به گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا، علیرضا خمسه که کتاب مصور «آموزش پانتومیم» مارک اشتولزنبرگ را از آلمانی به فارسی برگردانده و تجربه کتاب کردن دانسته هایش در حوزه طنز را هم برای مرکز پژوهش و آموزش صدا و سیما داشته است، می گوید: چرا رسانه ها برای خلاصی کتاب از تنهایی کاری نمی کنند؟! او که در دانشگاه شهید بهشتی، روانشناسی خوانده است؛ این را هم می گوید که لذت یک شعر مختوم قلی فراغی (شاعر ترکمن) را با صدتا کتاب روانشناسی آمریکایی عوض نمی کند. در ادامه گزیده ای از گفت و گوی مفصل ایبنا با خمسه 62 ساله را می خوانید:
- کم کردن فاصله کتابخوانی ما و دنیا، واقعا سخت است و باید کاری کنیم کارستان. اگر به همین آسانی بود که برپایی سالانه نمایشگاه کتاب، انبوه مصاحبه ها و پندیات دولتمردان و روشنفکران بر روند کتابخوانی مردم تأثیر می گذاشت. مردم باید خودشان اهل کتاب شوند و بخواهند که بخوانند.
- اگر انسان مایل و راغب به انجام کاری نباشد، همه دنیا هم که جمع شوند و تشویقش کنند هیچ اتفاقی نمی افتد. ما هم چون امید داریم که حرفی، جمله ای از این گفت و گو حتی بر یک نفر تاثیر بگذارد؛ گپ می زنیم. همان یک نفر، به تنهایی یک نسل است.
- بازار جهان پر از کالاهای دروغی و تقلبی است. اجناسی که به ظاهر ارزشمندند و در باطن، هیچ. کتاب هم مثل سایر کالاها خوب و بد دارد. از قدیم گفته اند: خریدار باید عاقل و هوشیار باشد! من سعی می کنم نهایت دقت را به کار گیرم تا به دام این کتاب های سبک و سطحی نیفتم.
- وقتی کتابی گل می کند، سایر دوستان به سراغش می روند و گزارش می کنند برای ما. حسن و عیبش را می گویند. ما هم تشکر می کنیم از گزارش شان.
- کتابهایی هم بوده که از خواندنش پشیمان شوم؛ اما اگر اسمش را به شما بگویم، نویسنده اش که از دوستان صمیمی ام است ناراحت می شود و بی شک رابطه مان به هم می خورد. کتاب های دیگری هم بوده است اما با نویسندگان آنها هم دوستی جدیدی آغاز کرده ام. در حال حاضر با همه دشمنانم دوست شده ام. یک قفسه از کتابخانه ام پُر از چرندیات همین دوستان صمیمی ام! است.
- گذاشته ام جلوی چشم تا هر کدام شان به خانه مان می آیند، ببینند و ذوق کنند. البته این قفسه از کتابخانه ام در واقع «ایوان مدائن» است. بالای سر این کتاب ها هم نوشته ام «هان ای دل عبرت بین، از دیده عبر کن هان/ ایوان مدائن را آیینه عبرت دان» یعنی اینها را ببینید، عبرت بگیرید و دیگر این جوری ننویسید!
- در انتخاب کتاب به اسم و طرح جلد، توجهی ندارم و فکر می کنم اگر خواننده عاقل باشد دلبسته ظاهر نمی شود. طبیعی است که در وهله اول وقتی با یک نویسنده، ناشر یا مترجم خوب آشنا هستم به سراغ آثار آنها می روم. برای باقی کتاب ها هم، اجازه می دهم تا کتاب مرا انتخاب کند. چون یوگا کار می کنم کنار کتاب ها می ایستم تا ارتباط درونی مان شکل بگیرد. همین که یک سوت ذهنی برایم بزند، برمی گردم و می خرمش!
- یکی از کتاب هایی که این جوری انتخاب کردم؛ «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» محمد بن محمود بن احمد طوسی به تصحیح و مقدمه آقای منوچهر ستوده که یک جور روانشناسی اجتماعی و شناخت محیط محسوب می شود و در نیمه دوم قرن ششم هجری به این علت تألیف و جمع آوری شده که مردم در اطراف و اکناف عالم بگردند و از عجایب جهان و غرایب زمان آگاه شوند. خیلی جذاب است. هر چه بخواهید در این کتاب هست. بحث هدفمند کردن یارانه ها، مباحث سیاسی، افلاک، کوه، دریا، کلیساها، مساجد، زلزله، گیاهان، گنج ها، خلقت آدمی، عقل و روح، قضا و قدر، معجزات، علم طب، خواص غذاها، غول ها، حشرات و... حکایات و داستان های جالبی هم دارد.
- ما خانوادگی کتاب می خوانیم. من کتاب را می خوانم، بعد می دهم به خانمم؛ ایشان هم می دهد به دختر بزرگمان. او هم می دهد به دختر کوچک مان. دختر کوچک مان هم 7 ساله است. هر کتاب در خانه ما 4 بار خوانده می شود. ما خانواده خمسه هستیم و با 4 نفر به جمعبندی نمی رسیم. باید یک نفر دیگر اضافه شود تا بتوانیم به جمعبندی برسیم!
- کتاب طنز نمیخوانم؛ اصلا. من آدمی جدی هستم. ولی از بین کتاب های طنزنویسان معاصر، کلیات عبید زاکانی را توصیه می کنم!
- هر از گاهی به کتاب فروشی های انقلاب سَر می زنم و تازه های نشر را می بینم. اما آنچه خیلی مهم است و متأسفانه این روزها به شدت جلوه گری می کند جای خالی کتاب در رسانه هاست. روزگاری در روزنامه ها صفحاتی به معرفی تازه های نشر اختصاص داده می شد اما الان خیلی کم رنگ شده است. رادیو و تلویزیون هم به این کالای فرهنگی، توجه چندانی نشان نمی دهد و جالب است که در فضای مجازی هم با تبلیغ هر کالایی روبرو می شوید جز کتاب!
- کتاب، رسانه ای به شدت مهجور است! رسانه ای که باقی رسانه ها برای خلاصی اش از این تنهایی هیچ کاری نمی کنند! راه رفع این مشکل در اندیشه آقایان مسوول است و بس. آنها باید گره گشا شوند. چگونه اش را هم خودشان بهتر از من و شما می دانند.
- این روزها که شکلات هم گران شده است، می شود کتاب ارزان باشد؟! کسی که اهل مطالعه است باید با تورم موجود بسازد؛ چه می شود کرد دیگر! بهتر است نخستین گام برای دعوت مردم به خرید، چاپ کتاب های ارزان و کوچک باشد. من گلستان، بوستان، حافظ و مولانا را در قطع بسیار کوچک- کمی بزرگ تر از قوطی کبریت- همیشه همراه دارم. به گمانم چاپ این مدل کتاب ها، افراد را به مطالعه بیشتر و راحت تر سوق می دهد. چون هم ارزانتر در می آید هم حملش آسان است و همه جا در دسترس.
- از مطالعه ادبیات غافل نشوید. در دوران کودکی، سعدی می خواندیم و هنوز هم که هنوز است در زبان روزمره مان از ابیات این شاعر بزرگ استفاده می کنیم، اما متأسفانه بچه های امروز با ادبیات و شاعران سرزمین شان آشنا نیستند. چرا نباید در جیب من غزلیات شمس باشد؟! شعر و ادبیات روح آدم را تازه می کند. حتما باید ژست روشنفکری بگیریم و کتاب های روانشناسی آمریکایی بخوانیم؟! ادبیات، روشنفکری نیست؟! بدبختانه بعضی از این کتاب ها، نمونه بارز همان دام های پرزرق و برق و اسم قشنگ و متن دروغ هستند. کاش چه معروف و چه غیرمعروف کمی به خودشان بیایند و به تاریخ و ادبیات کشورشان افتخار کنند و با این آثار فاخر ژست روشنفکری بگیرند نه خیلی از کتاب های توخالی روانشناسی.
- این روزها همراه شعرهای «مختوم قلی فراغی» شاعر بزرگ ترکمن شده ام و از بیت، بیت اش لذتی وافر نصیبم می شود. لذتی که با مطالعه هیچ کتاب روانشناسی آمریکایی قابل قیاس نیست.
- کم کردن فاصله کتابخوانی ما و دنیا، واقعا سخت است و باید کاری کنیم کارستان. اگر به همین آسانی بود که برپایی سالانه نمایشگاه کتاب، انبوه مصاحبه ها و پندیات دولتمردان و روشنفکران بر روند کتابخوانی مردم تأثیر می گذاشت. مردم باید خودشان اهل کتاب شوند و بخواهند که بخوانند.
- اگر انسان مایل و راغب به انجام کاری نباشد، همه دنیا هم که جمع شوند و تشویقش کنند هیچ اتفاقی نمی افتد. ما هم چون امید داریم که حرفی، جمله ای از این گفت و گو حتی بر یک نفر تاثیر بگذارد؛ گپ می زنیم. همان یک نفر، به تنهایی یک نسل است.
- بازار جهان پر از کالاهای دروغی و تقلبی است. اجناسی که به ظاهر ارزشمندند و در باطن، هیچ. کتاب هم مثل سایر کالاها خوب و بد دارد. از قدیم گفته اند: خریدار باید عاقل و هوشیار باشد! من سعی می کنم نهایت دقت را به کار گیرم تا به دام این کتاب های سبک و سطحی نیفتم.
- وقتی کتابی گل می کند، سایر دوستان به سراغش می روند و گزارش می کنند برای ما. حسن و عیبش را می گویند. ما هم تشکر می کنیم از گزارش شان.
- کتابهایی هم بوده که از خواندنش پشیمان شوم؛ اما اگر اسمش را به شما بگویم، نویسنده اش که از دوستان صمیمی ام است ناراحت می شود و بی شک رابطه مان به هم می خورد. کتاب های دیگری هم بوده است اما با نویسندگان آنها هم دوستی جدیدی آغاز کرده ام. در حال حاضر با همه دشمنانم دوست شده ام. یک قفسه از کتابخانه ام پُر از چرندیات همین دوستان صمیمی ام! است.
- گذاشته ام جلوی چشم تا هر کدام شان به خانه مان می آیند، ببینند و ذوق کنند. البته این قفسه از کتابخانه ام در واقع «ایوان مدائن» است. بالای سر این کتاب ها هم نوشته ام «هان ای دل عبرت بین، از دیده عبر کن هان/ ایوان مدائن را آیینه عبرت دان» یعنی اینها را ببینید، عبرت بگیرید و دیگر این جوری ننویسید!
- در انتخاب کتاب به اسم و طرح جلد، توجهی ندارم و فکر می کنم اگر خواننده عاقل باشد دلبسته ظاهر نمی شود. طبیعی است که در وهله اول وقتی با یک نویسنده، ناشر یا مترجم خوب آشنا هستم به سراغ آثار آنها می روم. برای باقی کتاب ها هم، اجازه می دهم تا کتاب مرا انتخاب کند. چون یوگا کار می کنم کنار کتاب ها می ایستم تا ارتباط درونی مان شکل بگیرد. همین که یک سوت ذهنی برایم بزند، برمی گردم و می خرمش!
- یکی از کتاب هایی که این جوری انتخاب کردم؛ «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» محمد بن محمود بن احمد طوسی به تصحیح و مقدمه آقای منوچهر ستوده که یک جور روانشناسی اجتماعی و شناخت محیط محسوب می شود و در نیمه دوم قرن ششم هجری به این علت تألیف و جمع آوری شده که مردم در اطراف و اکناف عالم بگردند و از عجایب جهان و غرایب زمان آگاه شوند. خیلی جذاب است. هر چه بخواهید در این کتاب هست. بحث هدفمند کردن یارانه ها، مباحث سیاسی، افلاک، کوه، دریا، کلیساها، مساجد، زلزله، گیاهان، گنج ها، خلقت آدمی، عقل و روح، قضا و قدر، معجزات، علم طب، خواص غذاها، غول ها، حشرات و... حکایات و داستان های جالبی هم دارد.
- ما خانوادگی کتاب می خوانیم. من کتاب را می خوانم، بعد می دهم به خانمم؛ ایشان هم می دهد به دختر بزرگمان. او هم می دهد به دختر کوچک مان. دختر کوچک مان هم 7 ساله است. هر کتاب در خانه ما 4 بار خوانده می شود. ما خانواده خمسه هستیم و با 4 نفر به جمعبندی نمی رسیم. باید یک نفر دیگر اضافه شود تا بتوانیم به جمعبندی برسیم!
- کتاب طنز نمیخوانم؛ اصلا. من آدمی جدی هستم. ولی از بین کتاب های طنزنویسان معاصر، کلیات عبید زاکانی را توصیه می کنم!
- هر از گاهی به کتاب فروشی های انقلاب سَر می زنم و تازه های نشر را می بینم. اما آنچه خیلی مهم است و متأسفانه این روزها به شدت جلوه گری می کند جای خالی کتاب در رسانه هاست. روزگاری در روزنامه ها صفحاتی به معرفی تازه های نشر اختصاص داده می شد اما الان خیلی کم رنگ شده است. رادیو و تلویزیون هم به این کالای فرهنگی، توجه چندانی نشان نمی دهد و جالب است که در فضای مجازی هم با تبلیغ هر کالایی روبرو می شوید جز کتاب!
- کتاب، رسانه ای به شدت مهجور است! رسانه ای که باقی رسانه ها برای خلاصی اش از این تنهایی هیچ کاری نمی کنند! راه رفع این مشکل در اندیشه آقایان مسوول است و بس. آنها باید گره گشا شوند. چگونه اش را هم خودشان بهتر از من و شما می دانند.
- این روزها که شکلات هم گران شده است، می شود کتاب ارزان باشد؟! کسی که اهل مطالعه است باید با تورم موجود بسازد؛ چه می شود کرد دیگر! بهتر است نخستین گام برای دعوت مردم به خرید، چاپ کتاب های ارزان و کوچک باشد. من گلستان، بوستان، حافظ و مولانا را در قطع بسیار کوچک- کمی بزرگ تر از قوطی کبریت- همیشه همراه دارم. به گمانم چاپ این مدل کتاب ها، افراد را به مطالعه بیشتر و راحت تر سوق می دهد. چون هم ارزانتر در می آید هم حملش آسان است و همه جا در دسترس.
- از مطالعه ادبیات غافل نشوید. در دوران کودکی، سعدی می خواندیم و هنوز هم که هنوز است در زبان روزمره مان از ابیات این شاعر بزرگ استفاده می کنیم، اما متأسفانه بچه های امروز با ادبیات و شاعران سرزمین شان آشنا نیستند. چرا نباید در جیب من غزلیات شمس باشد؟! شعر و ادبیات روح آدم را تازه می کند. حتما باید ژست روشنفکری بگیریم و کتاب های روانشناسی آمریکایی بخوانیم؟! ادبیات، روشنفکری نیست؟! بدبختانه بعضی از این کتاب ها، نمونه بارز همان دام های پرزرق و برق و اسم قشنگ و متن دروغ هستند. کاش چه معروف و چه غیرمعروف کمی به خودشان بیایند و به تاریخ و ادبیات کشورشان افتخار کنند و با این آثار فاخر ژست روشنفکری بگیرند نه خیلی از کتاب های توخالی روانشناسی.
- این روزها همراه شعرهای «مختوم قلی فراغی» شاعر بزرگ ترکمن شده ام و از بیت، بیت اش لذتی وافر نصیبم می شود. لذتی که با مطالعه هیچ کتاب روانشناسی آمریکایی قابل قیاس نیست.