیدا میکند.
اما این پایان ماجرا نیست؛ گرچه مسوولان مترو میگویند طرح جمعآوری دستفروشان مترو را به درخواست مسافران مترو و برای امنیت و آسایش بیشتر آنها اجرا میکنند، اما واقعیت این است که با گرفتن اجناس دستفروشان مترو و بیرون کردن آنها از ایستگاهها فقط صورتمساله پاک میشود.