تير خلاص را به پدر نزنيد
حضور موثر و مشاركت پدر در امور تربيتي باعث ميشود كودك پدر را صاحب قدرت بداند و به او تكيه كند. وقتي پدر كنار ميكشد يا كنار گذاشته ميشود، ناخودآگاه اين تصور براي كودك ايجاد ميشود كه پدرش ضعيف است و از پس كارها برنميآيد. در نتيجه بهطور طبيعي نميتواند به يك فرد ضعيف تكيه كند و رابطه سالم او با پدر مخدوش ميشود و برايش خلأهايي ميسازد كه با هيچ چيزی پر نميشود. لازم به يادآوري است كه اولين الگوي هر فردي پدر و مادر اوست و در مقاطع سني مختلف و در مواجهه با دنياي بيرون آنها هميشه پشت و پناه هستند پس نبايد اجازه داد يكي از اين پايگاههاي مهارتآموزي نابود شود.
با هم هماهنگ باشيد
مرد و زني كه از يكديگر جدا شدهاند و كودك يكي از آنها را هفتهاي يكبار ميبيند، به مصلحت تربيت كودك بايد در امور فرزندپروري با يكديگر تعامل صحيحي داشته باشند؛ مثلا اگر كودك پيش مادر زندگي ميكند، از پدر خواسته شود در همان يك روز كه از كودك نگهداري ميكند به اصول تربيتي مادر وفادار باشد؛ يعني اگر بچه عادت دارد هر شب ساعت 9 بخوابد، اين نكته در آن يك شب پيش پدر هم رعايت شود. در صورتي كه كودك از حضور يكي از والدين محروم شده است، ارتباط با بستگان نزديك و همجنس كودك و بزرگسالان همجنس او، تاثير بسيار خوبي بر تربيت و رشد او ميگذارد؛ مثلا براي يك پسر حضور دايي، عمو و پسرهايشان و براي يك دختر معاشرت با خاله، عمه و دخترهايشان ميتواند از نظر احساسي تا حد كمي خلأهاي او را جبران كند.
چرا پدرها در تربيت مشاركت نميكنند؟
كودكاني كه همزمان نميتوانند حمايت پدر و مادر را داشته باشند به دو گروه گفته شده محدود نميشوند. در حالت سوم هر دو والد زنده هستند و با هم زندگي ميكنند ولي يكي از آنها دخالتي در تربيت فرزند ندارد. معمولا اين پدرها هستند كه به اجبار يا اختيار مشاركتي در فرزندپروري ندارند درحاليكه حضور موثر پدر در فرزندپروري باعث ميشود كودك تربيت سالمتري داشته باشد. علاوه بر اين حضور پدر در تربیت فايده مهم ديگري هم دارد؛ اینکه كودك به اين وسيله ارتباط بهتري با پدر برقرار کرده و به او تكيه ميكند. مادراني كه در مسير سرنوشتساز تربيت كودك به هر دليلي پدر را حذف ميكنند، ناخواسته به كودكشان آسيب ميرسانند. پيش از هر چيز بايد علت عقبنشيني مشخص شود تا بر اساس آن راهكار متناسب با مشكل را بيابيم.
پدرهاي بيمسووليت
پدري كه وظايفش را بهدرستي انجام نميدهد و نميتواند آنطور كه بايد، از كودك مراقبت كند، در این صورت مادر ترجيح ميدهد فرزندش را دست چنين پدري نسپارد تا كمتر آسيب ببيند. گاهي مساله چيزي بيش از بيمسووليتي است و تنها ماندن كودك پيش پدر برايش خطر دارد. پدرهايي كه نميتوانند خشمشان را كنترل كنند و در حالت عصبانيت به اشيا و ديگران آسيب ميزنند، قابل اعتماد نيستند. علاوه بر اين گاهی پدرهاي ناسالمي هم هستند كه كودك را آزار جنسي ميدهند. طبيعي است مادر براي حفظ جان و سلامت روح و تن كودك نهتنها حاضر نيست پدر را وارد بازي كند بلكه ترجيح ميدهد هرچه بيشتر از كودك فاصله بگيرد.
چه بايد كرد؟
اگر بيمسووليتي شامل بيدقتي در يكي، دو مورد باشد، مادر ميتواند در فضايي دوستانه، حساس بودن كودك را به پدر يادآوري كند و به اتفاق راهحلي براي اين مشكل پيدا كنند اما اگر مادر ميداند كه پدر كودكآزاري ميكند بايد به نحوي او را راضي كند تا براي درمان به متخصص مراجعه كند. اگر هم راضي به درمان نشد، بهترين راه اين است كه كودك را با پدر تنها نگذارد.
مادرهاي وسواسي
بعضي مادرها فقط خودشان را داراي صلاحيت ميبينند و فكر ميكنند پدر هر كاري كه انجام میدهد، اشتباه است بنابراين براي اينكه اشتباهات خيالي به تربيت كودك خدشهاي وارد نكند به پدر اجازه مداخله در امور فرزند را نميدهند يا در يك حالت ديگر آن قدر از رفتار پدر با كودك انتقاد ميكنند و ايراد ميگيرند كه پدر ناچار ميشود كنارهگيري كند چون در اين شرايط هم تحقير ميشود و هم خسته و نمی تواند بيش از اين وضعيت را تحمل كند.
چه بايد كرد؟
مادران وسواسي بايد بدانند هيچكس نميتواند ادعا كند كه دچار اشتباه نميشود و خود آنها هم ضعفهایی دارند و اشتباهاتي مرتكب ميشوند. اولين اشتباه همين نگاه غلط به تربيت فرزند است! راهكار ساده اين است كه مادر بدون اينكه به همسرش انگ نابلدي بچسباند، با او صحبت و انتظاراتش را مطرح كند تا به يك روش مشخص در تربيت فرزندشان برسند. همچنين بسيار مهم است که والدين هميشه در پي مطالعه و كسب آگاهي در زمينه فرزندپروري باشند. كتابها و مقالات بسيار زيادي در اينباره وجود دارد كه بهراحتي قابل تهيه هستند. اگر كسي نميتواند مطالعه كند، در عوض ميتواند از متخصص مشورت بگيرد يا در دورههاي فرزندپروري شركت كند. نفس بالا بردن آگاهي ميتواند اين مشكل را از بين ببرد.
مادرهاي همهفن حريف
حتما مادراني را كه بهتنهايي همه كارها را انجام ميدهند، ديدهايد. اينها مادرهايي هستند كه دلشان ميخواهد بهترين باشند و براي رسيدن به اين هدف، سخت تلاش ميكنند. يك مادر كامل مرتب به خورد و خوراك كودك ميرسد، او را به مدرسه و كلاسهاي مختلف ميبرد و به خانه برش ميگرداند، خريدها را خودش انجام ميدهد، براي اينكه كودك او را بهترين بداند وظايف طبيعي كودك را انجام ميدهد و اجازه نميدهد خود كودك كمترين زحمتي بكشد حتي به جايش فكر ميكند و تصميم ميگيرد و خلاصه در رسيدگي به كارهاي كودك و بهطور كلي در فرزندپروري هيچ سهمي را براي پدر در نظر نميگيرد؛ ضمن اينكه اگر پدر هم اصرار به مشاركت داشته باشد، اين اجازه را نميدهد و سعي ميكند او را دور نگه دارد. این مادران چون ميخواهند بهترين باشند (چه در نظر ديگران و چه پيش كودك) حاضر نيستند مسووليتها را با پدرها قسمت كنند.
چه بايد كرد؟
لازم است مادران كامل بدانند اين همه فشار آوردن به خود براي بهترين شدن، فايدهاي ندارد. مادري براي كودكش بهترين است كه در وهله اول حال خودش خوب باشد. مادري كه هميشه به فرزندش رسيدگي ميكند، براي او جذاب نخواهد بود. براي اينكه مادر جذاب و بهتري باشيد، لازم است ساعاتي از روز را به امور شخصيتان اختصاص دهيد. همسرتان را فراموش نكنيد و براي با هم بودن زمان بگذاريد. اگر همسرتان را در تربيت فرزند شريك كنيد و مسووليتهايي را هم به او بسپاريد، براي انجام همه اين كارها فرصت خواهيد داشت.
به باباي جديد سلام كن
بسياري از افرادي كه بعد از فوت همسر يا طلاق دوباره ازدواج ميكنند، براي پر كردن خلأ عاطفي و تربيتي كودك حاضر به ازدواج ميشوند. واقعيت اين است که هيچكس نميتواند نقش پدر يا مادر از دست رفته را بازي كند و اين جاي خالي هرگز قابل پر كردن نيست. در صورت ازدواج مجدد مادر، مردي كه وارد زندگي ميشود صرفا همسر اوست و وظيفه تربيت كودك را ندارد.
منبع:مجله سیب سبز/برترین ها
حضور موثر و مشاركت پدر در امور تربيتي باعث ميشود كودك پدر را صاحب قدرت بداند و به او تكيه كند. وقتي پدر كنار ميكشد يا كنار گذاشته ميشود، ناخودآگاه اين تصور براي كودك ايجاد ميشود كه پدرش ضعيف است و از پس كارها برنميآيد. در نتيجه بهطور طبيعي نميتواند به يك فرد ضعيف تكيه كند و رابطه سالم او با پدر مخدوش ميشود و برايش خلأهايي ميسازد كه با هيچ چيزی پر نميشود. لازم به يادآوري است كه اولين الگوي هر فردي پدر و مادر اوست و در مقاطع سني مختلف و در مواجهه با دنياي بيرون آنها هميشه پشت و پناه هستند پس نبايد اجازه داد يكي از اين پايگاههاي مهارتآموزي نابود شود.
با هم هماهنگ باشيد
مرد و زني كه از يكديگر جدا شدهاند و كودك يكي از آنها را هفتهاي يكبار ميبيند، به مصلحت تربيت كودك بايد در امور فرزندپروري با يكديگر تعامل صحيحي داشته باشند؛ مثلا اگر كودك پيش مادر زندگي ميكند، از پدر خواسته شود در همان يك روز كه از كودك نگهداري ميكند به اصول تربيتي مادر وفادار باشد؛ يعني اگر بچه عادت دارد هر شب ساعت 9 بخوابد، اين نكته در آن يك شب پيش پدر هم رعايت شود. در صورتي كه كودك از حضور يكي از والدين محروم شده است، ارتباط با بستگان نزديك و همجنس كودك و بزرگسالان همجنس او، تاثير بسيار خوبي بر تربيت و رشد او ميگذارد؛ مثلا براي يك پسر حضور دايي، عمو و پسرهايشان و براي يك دختر معاشرت با خاله، عمه و دخترهايشان ميتواند از نظر احساسي تا حد كمي خلأهاي او را جبران كند.
چرا پدرها در تربيت مشاركت نميكنند؟
كودكاني كه همزمان نميتوانند حمايت پدر و مادر را داشته باشند به دو گروه گفته شده محدود نميشوند. در حالت سوم هر دو والد زنده هستند و با هم زندگي ميكنند ولي يكي از آنها دخالتي در تربيت فرزند ندارد. معمولا اين پدرها هستند كه به اجبار يا اختيار مشاركتي در فرزندپروري ندارند درحاليكه حضور موثر پدر در فرزندپروري باعث ميشود كودك تربيت سالمتري داشته باشد. علاوه بر اين حضور پدر در تربیت فايده مهم ديگري هم دارد؛ اینکه كودك به اين وسيله ارتباط بهتري با پدر برقرار کرده و به او تكيه ميكند. مادراني كه در مسير سرنوشتساز تربيت كودك به هر دليلي پدر را حذف ميكنند، ناخواسته به كودكشان آسيب ميرسانند. پيش از هر چيز بايد علت عقبنشيني مشخص شود تا بر اساس آن راهكار متناسب با مشكل را بيابيم.
پدرهاي بيمسووليت
پدري كه وظايفش را بهدرستي انجام نميدهد و نميتواند آنطور كه بايد، از كودك مراقبت كند، در این صورت مادر ترجيح ميدهد فرزندش را دست چنين پدري نسپارد تا كمتر آسيب ببيند. گاهي مساله چيزي بيش از بيمسووليتي است و تنها ماندن كودك پيش پدر برايش خطر دارد. پدرهايي كه نميتوانند خشمشان را كنترل كنند و در حالت عصبانيت به اشيا و ديگران آسيب ميزنند، قابل اعتماد نيستند. علاوه بر اين گاهی پدرهاي ناسالمي هم هستند كه كودك را آزار جنسي ميدهند. طبيعي است مادر براي حفظ جان و سلامت روح و تن كودك نهتنها حاضر نيست پدر را وارد بازي كند بلكه ترجيح ميدهد هرچه بيشتر از كودك فاصله بگيرد.
چه بايد كرد؟
اگر بيمسووليتي شامل بيدقتي در يكي، دو مورد باشد، مادر ميتواند در فضايي دوستانه، حساس بودن كودك را به پدر يادآوري كند و به اتفاق راهحلي براي اين مشكل پيدا كنند اما اگر مادر ميداند كه پدر كودكآزاري ميكند بايد به نحوي او را راضي كند تا براي درمان به متخصص مراجعه كند. اگر هم راضي به درمان نشد، بهترين راه اين است كه كودك را با پدر تنها نگذارد.
مادرهاي وسواسي
بعضي مادرها فقط خودشان را داراي صلاحيت ميبينند و فكر ميكنند پدر هر كاري كه انجام میدهد، اشتباه است بنابراين براي اينكه اشتباهات خيالي به تربيت كودك خدشهاي وارد نكند به پدر اجازه مداخله در امور فرزند را نميدهند يا در يك حالت ديگر آن قدر از رفتار پدر با كودك انتقاد ميكنند و ايراد ميگيرند كه پدر ناچار ميشود كنارهگيري كند چون در اين شرايط هم تحقير ميشود و هم خسته و نمی تواند بيش از اين وضعيت را تحمل كند.
چه بايد كرد؟
مادران وسواسي بايد بدانند هيچكس نميتواند ادعا كند كه دچار اشتباه نميشود و خود آنها هم ضعفهایی دارند و اشتباهاتي مرتكب ميشوند. اولين اشتباه همين نگاه غلط به تربيت فرزند است! راهكار ساده اين است كه مادر بدون اينكه به همسرش انگ نابلدي بچسباند، با او صحبت و انتظاراتش را مطرح كند تا به يك روش مشخص در تربيت فرزندشان برسند. همچنين بسيار مهم است که والدين هميشه در پي مطالعه و كسب آگاهي در زمينه فرزندپروري باشند. كتابها و مقالات بسيار زيادي در اينباره وجود دارد كه بهراحتي قابل تهيه هستند. اگر كسي نميتواند مطالعه كند، در عوض ميتواند از متخصص مشورت بگيرد يا در دورههاي فرزندپروري شركت كند. نفس بالا بردن آگاهي ميتواند اين مشكل را از بين ببرد.
مادرهاي همهفن حريف
حتما مادراني را كه بهتنهايي همه كارها را انجام ميدهند، ديدهايد. اينها مادرهايي هستند كه دلشان ميخواهد بهترين باشند و براي رسيدن به اين هدف، سخت تلاش ميكنند. يك مادر كامل مرتب به خورد و خوراك كودك ميرسد، او را به مدرسه و كلاسهاي مختلف ميبرد و به خانه برش ميگرداند، خريدها را خودش انجام ميدهد، براي اينكه كودك او را بهترين بداند وظايف طبيعي كودك را انجام ميدهد و اجازه نميدهد خود كودك كمترين زحمتي بكشد حتي به جايش فكر ميكند و تصميم ميگيرد و خلاصه در رسيدگي به كارهاي كودك و بهطور كلي در فرزندپروري هيچ سهمي را براي پدر در نظر نميگيرد؛ ضمن اينكه اگر پدر هم اصرار به مشاركت داشته باشد، اين اجازه را نميدهد و سعي ميكند او را دور نگه دارد. این مادران چون ميخواهند بهترين باشند (چه در نظر ديگران و چه پيش كودك) حاضر نيستند مسووليتها را با پدرها قسمت كنند.
چه بايد كرد؟
لازم است مادران كامل بدانند اين همه فشار آوردن به خود براي بهترين شدن، فايدهاي ندارد. مادري براي كودكش بهترين است كه در وهله اول حال خودش خوب باشد. مادري كه هميشه به فرزندش رسيدگي ميكند، براي او جذاب نخواهد بود. براي اينكه مادر جذاب و بهتري باشيد، لازم است ساعاتي از روز را به امور شخصيتان اختصاص دهيد. همسرتان را فراموش نكنيد و براي با هم بودن زمان بگذاريد. اگر همسرتان را در تربيت فرزند شريك كنيد و مسووليتهايي را هم به او بسپاريد، براي انجام همه اين كارها فرصت خواهيد داشت.
به باباي جديد سلام كن
بسياري از افرادي كه بعد از فوت همسر يا طلاق دوباره ازدواج ميكنند، براي پر كردن خلأ عاطفي و تربيتي كودك حاضر به ازدواج ميشوند. واقعيت اين است که هيچكس نميتواند نقش پدر يا مادر از دست رفته را بازي كند و اين جاي خالي هرگز قابل پر كردن نيست. در صورت ازدواج مجدد مادر، مردي كه وارد زندگي ميشود صرفا همسر اوست و وظيفه تربيت كودك را ندارد.
منبع:مجله سیب سبز/برترین ها