به گزارش خبرگزاری دانا، كودكانی كه نسبت به خودشان احساس خوبی دارند، به هنگام رویارویی با تضادها و اختلافات، بسیار راحتتر اوضاع را درك كرده و كنترل همهچیز را در دست میگیرند و در برابر فشارهای منفی، مقاومت نشان میدهند. كودكانی كه اعتماد به نفس دارند، ظاهراً همیشه آماده لبخند زدن هستند و از زندگی لذت بیشتری میبرند. آنها واقعبین هستند و دید مثبتی به زندگی دارند. در عوض، كودكانی كه اعتماد به نفس پایینی دارند، فوراً با تعارضها و اختلافات دچار نگرانی و ناامیدی میشوند؛ نسبت به خودشان دیدگاه منفی داشته و اغلب در یافتن راهحلی برای مشكلات، عملكرد ضعیفی دارند. آنها در مورد خود افكار منفی دارند؛ مثلاً میگویند: «من خوب نیستم»، «من هیچ كاری را نمیتوانم به خوبی انجام دهم.» معمولاً بیاراده، اثرپذیر و افسرده هستند و در مقابله با یك اتفاق جدید اولین پاسخشان «من نمیتوانم» است. اما شما به عنوان پدر و مادر میتوانید مهمترین نقش را در رشد اعتماد به نفس سالم كودك خود داشته باشید؛ در حالی كه گاهی از این مساله غافل هستید .۵سال اول زندگی کودک بسیار مهم است هرچه این محیط امن و با محرک های گوناگون باشد به تکامل کودک کمک می کند، بنابراین وظیفه والدین این است که محیط امن و سازنده ای را برای کودک خود فراهم کنند.در این مقطع پیوستگی مادر و کودک اهمیت دارد. باید دلبستگی امنی در کودک شکل گیرد اما اگر این دلبستگی ایجاد نشود می تواند زمینه ساز اختلالات اضطرابی، هیجانی و رفتاری در آینده کودک شود.
در این مقطع پیوستگی مادر و کودک اهمیت دارد. باید دلبستگی امنی در کودک شکل گیرد اما اگر این دلبستگی ایجاد نشود می تواند زمینه ساز اختلالات اضطرابی، هیجانی و رفتاری در آینده کودک شود.
اعتماد به نفس چیست؟
اعتماد به نفس مجموعهای از باورها و احساساتی است كه هر فرد نسبت به خودش دارد؛ یعنی «فهم خود». مقوله اعتماد به نفس از نخستین سالهای زندگی هر فرد شروع میشود. وقتی كه یك كودك نوپا تازه شروع به راه رفتن میكند، بارها و بارها به زمین میخورد؛ ولی هرگز دست از تلاش برنمیدارد تا نهایتاً موفق به راه رفتن میشود و به همین ترتیب اولین دیدگاهش راجع به تواناییهایش شكل میگیرد. اعتماد به نفس را میتوان تركیبی از احساس توانایی و احساس دوست داشته شدن نیز تعریف كرد. كودكی كه از دست یافتن به چیزی احساس شادی میكند، اگر احساس دوست داشته شدن نداشته باشد، اعتماد به نفس پایینی خواهد داشت و بالعكس كودكی كه احساس دوست داشته شدن دارد ولی در مورد تواناییهایش دچار شك و تردید است نیز اعتماد به نفس پایینی دارد. اعتماد به نفس وقتی پیش میآید كه این دو مورد در تعادل باشند.
یك الگوی مثبت باشید
باید مراقب سلامت خود باشید تا فرزندان سالمی تربیت کنید. نباید از نیازهای خود به طور کامل بگذرید چرا که مشکلاتی پیدا می کنید که سلامت فرزندان را نیز تحت الشعاع قرار می دهد.
اگر شما با خودتان بهتندی برخورد كنید، بدبین باشید، و … كودك شما نیز در آینده آیینه خودتان خواهد شد. ابتدا اعتماد به نفس خود را پرورش دهید تا كودكتان یك الگوی خوب در این زمینه داشته باشد.
خودانگیز و خونگرم باشید
دوست داشتن و عشق شما اعتماد به نفس كودكتان را رشد میدهد. در آغوش كشیدن او و گفتن عباراتی مثل «من به تو افتخار میكنم»، تعریف و تمجیدهای درست و بجا بدون زیادهروی كردن، بر روح و جان كودك اثر گذاشته و موجب رشد باورها و اعتماد به نفس او خواهد شد.
به كودك خود كمك كنید تا تجربیات سازنده و مفید داشته باشد
بازی های جمعی، یادگیری درک احساسات دیگران و این که کودک بداند چگونه
احساسات او بر دیگران اثر می گذارد در این دوره اهمیت زیادی دارد
پس سعی کنیم کودک را به کار گروهی تشویق کرده تا حس همکاری در او به وجود آید هدف از رشد کودک تقویت و ارتقای مهارت های ارتباطی است تا بتواند در صورت لزوم از دیگران کمک بخواهد.این عوامل در بالا بردن اعتماد به نفس کودک می تواند نقش موثری داشته باشد
اگر فكر میكنید كه اعتماد به نفس كودكتان بسیار كم است و در آینده برایش مشكلساز میشود، بهتر است از یك متخصص كمك بگیرید. مشاوران خانواده روی این مساله كار و سعی میكنند با ریشهیابی تمام مواردی كه احساس و باور منفی كودك را ایجاد كردهاند، نگرش او را نسبت به خود و دنیای پیرامونش تغییر داده و مثبت كنند.
ایجاد حس امنیت در محیط گرم خانوادگی
والدین در ابراز احساسات خود باید حدتعادل را رعایت و افراط و تفریط نکنند
همچنین استفاده مناسب از روش های تشویق و تنبیه کمک می کند تا رفتارهای
منفی حذف و رفتارهای مثبت ایجاد و تداوم پیدا کند.
كودكانی كه احساس امنیت نمیكنند، رفتارهای تندخویانه و بدی از خود نشان میدهند و اغلب اعتماد به نفس پایینی دارند. كودكی كه همیشه شاهد نزاع و بیحرمتیهای والدینش است، غمگین و افسرده و در مدرسه دچار مشكلات رفتاری میشود.
نشانههای اعتماد به نفس سالم و ناسالم
اعتماد به نفس در كودكان در حال رشد مرتباً در حال نوسان است؛ زیرا تحت تاثیر تجربیات و باورهای جدید آنها تغییر میكند. كودكانی كه اعتماد به نفسشان كم است، تمایل به شركت در كارهای گروهی و انجام كارهای جدید ندارند و در مورد خودشان همیشه منفی حرف میزنند: «من احمقم»، «من هیچوقت چیزی یاد نمیگیرم» و «هیچكس به من توجهی ندارد» آنها در ناكامیها تحمل كمتری از خود نشان میدهند، سریع منصرف میشوند و همه چیز را به شخص دیگری واگذار میكنند. در مقابل، كودكانی كه اعتماد به نفس سالم دارند، از تعامل با دیگران لذت میبرند، در اجتماع راحتترند، از فعالیتهای گروهی لذت میبرند، وقتی كه تضادها اوج میگیرند، به راحتی راهحلی مییابند و بدون تحقیر و كوچك كردن خودشان و دیگران، ناخشنودی و شكایت و اعتراض خود را نشان میدهند. مثلاً به جای آنكه بگویند: «من احمقم و چیزی را نمیفهمم» میگویند: «من این قسمت را متوجه نشدم» آنها نقاط قوت و ضعف خود را میشناسند و خود را با تمام نقاط قوت و ضعفشان قبول دارند. این كودكان غالباً خوشبین هم هستند. اما پدر و مادرها در این زمینه چه نقشی دارند و چگونه میتوانند اعتماد به نفس كودكشان را رشد دهند؟ كودكان به حرفها و گفتههای شما توجه بسیاری دارند نسبت به الفاظ و كلماتی كه پدر و مادرشان به كار میبرند، بسیار حساسند. به خاطر داشته باشید كه كودكتان را نه فقط در هنگام موفقیت، بلكه تلاش خوب او را نیز تشویق و تقدیر كنید؛ اما در این كار صادق باشید و هرگز با اغراق و مبالغه باورهای غلط به آنها ندهید.
باورهای نادرست كودك خود را شناسایی كنید
بسیار مهم است كه باورهای بیمعنی و غیرمنطقی كودكتان را در مورد خودش شناسایی كنید. حتی اگر این باورهای غیرعقلانی راجع به كامل بودن، جذابیت و تواناییهای او نیز باشد. به كودك خود كمك كنید تا در این زمینه به استانداردهای درستی برسد و در ارزیابی خود واقعبین باشد. درك و احساس نادرست از خود میتواند كمكم در باورهای كودك ریشه بدواند و مثل حقیقت برایش جلوه كند. مثلاً كودكی كه در مدرسه شاگرد بسیار خوبی است ولی در ریاضیات ضعیف است، میگوید: «من ریاضیات را نمیفهمم و شاگرد بدی هستم» این دیدگاه و طرز فكر نه تنها اشتباه است، بلكه باور غلطی است كه در آینده زمینه شكستها و ناكامیها را برای كودك فراهم میآورد. بنابراین باید كودكان را تشویق كنیم تا واقعبین باشند.
والدین باید مراقب سلامت خود باشند تا فرزندان سالمی را تربیت کنند. والدین نباید از نیازهای خود به طور کامل بگذرند چرا که مشکلاتی پیدا می کنند که سلامت فرزندان را نیز تحت الشعاع قرار می دهد.
استقلال پیدا کردن و این که کودک مسئولیت اعمال خود را بپذیرد دیگر مهارتی است که باید در جهت ارتقای سلامت روان از سوی والدین به کودک آموزش داده شود.
یادگیری مهارت هایی مانند مذاکره، حل مسأله و تصمیم گیری در سنین دبستان و بعد از آن باید در کودک و نوجوان ایجاد شود. برای برقراری رابطه مناسب، والدین با کودک باید ارتباط مؤثری داشته باشند. بهتر است والدین زمان هایی هرچند کوتاه را در نظر بگیرند و در اختیار فرزند خود قرار دهند. این رفتار موجب افزایش اعتماد به نفس کودک شده و مهارت های کلامی و اجتماعی او را ارتقا می دهد.
یکی از اشتباهات و باورهای نادرست که والدین در مورد کودک دارند این است که برخی کودک را بزرگسال کوچک می دانند در حالی که کودک توانایی درک برخی موضوعات را ندارد، بنابراین باید انتظارات منطقی از فرزند خود داشته باشیم.همه رفتارهای ما چند عاملی هستند، بنابراین نباید رفتار کودک را به یک عامل مانند محیط نسبت دهیم.
والدین در برخی امور باید با کودکان و نوجوانان خود مشورت کنند مثلاً تا قبل از ١٢سالگی قانون گذاری اقتدارگرایانه است ولی در دوره نوجوانی با حفظ اقتدار می تواند توافقی تر باشد مثلاً در مورد ساعت خواب نوجوان ممکن است والدین ساعت ١٠شب را مناسب بدانند و نوجوان بخواهد ساعت ١٢شب بخوابد در این مورد می توان توافقی عمل کرد و حدوسط را رعایت کرد.