به گزارش خبرگزاری دانا،رشد بیکاری و تامین هزینههای زندگی از دیگر عواملی هستند که بی میلی و بی رغبتی جوانان به تشکیل خانواده را سبب می شوند . این مهم علاوه بر بروز مشکلات عدیده فرهنگی و اجتماعی در جامعه، رشد پدیده «زندگی مجردی» را در میان گروههای مختلفی از دختران و پسران سبب شده است .
بنابراین ما با مسئله ای به نام« تجرد گرایی » رو برو هستیم . هدف از این گفت وگو که در ادامه مطالعه خواهید کرد، آن است که به سؤالاتی با رویکرد تأثیر تجرد گرایی بر ساختار جامعه و علل بی رغبتی جوانان به ازدواج پاسخ داده شود .
ایرنا در گفت و گویی با دکتر امید علی احمدی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به تحلیل و واکاوی مسئله تجردگرایی ، رویکرد تجرد گرایی بر ساختار جامعه و علل بی رغبتی جوانان به ازدواج پرداخت و دیدگاه های وی را جویا شد . آنچه در ادامه می خوانید ماحصل این گفت وگو است :
**س : به نظر شما چه دلایلی باعث می شود که جوانان ایرانی به زندگی مجردی و تجرد گرایی قطعی روی آورند؟
- پدیده تجردگرایی یک پدیده ای پیچیده ای است و نمی توان دلایل قطعی برای آن برشمرد، در شرایط متعارفی که جوانان می پذیرند ازدواج کنند به این صورت است که وقتی فردی به شرایط سنی مناسبی می رسد و حداقل ها را برای تشکیل زندگی دارد، با توجه به هنجارهای موجوددرجامعه این فرد به امر ازدواج سوق داده می شود ، فرد مناسب را انتخاب می کند و مراسم ازدواج او براساس شیوه های فرهنگی پذیرفته شده که سالیان دراز به تدریج شکل گرفته است انجام می شود.
از این رو در این شرایط، که طی قرن ها به تدریج فراهم و در اصطلاح جامعه شناسی فرهنگیده شده است نیاز فیزیولوژیکی و طبیعی با راهکارهای اجتماعی و فرهنگی، در مسیرمناسب قرار گرفته و به ازدواج منجر می شود.
در نظام خویشاوندی و در یک جامعه روستایی از کودکی برای هر فردی، زوج او را در نظر می گرفتند به این ترتیب هر فردی به تدریج می دانست که با چه کسی باید ازدواج کند وبعد از این که او ازدواج می کرد از طرف همه اعضای خانواده و خویشاوندان مورد حمایت قرار می گرفت .به عبارت دیگر جوانان به طور قطع در همان جامعه روستایی هم برای این که بتوانند از عهده مسائل یک زندگی خانوادگی برآیند و تشکیل خانواده دهند توانایی نداشتند ولی جامعه به خانواده آنان کمک می کرد و مراسم ازدواج را برگزار می کردند .
در برخی ازمناطق ایران آنچنان که هنوزهم مرسوم هست هدیه های نقدی در مراسم ازدواج به زوجین داده می شود تا بتوانند گام اول را در تشکیل خانواده بردارند و بعد از آن هم با متولد شدن کودک آنان خانواده به آنان کمک و شرایط را برای تامین هزینه ها فراهم می کند .
به این ترتیب اگر مرد به لحاظ شغلی دچار مشکل باشد خانواده با نظام خویشاوندی حل می کند و همه شرایط به تدریج فراهم می شود تا این زندگی خانوادگی شکل گیرد و بعد خوداین جوانان به یک جزء مستحکمی از خانواده و نظام خویشاوندی تبدیل می شوند که به شکل زاینده ای و تجدید شونده ای خانواده های دیگری را در متن خودش پرورش می دهند .
در گذشته این ساختار نظام خویشاوندی در جامعه شهری نیز به صورت خاندان بود یعنی همین خاندان شهری برای اینکه جوانان بتوانند یک زندگی خانوادگی تشکیل دهند کمک می کردند . یکی از مهم ترین شرایطی که در جامعه برای ازدواج فراهم می شد، اعتمادی بود که مردم به یکدیگر پیدا می کردند یعنی از طریق آشنایی و روابط پنهان و آشکاری که مردم داشتند افراد به راحتی می توانستند در هنگام ازدواج تشخیص دهند که چه کسانی برای هم مناسب اند.اما این نظم کهن که سالها در جامعه ما وجود داشت به یکباره بهم می خورد و ما شاهد یک بهم ریختگی در قواعد ازدواج می شویم .
در جامعه امروزی این گونه ساختاردیگر به شکل گذشته وجود ندارد وبا توجه به تنوع سلایق مردم ملاک های متفاوتی برای ازدواج ایجاد شده است لذاامکان این که دو نفر همدیگر را کامل بپذیرند و بتوانند به همدیگر اعتماد و ازدواج کنند بسیار کم شده است . به واقع در گذشته همه مردم در جامعه سنتی به آینده امیدوار بودند چون به ساختارهای اجتماعی اعتماد داشتند و نظام های اعتقادی به آنان اطمینان می داد که همه چیز به خوبی پیش می رود، در نتیجه آرامش به جوانان منتقل می شد .
اما امروزه این شرایط وجود ندارد وحتی سازمان هایی که بتوانند در امر ازدواج نقش آفرینی کنند تا یک جوان اطمینان کافی نسبت به آینده پیدا کند وجود ندارد . جوانان در حال حاضر وقتی به سن ازدواج می رسند متوجه می شوند که آن حداقل هایی که برای تشکیل یک زندگی ساده لازم است ندارند و همچنین به دلیل آن که نظام امنیت شغلی در جامعه ما بسیار پایین است و به دلیل نبود حمایت از جوانان امر ازدواج آنان به تعویق می افتد .
وقتی جوانی می بیند که پدر مادرش دچار مشکلات فراوان بوده وهنوز مستاجراند و نمی توانند به فرزندان خود کمک کنند آن نگاه سنتی به ازدواج هم تغییر پیدا می کند و آن تقدسی که برای تشکیل خانواده وجودداشت به تدریج کمرنگ می شود .
در حقیقت ازدواج به شکل یک معامله ی این جهانی درآمده ، سکولار و عرفی شده است و در این شرایط بحرانی فرد گرایی خودخواهانه به شدت افزایش پیدا کرده است . مردم دائم از خودشان می پرسند پس من چی؟ برای من چی ؟ کی برای من؟ چی برای من ؟ و آن فداکاری هایی که هر فردی برای خانواده اش می کرد دیگر در جامعه ای که فرد گرایی رشد می کند و مدرن می شود به تدریج رنگ می بازد .
به هر حال خانواده و جامعه باید یک جوان را به امر ازدواج سوق دهد ولی وقتی فرد احساس می کند این حمایت ها نیست آنجا است که دیگر تصمیم می گیرد دیرتر ازدواج کند یا اصلا ازدواج نکند.
**س : برخی از جامعه شناسان معتقدند تجرد گرایی به ساختار جامعه آسیب وارد می آورد نظر شما چیست؟
- حداقل آسیبی که این تجرد گرایی ایجاد می کند این است که به لحاظ جمعیتی ، نرخ تجدید نسل پایین می آید و یا امکان این که جامعه بتواند خود را از لحاظ امنیتی حفظ کند کاهش پیدا می کند یعنی دستکم تعداد بچه ای که باید در هر خانواده متولد شود دو یا سه بچه است که جامعه جمعیت ثابتی داشته باشد اما با بالارفتن سن ازدواج امکان این که تعداد بچه ها به اندازه کافی باشد کم می شود لذا هر خانواده یا یک بچه خواهند داشت یا اصلا بچه دار نمی شوند.
آسیبی که تجرد گرایی از لحاظ اجتماعی به ساختار جامعه وارد می کند این است که به هر حال جامعه نیاز دارد که یک نسل جدیدی را پرورش دهد که این نسل جدید بتواند از همه نظر جامعه پذیر باشد و بتدریج جایگزین نسل پیشین شود اما اگر تعداد آنان کم باشد یا اگر هم نباشد آسیب جدی به ساختار جامعه وارد می شود .
در حال حاضر بسیاری از خانواده ها با این که تمکن ، شعور و توانایی لازم را برای پرورش بچه دارند اما زیر بار نمی روند که صاحب فرزند شوند و از طرف دیگر خانواده هایی که هم فقیربوده و دانش اندکی دارند ، صاحب فرزندان زیاد هستند و این مسئله به ساختار جامعه لطمه می زند.
یکی دیگر از آسیب های اجتماعی که در نتیجه تجردگرایی اتفاق می افتد ، زمانی است که جامعه ای نتواند نیازهای جنسی اعضای خود را در چارچوب ازدواج و خانواده پاسخ دهد لذا شیوه های دیگری فراهم می شود و خانواده های موقتی تشکیل وهم باشی ها تشدید می شود که این مسئله به نفع جامعه نیست .
اگر یک خانواده موقتی را با یک خانواده دائمی مقایسه کنیم متوجه می شویم خانواده دائمی چقدر جدی و آن دیگری چقدر سهل انگار است در خانواده دائمی ، مردان و زنان ، احساس امیدواری وشوق سرمایه گذاری برای آینده دارند در حالی که افراد مجرد همیشه احساس خستگی ، ناکامی و ناامیدی در آنان است یعنی نمی دانند که به چه امیدی باید کار کنند و برای چه چیزی سرمایه گذاری کنند دائم از همه ناراضی اند و فکر می کنند که همه در این شرایطی که برای آنان رقم خورده است مقصر اند .
ثبات در یک جامعه از طریق خانواده های با ثبات ایجاد می شود جوانانی که ازدواج نکرده اند و مجرد هستند پایبندی آنان به کار و فعالیت اقتصادی بسیار کم است یعنی همه امور زندگی برای فردی که مجرد است کم اهمیت تر و غیر جدی تر است در حالی که آن برای یک فرد متاهل جدی تر است . بنابر این تجرد زیستی آسیب جدی به ساختار جامعه وارد می کند .
**س: برخی آسیب شناسان اجتماعی بر این باورند که بی میلی به ازدواج در جوانان به علت نبود نشاط و شادی در جامعه و بروز غم افزایی است دیدگاه شما در مورد این مولفه چیست؟
- نه من باورم بر این است که مجرد بودن باعث غمگین بودن و بی نشاط شدن جامعه می شود یعنی جوانان وقتی نشاط دارند که ازدواج نمی کنند در واقع تصور می کنند که وضعیت آنان خوب است چرا باید ازدواج کنند موضوع مهم جایگاه خانواده و اهمیت آن در جامعه است یعنی زمانی که مفهوم خانواده تعریف مشخصی داشته باشد جوانان در این شرایط متعارف تشکیل خانواده می دهند و صاحب فرزند می شوند .
شادمانی چیزی غیر از تنظیم اوقات فراغت و اقتصاد نیست یک فرد زمانی شادمان است که کارو امور زندگی و فراغت او منظم و تعریف شده باشد در حالی که فراغت وکار برای یک فرد مجرد به اندازه یک فرد متاهل تعریف شده نیست ، بنابراین معتقدم که تجرد زیستی خود غم افزا و بحرانی است .
البته به علت نبود توازن شغلی در جامعه و اینکه یک فرد متأهل برای گذران زندگی مجبور است دوشیفت کارکند در این شرایط ، هماهنگی بین خانواده و شغل در جامعه ما به قدر کافی وجود ندارد، به عبارت دیگر از یک سو جوانان را تشویق به ازدواج می کنیم اما هیچ حمایتی از آنان نمی شود .بنابر این تعریف زندگی خانوادگی در جامعه باید تغییر کند و آن به عنوان زندگی بهترتبیین شود و فردی که می خواهد ازدواج کند مورد حمایت ساختار مند و سازمان یافته قرارگیرد و مشکلات او را جامعه بفهمد. اگر این شرایط آرمانی برای مجرد ها مهیا گردد در این صورت است که آنان به ازدواج ترغیب می شوند و نشاط بیشتری می یابند.
**س : برای مواجهه با بحران بی رغبتی یا بی انگیزگی در ازدواج جوانان چه راهکارهایی را برای ایجاد انگیزه ی لازم در جوانان پیشنهاد می کنید؟
- جامعه باید نشان دهد که فرد متاهل بی پناه نیست چنانکه یک زمان نظام خویشاوندی شرایط حمایت از جوانان را زمان ازدواج و بعد ازآن فراهم می کرد در حال حاضر هم باید نظام های حمایتی قوی برای ازدواج جوانان ایجاد شود . به عنوان مثال مشکل مسکن باید در جامعه حل شود وتا زمانی که مشکل مسکن جوانان وجود دارد شوق ازدواج نخواهد بود ، به جوان باید این اطمینان داده شود که اگر شغل خود را در کوتاه مدت ازدست داد بیمه کاری به او داده می شود و اگر دچار بیماری شد از اوحمایت می شود یعنی جامعه باید بتواند احساس حمایت وامید را در جوانان ایجاد کند و ترس آنان را از آینده کاهش دهد.
بنابراین ما با مسئله ای به نام« تجرد گرایی » رو برو هستیم . هدف از این گفت وگو که در ادامه مطالعه خواهید کرد، آن است که به سؤالاتی با رویکرد تأثیر تجرد گرایی بر ساختار جامعه و علل بی رغبتی جوانان به ازدواج پاسخ داده شود .
ایرنا در گفت و گویی با دکتر امید علی احمدی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به تحلیل و واکاوی مسئله تجردگرایی ، رویکرد تجرد گرایی بر ساختار جامعه و علل بی رغبتی جوانان به ازدواج پرداخت و دیدگاه های وی را جویا شد . آنچه در ادامه می خوانید ماحصل این گفت وگو است :
**س : به نظر شما چه دلایلی باعث می شود که جوانان ایرانی به زندگی مجردی و تجرد گرایی قطعی روی آورند؟
- پدیده تجردگرایی یک پدیده ای پیچیده ای است و نمی توان دلایل قطعی برای آن برشمرد، در شرایط متعارفی که جوانان می پذیرند ازدواج کنند به این صورت است که وقتی فردی به شرایط سنی مناسبی می رسد و حداقل ها را برای تشکیل زندگی دارد، با توجه به هنجارهای موجوددرجامعه این فرد به امر ازدواج سوق داده می شود ، فرد مناسب را انتخاب می کند و مراسم ازدواج او براساس شیوه های فرهنگی پذیرفته شده که سالیان دراز به تدریج شکل گرفته است انجام می شود.
از این رو در این شرایط، که طی قرن ها به تدریج فراهم و در اصطلاح جامعه شناسی فرهنگیده شده است نیاز فیزیولوژیکی و طبیعی با راهکارهای اجتماعی و فرهنگی، در مسیرمناسب قرار گرفته و به ازدواج منجر می شود.
در نظام خویشاوندی و در یک جامعه روستایی از کودکی برای هر فردی، زوج او را در نظر می گرفتند به این ترتیب هر فردی به تدریج می دانست که با چه کسی باید ازدواج کند وبعد از این که او ازدواج می کرد از طرف همه اعضای خانواده و خویشاوندان مورد حمایت قرار می گرفت .به عبارت دیگر جوانان به طور قطع در همان جامعه روستایی هم برای این که بتوانند از عهده مسائل یک زندگی خانوادگی برآیند و تشکیل خانواده دهند توانایی نداشتند ولی جامعه به خانواده آنان کمک می کرد و مراسم ازدواج را برگزار می کردند .
در برخی ازمناطق ایران آنچنان که هنوزهم مرسوم هست هدیه های نقدی در مراسم ازدواج به زوجین داده می شود تا بتوانند گام اول را در تشکیل خانواده بردارند و بعد از آن هم با متولد شدن کودک آنان خانواده به آنان کمک و شرایط را برای تامین هزینه ها فراهم می کند .
به این ترتیب اگر مرد به لحاظ شغلی دچار مشکل باشد خانواده با نظام خویشاوندی حل می کند و همه شرایط به تدریج فراهم می شود تا این زندگی خانوادگی شکل گیرد و بعد خوداین جوانان به یک جزء مستحکمی از خانواده و نظام خویشاوندی تبدیل می شوند که به شکل زاینده ای و تجدید شونده ای خانواده های دیگری را در متن خودش پرورش می دهند .
در گذشته این ساختار نظام خویشاوندی در جامعه شهری نیز به صورت خاندان بود یعنی همین خاندان شهری برای اینکه جوانان بتوانند یک زندگی خانوادگی تشکیل دهند کمک می کردند . یکی از مهم ترین شرایطی که در جامعه برای ازدواج فراهم می شد، اعتمادی بود که مردم به یکدیگر پیدا می کردند یعنی از طریق آشنایی و روابط پنهان و آشکاری که مردم داشتند افراد به راحتی می توانستند در هنگام ازدواج تشخیص دهند که چه کسانی برای هم مناسب اند.اما این نظم کهن که سالها در جامعه ما وجود داشت به یکباره بهم می خورد و ما شاهد یک بهم ریختگی در قواعد ازدواج می شویم .
در جامعه امروزی این گونه ساختاردیگر به شکل گذشته وجود ندارد وبا توجه به تنوع سلایق مردم ملاک های متفاوتی برای ازدواج ایجاد شده است لذاامکان این که دو نفر همدیگر را کامل بپذیرند و بتوانند به همدیگر اعتماد و ازدواج کنند بسیار کم شده است . به واقع در گذشته همه مردم در جامعه سنتی به آینده امیدوار بودند چون به ساختارهای اجتماعی اعتماد داشتند و نظام های اعتقادی به آنان اطمینان می داد که همه چیز به خوبی پیش می رود، در نتیجه آرامش به جوانان منتقل می شد .
اما امروزه این شرایط وجود ندارد وحتی سازمان هایی که بتوانند در امر ازدواج نقش آفرینی کنند تا یک جوان اطمینان کافی نسبت به آینده پیدا کند وجود ندارد . جوانان در حال حاضر وقتی به سن ازدواج می رسند متوجه می شوند که آن حداقل هایی که برای تشکیل یک زندگی ساده لازم است ندارند و همچنین به دلیل آن که نظام امنیت شغلی در جامعه ما بسیار پایین است و به دلیل نبود حمایت از جوانان امر ازدواج آنان به تعویق می افتد .
وقتی جوانی می بیند که پدر مادرش دچار مشکلات فراوان بوده وهنوز مستاجراند و نمی توانند به فرزندان خود کمک کنند آن نگاه سنتی به ازدواج هم تغییر پیدا می کند و آن تقدسی که برای تشکیل خانواده وجودداشت به تدریج کمرنگ می شود .
در حقیقت ازدواج به شکل یک معامله ی این جهانی درآمده ، سکولار و عرفی شده است و در این شرایط بحرانی فرد گرایی خودخواهانه به شدت افزایش پیدا کرده است . مردم دائم از خودشان می پرسند پس من چی؟ برای من چی ؟ کی برای من؟ چی برای من ؟ و آن فداکاری هایی که هر فردی برای خانواده اش می کرد دیگر در جامعه ای که فرد گرایی رشد می کند و مدرن می شود به تدریج رنگ می بازد .
به هر حال خانواده و جامعه باید یک جوان را به امر ازدواج سوق دهد ولی وقتی فرد احساس می کند این حمایت ها نیست آنجا است که دیگر تصمیم می گیرد دیرتر ازدواج کند یا اصلا ازدواج نکند.
**س : برخی از جامعه شناسان معتقدند تجرد گرایی به ساختار جامعه آسیب وارد می آورد نظر شما چیست؟
- حداقل آسیبی که این تجرد گرایی ایجاد می کند این است که به لحاظ جمعیتی ، نرخ تجدید نسل پایین می آید و یا امکان این که جامعه بتواند خود را از لحاظ امنیتی حفظ کند کاهش پیدا می کند یعنی دستکم تعداد بچه ای که باید در هر خانواده متولد شود دو یا سه بچه است که جامعه جمعیت ثابتی داشته باشد اما با بالارفتن سن ازدواج امکان این که تعداد بچه ها به اندازه کافی باشد کم می شود لذا هر خانواده یا یک بچه خواهند داشت یا اصلا بچه دار نمی شوند.
آسیبی که تجرد گرایی از لحاظ اجتماعی به ساختار جامعه وارد می کند این است که به هر حال جامعه نیاز دارد که یک نسل جدیدی را پرورش دهد که این نسل جدید بتواند از همه نظر جامعه پذیر باشد و بتدریج جایگزین نسل پیشین شود اما اگر تعداد آنان کم باشد یا اگر هم نباشد آسیب جدی به ساختار جامعه وارد می شود .
در حال حاضر بسیاری از خانواده ها با این که تمکن ، شعور و توانایی لازم را برای پرورش بچه دارند اما زیر بار نمی روند که صاحب فرزند شوند و از طرف دیگر خانواده هایی که هم فقیربوده و دانش اندکی دارند ، صاحب فرزندان زیاد هستند و این مسئله به ساختار جامعه لطمه می زند.
یکی دیگر از آسیب های اجتماعی که در نتیجه تجردگرایی اتفاق می افتد ، زمانی است که جامعه ای نتواند نیازهای جنسی اعضای خود را در چارچوب ازدواج و خانواده پاسخ دهد لذا شیوه های دیگری فراهم می شود و خانواده های موقتی تشکیل وهم باشی ها تشدید می شود که این مسئله به نفع جامعه نیست .
اگر یک خانواده موقتی را با یک خانواده دائمی مقایسه کنیم متوجه می شویم خانواده دائمی چقدر جدی و آن دیگری چقدر سهل انگار است در خانواده دائمی ، مردان و زنان ، احساس امیدواری وشوق سرمایه گذاری برای آینده دارند در حالی که افراد مجرد همیشه احساس خستگی ، ناکامی و ناامیدی در آنان است یعنی نمی دانند که به چه امیدی باید کار کنند و برای چه چیزی سرمایه گذاری کنند دائم از همه ناراضی اند و فکر می کنند که همه در این شرایطی که برای آنان رقم خورده است مقصر اند .
ثبات در یک جامعه از طریق خانواده های با ثبات ایجاد می شود جوانانی که ازدواج نکرده اند و مجرد هستند پایبندی آنان به کار و فعالیت اقتصادی بسیار کم است یعنی همه امور زندگی برای فردی که مجرد است کم اهمیت تر و غیر جدی تر است در حالی که آن برای یک فرد متاهل جدی تر است . بنابر این تجرد زیستی آسیب جدی به ساختار جامعه وارد می کند .
**س: برخی آسیب شناسان اجتماعی بر این باورند که بی میلی به ازدواج در جوانان به علت نبود نشاط و شادی در جامعه و بروز غم افزایی است دیدگاه شما در مورد این مولفه چیست؟
- نه من باورم بر این است که مجرد بودن باعث غمگین بودن و بی نشاط شدن جامعه می شود یعنی جوانان وقتی نشاط دارند که ازدواج نمی کنند در واقع تصور می کنند که وضعیت آنان خوب است چرا باید ازدواج کنند موضوع مهم جایگاه خانواده و اهمیت آن در جامعه است یعنی زمانی که مفهوم خانواده تعریف مشخصی داشته باشد جوانان در این شرایط متعارف تشکیل خانواده می دهند و صاحب فرزند می شوند .
شادمانی چیزی غیر از تنظیم اوقات فراغت و اقتصاد نیست یک فرد زمانی شادمان است که کارو امور زندگی و فراغت او منظم و تعریف شده باشد در حالی که فراغت وکار برای یک فرد مجرد به اندازه یک فرد متاهل تعریف شده نیست ، بنابراین معتقدم که تجرد زیستی خود غم افزا و بحرانی است .
البته به علت نبود توازن شغلی در جامعه و اینکه یک فرد متأهل برای گذران زندگی مجبور است دوشیفت کارکند در این شرایط ، هماهنگی بین خانواده و شغل در جامعه ما به قدر کافی وجود ندارد، به عبارت دیگر از یک سو جوانان را تشویق به ازدواج می کنیم اما هیچ حمایتی از آنان نمی شود .بنابر این تعریف زندگی خانوادگی در جامعه باید تغییر کند و آن به عنوان زندگی بهترتبیین شود و فردی که می خواهد ازدواج کند مورد حمایت ساختار مند و سازمان یافته قرارگیرد و مشکلات او را جامعه بفهمد. اگر این شرایط آرمانی برای مجرد ها مهیا گردد در این صورت است که آنان به ازدواج ترغیب می شوند و نشاط بیشتری می یابند.
**س : برای مواجهه با بحران بی رغبتی یا بی انگیزگی در ازدواج جوانان چه راهکارهایی را برای ایجاد انگیزه ی لازم در جوانان پیشنهاد می کنید؟
- جامعه باید نشان دهد که فرد متاهل بی پناه نیست چنانکه یک زمان نظام خویشاوندی شرایط حمایت از جوانان را زمان ازدواج و بعد ازآن فراهم می کرد در حال حاضر هم باید نظام های حمایتی قوی برای ازدواج جوانان ایجاد شود . به عنوان مثال مشکل مسکن باید در جامعه حل شود وتا زمانی که مشکل مسکن جوانان وجود دارد شوق ازدواج نخواهد بود ، به جوان باید این اطمینان داده شود که اگر شغل خود را در کوتاه مدت ازدست داد بیمه کاری به او داده می شود و اگر دچار بیماری شد از اوحمایت می شود یعنی جامعه باید بتواند احساس حمایت وامید را در جوانان ایجاد کند و ترس آنان را از آینده کاهش دهد.