به گزارش خبرگزاری دانا، صادق وفایی: سال ۹۵ توسط علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، سال خواندن نامیده شد. روز چهارشنبه هشتم اردیبهشت امسال بود که خبری با عنوان «تشریح سیاستهای سال خواندن» منتشر شد. این تشریح نیز توسط معاونت برنامهریزی، پژوهش و فناوری اطلاعات نهاد کتابخانه های عمومی کشور انجام شد.
خبر منتشر شده حاوی سخنان امین متولیان، معاون برنامهریزی، پژوهش و فناوری اطلاعات و سیامک محبوب مدیرکل دفتر برنامهریزی نهاد کتابخانه های عمومی کشور بود.
چند روز پیش از این خبر، شنبه ۴ اردیبهشت هم خبر «ابلاغ سیاستهای برنامهای سال ۹۵ نهاد کتابخانه ها» منتشر شد. مجموع این اتفاقات باعث شد تا قرار گپ و گفتی با امین متولیان و سیامک محبوب، دو مسئول صاحب نظر درباره سیاستهای سال خواندن و تدوین سند آن تدارک ببینیم.
فرصتی پیش آمد تا درباره این سند، لزوم تدوین و اجرایی شدنش و دیگر مسائل مربوط به آن با متولیان و محبوب گفتگو کنیم. مشروح این گفتگو در ادامه می آید:
* در خبر مربوط به تشریح سیاستهای سال خواندن، اشاره کرده بودید که سیاستهای سال خواندن، یک سند کلی است و وارد جزئیات نمیشود. برای شروع صحبت چرایی این مساله را تشریح کنیم و بعد وارد مباحث دیگر بشویم.
محبوب: کلی بودن سند سیاست گذاری، بخشی از ماهیت آن است. ما جهتگیریهای کلی را مشخص میکنیم و در دستورالعملهای بعدی، که بخشی شان وجود دارند و باید تعدیل شوند، جزئیات و ریز برنامه ها مشخص میشوند. در سند کلی ما نمیدانیم چگونه باید عمل کنیم و تنها، جهتگیریهای کلی است که مشخص می شود.
* حالا اگر مدیرکل ها و مدیران نهاد بخواهند از جزئیات آگاه شوند، باید چه کنند؟
محبوب: طبیعی است که فرایندهای مربوط به هر واحد، پیش بینی میشود. هر واحد سعی میکند این پیشبینیها را داشته باشد که البته بخشی از این کارها در نهاد انجام شده است. باقی کار هم انجام خواهد شد.
* این سوال را از این جهت پرسیدم که مورد ابهامی در سند باقی نماند.
محبوب: ابهامها را سعی میکنیم با گفتگو و اطلاع رسانی رفع کنیم. برای این کار به ابزارها و دستورالعملهایی نیاز داریم و در تدوین خود سند هم سعی شده تا جایی که ممکن است، ابهامی وجود نداشته باشد. به همین دلیل بندهای سند با اعداد و ارقام ثبت شدهاند.
* برای تدوین این سند، کارگروه ویژهای در نظر گرفته شد یا کار با همان روال پیشین نهاد پیش رفت؟
محبوب: ایده کار این گونه بود که کار، کارشناسی باشد و با نظر مدیریتی ترکیب شود. پایه این سند با نظر کارشناسی (از سطح ستادی و استانی) شکل گرفت و مدیران هم دربارهاش تصمیم گرفتند. در نتیجه، ترکیبی از آمار و اطلاعاتی است که از وضعیت موجودمان داریم. این سه عامل با هم ترکیب شدند تا این سند متولد شود.
* می توانید بگویید چند نفر در تدوین این سند مشارکت دارند؟
متولیان: تقریبا ادارات کل تخصصی نهاد که حدود ۷ اداره کل هستند، هرکدام یک نماینده را در شورای اولیه تدوین سند داشته اند. حوزههای پشتیبانی هم در حدود ۱۰ تا ۱۲ نفر در این کار حضور و نقش داشتهاند.
* آیا از بیرون از نهاد هم برای این کار کمک گرفته شد؟
متولیان: مشاوره ما در این کار به دو نوع بوده است. در یک سال گذشته، در قالبهای مختلف از نظر بدنه کارشناسی و علمی مرتبط با حوزه کتابداری به صورت مستقیم یا غیرمستقیم استفاده کردهایم. از قبل هم نظراتی تجمیع شده بود. زمانی است که مشاوره، شفاهی است و یک زمان هم هست که مشاوره به صورت مکتوب و علمی ارائه میشود. یعنی با استفاده از برون دادهای علمی یک چهره آکادمیک. آقای محبوب و همکارانش در اداره کل برنامهریزی که کار تدوین نهایی این سند را داشتند، هم از گونه اول استفاده کردند و هم از گونه دوم مشاوره. این کار هم در موضوع تدوین سند، هم در چارچوب و هم در جزئیات انجام شد.
اما سهم ظرفیت و به تعبیری، مغزافزار نهادی در تدوین این سند، سهم بالایی است. در این کار، شاید حدود ۸۰ درصد از ظرفیت دانشی و علمی همکاران نهاد استفاده شده است.
* صحبت تدوین این سند از پیش مطرح شده بود یا بعد از آمدن آقای مختارپور و نامگذاری سال ۹۵ به نام «خواندن»، مطرح شد؟
محبوب: سند چشم انداز نهاد در سال ۸۸ تدوین شده و بعد از آن سند راهبردی بوده که در سال ۹۱ تدوین شده است.
متولیان: سیاستهای خواندن، ذیل سند راهبردی نهاد تدوین شدهاند. این سیاستها در حقیقت، سند راهبری در سال خواندن هستند. یعنی این گونه می توان از آن تعبیر کرد.
* یعنی بعد از این که سال ۹۵، به نام سال خواندن، نامگذرای شد، دوستان معاونت برنامه ریزی نهاد چنین تصمیمی گرفتند؟
متولیان: بله. همین طور است و قطعا ذیل سایر اسناد بالادستی نهاد، چه مصوبات هیئت امنا، چه سند ۱۴۰۴ نهاد و حتی سایر بالادستی کشوری قرار میگیرد. این سند با اسناد دیگر تطابق داده شده و در حقیقت، یک سند میان مدت سالانه است؛ برای امسال که سال خواندن است.
* آیا وارد فاز اجرایی هم شده است؟
متولیان: منظورتان دقیقا چیست؟
* ابلاغ شدنش و این که دستگاههای زیرمجموعه موظف به اجرایش شوند.
متولیان: این سند به مدیریتهای استانی نهاد ابلاغ شده است و استانها طبیعتا کارشان را در این زمینه شروع کردهاند. گام بعدی، طراحی برنامهای است ذیل این سند. چون این سند، سند سیاست گذارانه است.
* به برنامهریزی اشاره کردید. در صحبتهای پیشین و خبر مربوط به تشریح سیاستهای سال خواندن، اشاره کرده بودید که سال ۹۵، برای این سیاستها، سال پایه است. برداشت من این بود که سیاستها و این سند در سال ۹۵ ابلاغ شده و در سال های بعد، اجرا می شوند.
متولیان: منظورمان از سال پایه، سال پایه برای سنجش شاخصها بوده است. یعنی مبنای کار سال ۹۵ می شود.
محبوب: تفاوت شاخصهایی که الان تدوین شده با سندهای پیشین، این است که مبتنی بر نیازهای امروز ما در نهاد است.
* یعنی پیش از شاخصسنجی، نیازسنجی هم کرده اید؟
محبوب: بله. این سند، کاملا دیتا محور و آمار محور است. به فرض، دهکهای بالای خود را به عنوان وضعیت مطلوب گرفتهایم. یعنی با این روش جلو رفتهایم که دهک های بالا، کتابخانههای با وضعیت مطلوب هستند و تلاش میکنیم باقی کتابخانهها را به آنها برسانیم. دهک بالایی را هم یک قدم به جلو ببریم. هیچ کدام از اعداد و ارقامی که در سند ۱۴۰۴ بودند، هیچ کدام در کتابخانه های عمومی محقق نشده بودند. موفق شدنشان هم زمان می برد. حالا در سند سیاست های سال خواندن، بخشی از شاخصها تا پایان سال محقق نمی شوند. آن بخشی هم که محقق نمی شوند، باید علت یابی شوند.
از این منظر می توان این سند را پایه ای در نظر گرفت که بعد از آن، عزیمت به نقطه بعدی را برنامه ریزی می کنیم.
* به آمار اشاره کردید. در خبر اولیهای که درباره این سیاست ها منتشر شده بود، آقای متولیان به پرهیز از آمارسازی اشاره کرده بودند.
متولیان: پرهیز از آمارسازی که یک شاخص کلی در سنجشهاست و مهم این است که این روحیه را بتوانیم عمومی کنیم که به سمت آمارسازی نرویم و دوم این که مکانیزمهایی را در سامانه های دریافت و پردازش آمارمان تعبیه کنیم که بتوانند صحت و سقم آمار را تائید کنند و ضریب راستی آزمایی ما را در پردازش آمارها بالا ببرند که البته تا جایی که ممکن بوده این تدبیر اندیشیده شده است.
* شاید اتفاق یا حادثه رخ داده و شما با زمینه قبلی، به این مساله اشاره کرده بودید!
متولیان: ببینید، نمیخواهم به صراحت صحبت کنم. چون اطلاعاتم در این زمینه کامل نیست. نمیخواهم از لفظ آمارسازی یا واژه تعمدا استفاده کنم، اما وقتی به گذشته نهاد نگاه کنیم، ورود اطلاعات غیرواقع در سامانههای ما، ذیل گزارش های خدمات کتاب خوانی در حوزههای مختلف وجود داشته است. مثلا ترمی به نام عضویت افتخاری داشتهایم. می شد من بروم با مدرسه ای مذاکره کنم و حدود ۵۰۰ نفر از دانش آموزانشان را وارد سامانه کنم. اگر مکانیزمی برای بررسی نباشد، این آمار ۵۰۰ نفری همیشه در سامانه باقی می ماند. اما میتوان کنترشان کرد و دید که چقدر کتاب امانت بردهاند. این مساله رواج داشته و نمیخواهم تحلیلش کنم یا با قطعیت حکمی دربارهاش بدهم اما ممکن هست که وقتی شاخصهای داری و به آن نمی رسی، از حیث این که عملکردتان خدشه دار نشود، آماری را وارد سامانه می کنید. متاسفانه گاهی می بینید که آمارهایی در کشور ارائه می شود که با واقعیت همخوانی ندارد.
محبوب: بگذارید به یک نکته اشاره کنم. واقعیت این است که همیشه برداشت ما از آمار به عنوان گزارش به بالادستی است. اما ما سعی میکنیم از آمار به عنوان توانمندسازی در تصمیم گیری برداشت کنیم. یعنی آمار نه به منزله این که مچ یک کتابدار را بگیریم بلکه به این معنی است که تصمیمگیریها را بهتر کنیم. باید این مساله را به کتابدارها که محور فعالیتهای ما هستند، یاد بدهیم و به آن ها بگوییم لزومی ندارد که وقتی ۱۰ نفر عضو دارید، آمارشان را ۱۵ نفر رد کنید! گرچه سیستم های واقعیت سنجی داده ها را داریم اما حرف کلی ما این است که اگر قرار بود به آمار ۱۵ نفر برسید و نرسیدید، علت را جستجو کنید!
* در صحبت های پیشین، اشاره کرده بودید که جنبه ستادی این سند ۲۰ درصد و جنبه صفی اش ۸۰ درصد است. این جمله را کمی تشریح کنید!
محبوب: یک رویکردی که به اشتباه در نهاد بنا گذاشته شده بود، این بود که کتابخانه ها در محور فعالیت نهاد کمرنگ شده بودند.
* چه چیزی به جایشان پررنگ شده بود؟
محبوب: مثلا در ستادهای کشوری و استانی، واحدهای ستادی کارهای اجرایی را انجام می دهند. وظیفه واحدهای ستادی نهاد کتابخانهها، سیاست گذاری، نظارت و حمایت است. واحد اصلی فعال که کار میکند، کتابخانه است. برنامه ریزی و سیاستگذاری باید به گونه ای باشد که کتابخانه فعالیت و بخش ستادی حمایت کند.
* منظورتان این است که فعالیت بخش ستادی، بیش از حد شده و قصد داشتید نقشش را متعادل کنید؟
محبوب: بله. به عنوان نمونه، نشستهای کتابخوان را مثال بزنم. در ابتدای کار واحدهای ستادی ما درگیر برگزار کردن نشستهای کتابخوان بودند. اتفاقی که الان افتاده این است که دستورالعمل جدید صادر شده مبنیبر این که الان هر کتابخانه باید برای اعضای خود نشست کتابخوان برگزار کند؛ نه به عنوان یک مراسم و برنامه، بلکه به عنوان یکی از خدماتی که کتابخانه ارائه می دهد. این که کتابخانه محور شود، در واقع گریز از مراسمزدگیهایی است که یک دهه است در کتابخانههای عمومی کشور باب شده است. در واقع قصد داریم از مراسم زدگی کم کرده و به سمت خدمت محوری برویم.
برای ارائه خدمت، لازم نیست مسئولان را دعوت کنیم، بلکه باید اعضای کتابخانه و خود مردم را برای این مراسم دعوت کنیم. به نظرم این یک رویکرد مفقود در نهاد بود. آن رقم ۲۰ درصد و ۸۰ درصد که به آن اشاره کردید، به این دلیل است که کتابخانه هایی را که فعال نیستند، فعال کنیم.
* این سند، جای خالی چه چیزی را پر میکند؟ سوالم ناظر به چیستی و چرایی آن است. این سند را برداریم و فکر کنیم وجود ندارد. کدام بخش از فعالیتهای نهاد دچار مشکل می شوند؟
محبوب: من فکر میکنم کل نهاد. این سند یک رویکرد جدید به همراه خود دارد و تقسیم کار در آن مشخص شده است. ما در واحدهای مختلف، انتظارمان را از یک کتابدار نمیدانستیم و مشخص نبود چه میزان خدمات باید ارائه کند. این سند، این موارد را مشخص میکند. انتظار از یک کتابدار، در این سند در سطح شهرستان و استان مشخص میشود. از طرف دیگر، نقش محوریت خدمات در این سند بالاست. در رویکرد قبلی، مرتب کتابخانه ساخته می شد بدون این که فکر کنیم نیازی به آن هست یا نه!
* یعنی بدون نیازسنجی!
محبوب: بله دقیقا! اما رویکرد این سند این است که کتابخانه را زمانی بسازیم که مطمئن شویم از ظرفیتهای قبلی مان به خوبی استفاده می شود. این همان خدمت محوری است. اگر ظرفیتی داریم که با کمی بهسازی فضا، کارکردش بهتر میشود، به همان سمت می رویم و این کار را میکنیم.
بگذارید ریشه این قضیه را بگویم. ۸۰ درصد ایرانی ها به کتابخانههای عمومی دسترسی ندارند و اگر اراده هم کنند، نمیتوانند از کتابخانه ها استفاده کنند. دلیلش هم یا بعد فاصله است یا نبود کتابخانه یا هر علت دیگری. بنابراین ما فقط می توانیم با کتابخانه هایمان به ۲۰ درصد از مردم سرویس بدهیم. بنابراین باید کیفیت کتابخانه هایی که این ۲۰ درصد به آن دسترسی دارند را بالا ببریم و از طرفی ساخت و ساز را برای آن ۸۰ درصد در نظر داشته باشیم. سند مورد نظرمان، تعادل را هم در ساخت و سازها برقرار می کند.
* شما به نبود کتابخانه یا بعد مسافت اشاره میکنید. ولی به نظرتان عامل اصلی خود مردم، یا به عبارتی تنبلیشان، نیست؟ طبق آمار، مردم ما کتاب نمیخوانند اگر هم بخواهند بخوانند احتمالا به کتابخانه نمیروند و در منزل مطالعه میکنند. البته در شهرها و روستاهای دوردست که امکان دسترسی به کتاب نیست یا دسترسی سخت است، به نظر می رسد به ساخت کتابخانه احتیاج باشد.
متولیان: شما حرف درستی میزنید اما می توان به خدمت کتابخانهای به عنوان یک خدمت اجتماعی نگاه کرد. مثلا شما به کالایی نیاز دارید که اگر از شما دور باشد و بتوانید آن را در گروه نیازهای درجه دو و سه تعریفش کنید، به سمت خریدش نروید. اما در حال حاضر، مدیریت بهینه خدمات در دسترسی تعریف میشود. به نظرم این مساله خیلی در فرهنگ، اقتصاد، حوزه سلامت و ... چندان تفاوتی نمی کند و شما باید دسترسی را ایجاد کنید.
این که مردم در خانه خود به مطالعه بپردازند، منافاتی با بودن کتابخانه ندارد. شما میتوانید از کتابخانه، کتاب امانت گرفته و امانت تان را هم به بیرون کتابخانه ببرید که عمده امانتهای ما هم، در کتابخانه ها به همین شکل است. اما همین کتابی که مردم در خانه شان می خوانند از کجا آمده؟ یا از کتابخانه و یا از کتابفروشی. بالاخره مساله دسترسی، نکته مهمی در مورد کالایی به نام کتاب است. نکتهای که وجود دارد این است که ما شعاع ارائه خدمات داریم. کما این که این شعاع خدمات در حوزههای دیگر، غیر از فرهنگ هم وجود دارد. بالاخره ما باید خدماتمان را با تمایل و رفتار اجتماعی مردم، همخوان کنیم. اگر مردم سخت شان است که راه بروند، باید راه رفتن سخت شان تا کتابخانه را با عامل دیگری جبران کنیم.
مهم ترین مساله ما، در حال حاضر دسترسی مردم به کتابخانه است. میخواهم به آمار واقعی اشاره کنم. شما وقتی با این و آن، صحبت میکنید، هرکسی نظرگاهی دارد و در نتیجه عوامل و گزارههای مختلفی درباره یک موضوع می شنوید. اما وقتی صحبت علمی و کارشناسی می کنید، می بینید که مساله فرق می کند و گزاره ای که می توانیم قاطعانه به آن استناد کنیم، نتایج همان صحبت علمی و کارشناسی است. در حال حاضر، نتیجه کار کارشناسی و آمارهای واقعی ما در نهاد _ که اطلاعات نادرست از آن زدوده شده و راستی آزمایی شده _ به ما میگوید که مساله اصلی، مساله دسترسی مردم به کتابخانه هاست.
محبوب: بین فاصله محل سکونت مردم تا کتابخانهها و عضویت شان در کتابخانه، رابطه مستقیمی وجود دارد. این یک مساله منطقی است و نیازی به آمار ندارد. البته آمارها هم آن را تائید می کند. برای این که بتوانیم به سایر افرادی که خارج از شعاع یک و نیم تا دو کیلومتری کتابخانه هستند، خدمات ارائه کنیم، باید نقطه خدمت داشته باشیم. معتقد به گزاره تنبلی نیستم ولی حتی اگر فرض را بر تنبلی و نیامدن به کتابخانهها بگیریم، وجود کتابخانه در فاصله یک و نیم تا دو کیلومتری باعث می شود مردم به کتابخانه بیایند.
متولیان: ما یک حالت ممکن را فرض میکنیم که فرضیه مان را براساس آن میچینیم. فرض کنید مساله دسترسی و خدمات را برطرف کرده باشیم و همه چیز ایدهآل باشد. آن وقت شاید دیگر عامل تنبلی و نیامدن به کتابخانه مطرح نشود و معادلات به هم بریزد. ببینید، گزارههایی در ذهن ما شکل گرفته که عموما هم از بازار نشر سرچشمه میگیرند. این گزاره ها را هم به طور غیرکارشناسی از فضای بازار نشر با فضا و خدمات کتابخانه ای تطبیق میدهیم. نمی گویم این گزارهها، نامرتبط هستند ولی خاستگاه و سرشت شان بازار نشر است. شما که در رسانه هستید، اگر به سراغ فعالان نشر بروید و بپرسید که چرا مردم کتاب نمیخوانند، عموما پاسخ هایی با توجه به فضای نشر میدهند؛ از سانسور و ممیزی، تیراژ، قیمت بالا و... صحبت میکنند. مسالهای مانند ممیزی، مساله بازار نشر است نه کتابخانه ها.
اگر بیاییم یک فضای ذهنی را فرض کنیم که در آن مشکل دسترسی مردم به کتاب حل شده باشد، به احتمال زیاد، بسیاری از این معادلات به هم میریزد. یکی از مشکلاتی که داشتهایم، این است که گاهی دو کتابخانه در شعاع خدماتی یکدیگر، خدمات مشابه ارائه کردهاند. باید توجه کنیم که کتابخانه مانند سوپرمارکت نیست. چنین تمرکزی، تمرکز معقولی نیست. دلایل چنین اتفاقی، دلایل اجتماعی یا اقتصادی بوده و مثلا یک فرد خیر خواسته در آن نقطه که نزدیک کتابخانه دیگری است، کتابخانه بسازد.
* مسائلی که شما به آنها اشاره میکنید، یادآور سخنان آقای مختارپور دبیرکل نهاد درباره ترویج کتاب و کتابخوانی بین مردم است. نهاد، وظیفه خود میداند کتابخوانی را بین مردم کشور ترویج کند اما به نظرم باید عامل دیگری به عنوان کفه مقابل ترازو با این مساله ترویج، هماهنگ باشد و آن تربیت خانواده هاست. یعنی به همان میزان که نهاد برای ترویج کتابخانه تلاش میکند، خانوادهها نیز روی تربیت فرزندانشان برای کتابخوان شدن، زحمت بکشند و مکانی به نام کتابخانه را به او معرفی کنند که به آن رفت و آمد کند.
متولیان: دقیقا همین است. در حال حاضر در مساله شعاع همسایگی، همین مشکل را داریم. یعنی این فعالیتها برای این است که هر فرد عضو شده، در شعاع یک و نیم کیلومتری کتابخانه، مراجعه داشته باشد. بنابراین در سیاستهای امسال نهاد، گفته شد که کتابخانه محور نشست های کتابخوان است. تا حداقل یک بار سر و کار مردم به کتابخانه بیافتد. عامل اصلی هم در این کار، ایجاد جذابیت است. وقتی جذابیت را بالا می برید، به نوعی به دسترسی انسانی، کمک کرده اید. بخش عمده ای از روح سند مورد نظر، عضو کتابخانه است. کتابخانه بدون عضو معنی ندارد.
محبوب: مثل مغازه بدون مشتری است.
متولیان: یا شاید بانک بدون مشتری. ما هم مشابه همین نهادها هستیم و عضو برایمان در اولویت است. کتابدارها می توانند یک شبکه حیاتی خدمت رسانی فرهنگی در کشور باشند به شرطی که رابطه عضو و کتابخانه با یکدیگر تصحیح شود. یعنی آن که عضو هست، باید فعال تر شده و آن که عضو نیست، باید عضو شود. در سند مورد نظر، این توجه زیاد به عضو وجود دارد.
*به بحث نوشتن سند برگردیم.
محبوب: پیش فرضهای نوشتن چنین سندی، وضعیت عمومی کشور است که همه به نوعی به آن اشاره داریم. یعنی همان حرف هایی که مردم کتاب نمیخوانند و ... ابزار صدا و سیما برای این کار، یک چیز است و ابزار ما، کتابخانهها. مدیریت مطالعه مردم با همین ابزار است که ممکن می شود. اگر مطالعه مردم را عامل زمانی در نظر بگیریم، در حال حاضر در یک زمان پیشامطالعه هستیم. چون اکثریت مردم ما، تمایل به مطالعه ندارند. دلایل متعددی هم دارد.
* به نظرم میزان مطالعه مثل موج سینوسی است. مثلا در سال های ابتدایی انقلاب، کتابهایی با شمارگان بالا داشتیم.
محبوب: الان هم کتابهای با شمارگان بالا داریم. اجازه بدهید توضیح بدهم چون مغالطه آماری در صنعت نشر، زیاد وجود دارد. در این روزگار کتاب هایی داریم که با تیراژ بالا چاپ می شوند. اما چرا میانگین تیراژ کتاب پایین است؟
* خب شما به مغالطه اشاره میکنید. اما شائبه ای هم در این میان وجود دارد که پشت کتابهای با تیراژ بالا، حمایت دولتی وجود دارد.
محبوب: مگر پیش تر، این حمایتها یا شائبهها نبوده است؟ به نظرم نکته این بحث، کل مردم نیست بلکه مربوط به یک قشر خاص است. شاخصه مناسب ما در حوزه نشر چه میتواند باشد؟ پیشنهاد من این است که بازار نشر، به جای این که بیاید میانگین تیراژ را مطرح کند، از دهکها و صدکها بگوید. بگوید دهک بالا و پایین ما چه تیراژی داشته است. این گونه میتوان، شرایط را با زمان انقلاب مقایسه کرد. در حال حاضر ما ناشران جعلی داریم. میخواهم این نتیجه گیری را داشته باشیم که سوال را عوض کنیم. یعنی به جای این که بگوییم چرا مردم کتاب نمیخوانند، بگوییم چه کنیم که کتاب بخوانند؟
* خب وقتی میگویید چه کنیم که بخوانند، یعنی نمیخوانند! شاید منظورتان این است که زاویه دید را تغییر بدهیم!
محبوب: بله. شاید استفاده از تعبیر زاویه دید درست باشد. ما چه تولید کردهایم که مردم نخواندهاند؟ آیا سمت و سوی ناشر ما به طرف مردم است؟ من میگویم نیست چون خریداران اصلی ناشر ما، مردم نیستند. تمام تلاش و فعالیتشان هم در لایه بودجه عمومی است.
به همین دلیل نه شبکه توزیع شان را تصحیح میکنند نه کتابفروشیها را تقویت میکنند. از این طرف، با سندی که طراحی کردیم، با این فکر که کتابخانههای عمومی چه کمکی می توانند به مردم بکنند، وارد کار شدهاند. یعنی با این رویکرد که از فضای کتابخانه، از کتابها، از کتابدار، صندلیها و همه عناصر سازننده کتابخانه استفاده شود. ما سوال یا به تعبیر شما زاویه دیدمان را عوض کردیم که کتابخانه ها، چه کاری می توانند برای مردم انجام دهند! به نظرم بازار نشر هم میتواند این کار را بکند.
* سوال آخر را هم درباره عدم حضور نهاد در نمایشگاه کتاب تهران بپرسیم. چرا نهاد برای دومین سال به نمایشگاه نیامد؟
متولیان: همیشه حضور تعدادی از غرفهها در نمایشگاه کتاب برایم سوال بوده است. به نظرم نهاد در این زمینه تعیین تکلیف کرد. البته ادله منتقدان عدم حضور ما، من را به شخصه مجاب نکرد. از طرف دیگر اگر من در جایگاه تصمیم گیری برای این مساله بودم، همین تصمیم را میگرفتم. برخی معتقدند حضور در نمایشگاه فرصت خوبی است. اما من خودم را جای مخاطب میگذارم. به نظرم مخاطب هیچ توجهی به چنین غرفهها ندارد. گاهی پیرمرد خستهای میآمد و در غرفه می نشست اما ما نباید برای رفع خستگی مخاطبان نمایشگاه میلیونها تومان هزینه کنیم.
حالا بحث صرفه جویی نهاد هم در این میان مطرح است. اگر دغدغه اصلی ما، برطرف کردن مشکلات کتابخانههای عمومی باشد، حتی ۲۰ میلیون تومان هم پول مهمی است چون با آن میتوان مشکل سرمایشی و گرمایشی یک کتابخانه را حل کرد. و این کار خیلی مفیدتر از این است که در نمایشگاه غرفهای داشته باشیم و به مراجعان بادکنک هدیه بدهیم! اگر خود را به جای یک ناشر بگذارم، میبینم که برای چند متر غرفه بیشتر باید چه زحمتی بکشم در حالی که نهاد چه غرفه بزرگی گرفته و چه قدر در نمایشگاه فعال است؟ بنابراین به نظرم در این مورد، استدلالهای احساسی و غیرکارشناسی، مورد قبول نیستند.