به گزارش خبرگزاری دانا،«عروس خوشگل بود؟»، «داماد چه کاره است؟»، «مهریه چقدره؟»، «بابای عروس پولداره؟»، «ماشین داماد چیه؟»، «ماه عسل کجا میرن؟» چقدر این جمله ها برای همه ما آشنا هستند و البته در عین حال به ساده ترین و روشن ترین شکل ممکن، معیارهای ازدواج را در میان عامه مردم جامعه ما به طور ضمنی بیان می کنند اما واقعا تا چه حد این موارد می توانند در خوشبختی عروس و دامادهای جوان موثر باشند و اساس اهداف و معیارهای درست ازدواج- آن هم در زمانه ای که هیچ شباهتی به دوره ای ندارد که لباس عروس و رخت آخرت معادل تصور می شد- چیست؟
هنوز هم معتقدیم به کم تقدیر، در و تخته ازدواج موفق جور می شود حتی اگر زن و شوهر هیچ شباهتی به هم نداشته باشند؟ هنوز هم تصورمان از ازدواج با تصورمان از هندوانه و غیرقابل پیش بینی بودن میزان سرخی اش یکی است؟ آیا با پیشرفت در جوانب مختلف زندگی امروز شیوه های انتخاب ما برای یک عمر زندگی هم «به اندازه کافی» تغییر کرده اند.
این بار با حضور دکتر دهقان، پزشک و مدرس مهارت های زندگی، به سراغ باید و نبایدهای انتخاب همسر، اهداف و حتی هشدارها و خصوص قرمز ازدواج رفته ایم تا از بعضی نکات به روز برایتان بگوییم که شاید کمتر به آن ها توجه و اشاره شده است، اگر در آستانه ازدواج هستید حتما این نوشته را بخوانید.
تا ثریا می رود دیوار کج...
«خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج» این ضرب المثل معروف از اهمیت خشت اول حرف می زند و در مورد ازدواج هم به نظر می رسد اگر بخواهیم خشت اول یک ازدواج موفق را درست سر جایش بگذاریم، باید هدف درستی برای ازدواج انتخاب کرده باشیم. راستی چرا افراد باید ازدواج کنند و هدف از ازدواج آنها چیست؟ آیا ازدواج برای این است که با کمک اموال پدرزن یا خانواده داماد پله های ترقی، سریع تر طی شوند؟ آیا ازدواج می کنیم که یک عروسک زیبا را به خانه خود بیاوریم تا به همه ثابت کنیم عرضه اش را داریم؟ یا اینکه ازدواج می کنیم تا کسی خرج گشت و گذارمان در مراکز خرید و سفرهای آنچنانی را تقبل کند؟
بیایید کمی به عقب برگردیم؛ یعنی به دوران طلایی فلسفه افلاطون و سقراط، شاید برایتان جالب باشد که بدانید این فیلسوفان بزرگ معتقد بودند هدف از ازدواج، رسیدن به «آرامش درونی» است که به نظر می رسد این روزها هم رسیدن به آرامش درونی، می تواند دلیلی کامل و منطقی برای ازدواج باشد. نداشتن هدف و برنامه درست همان حلقه مفقوده ای است که باعث شده عده زیادی از زنان و مردان، پلکان آرامش در زندگی را درست به صورت برعکس طی کنند و ازدواج های اشتباه، نه تنها آن ها را به آرامش درونی نمی رساند بلکه همان آرامش نسبی یا نصفه و نیمه مجردی را هم از آنها می گیرد.
پکیج اهداف ازدواج
همانطور که گفتیم اهداف ازدواج مهم هستند و اگر بخواهیم به کامل ترین مجموعه ای از اهداف اشاره کنیم که می توانند یک ازدواج سالم و موفق را شکل دهند، باید بگوییم این مجموعه عبارتند از: مصاحبت و همراهی شخصی که بیشترین شباهت را با شما داشته و با وجود درکی که از علایق و نیازهایتان دارد می تواند بهترین همنشین و دوست برایتان باشد.
دومین هدف از ازدواج، صمیمیت و دوست داشتن یک نفر و در نهایت تجربه عشق در بستر خانواده است و مورد بعدی هم دارا بودن شریک یا حمایت کننده ای برای روزهای خوب و بد زندگی و بهره مندی از همراهی دلگرم کننده همسر در تمام موقعیت ها است، مورد آخر هم می تواند داشتن شریک جنسی و خانواده کامل و شاد با فرزندان سالم باشد.
خوب است در اینجا به چند هشدار در زمینه اهداف ازدواج هم بپردازیم که هر کدام می توانند یک رویکرد اشتباه و خطرساز برای ازدواج موفق باشند؛ برای نمونه اگر یکی از دلایل اصلی ازدواج برای شما، فرار از تنهایی و استیصال است باید بدانید که ازدواجتان دارای دلیل درستی نیست برای نمونه کسی که هیچ دوستی ندارد و در ایجاد روابط دوستانه ناموفق است، تصور می کند با ازدواج می تواند وظیفه پرکردن تنهایی ها و ناکامی هایش را به دوش همسر بیندازد که همین موجب توقعات نا به جا در رابطه زناشویی، دلزدگی همسر از وابستگی زیاد طرفش به او و در نهایت شکست زندگی مشترک خواهد شد.
آفت بعدی ترحم است؛ افرادی که به دلیل اینکه شخص مقابلشان از طرف خانواده اش حمایت نمی شود، در معذوریت ازدواج با او گیر افتاده و یا به هر دلیل دیگری از سر ترحم با شخص مقابل ازدواج می کنند و یا افرادی که «مهم ترین» دلیل شان برای ازدواج رفع نیاز جنسی شان است هم در واقع خشت اول ازدواج شان را کج گذاشته اند.
رضایت خانواده ها مهم است؟
هرچند ازدواج در نگاه اول، یک انتخاب و موضوع شخصی به نظر می رسد اما تاثیر نزدیکی فرهنگ خانواده ها به یکدیگر از یک سو و رضایت کامل آنان از سوی دیگر در میزان موفقیت ازدواج، به ویژه در جوامع سنتی مثل جامعه ما، بسیار زیاد است بنابراین مهم است که در موقعیت ها و زمان های متفاوتی از خانواده شخصی که می خواهید با او ازدواج کنید، ارزیابی دقیقی داشته باشید.
شباهت دو خانواده از نظر آداب و رسوم، ارزش ها، خرده فرهنگ ها و ضدارزش ها یا همان خطوط قرمزشان باید به طور نسبی به هم شبیه بوده و دارای تعارض نباشند. برای نمونه اگر شما دارای خانواده ای کاملا سنتی و مذهبی باشید، ازدواج با کسی که خاستگاهی کاملا برعکس دارد، مانند شروع جنگی است که یک عمر ادامه پیدا خواهدکرد، ازدواج دو نفر درواقع وصلت دو خانواده است که ابتدا باید منطقا وصلت پذیری شان «ممکن» باشد.
ضمن اینکه اگر دو نفر همدیگر را می خواهند و خانواده ها با ازدواجشان مخالف هستند باید بدانند که لازم است قبل از ازدواج حتما مخالفت ها را حل کنند، نقش خانواده در ازدواج، «خیلی خیلی مهم» است پس برایش ارزش قائل شوید و در غیر این صورت، انتظار زندگی خوشبخت نداشته باشید.
شناخت دورادور نداریم
یکی از انواع شناخت برای ازدواج، به ویژه در خانواده های سنتی، به این ترتیب است که گفته می شود ما «دورادور» همدیگر را می شناسیم و براساس همان شناخت دورادور و چند بار نشست و برخاست عروس و داماد، مرحله شناخت هم به سرعت طی شده و زمینه های ازدواج برایشان فراهم می شود. دکتر دهقان در این باره می گوید: «ما در ازدواج چیزی به نام شناخت دورادور نداریم و لازم است برای ازدواج، مرحله شناخت با دقت تمام طی شود و حداقل این است که عروس و داماد به مدت 200 ساعت با هم درباره تمام زمینه های زندگی، از علایق و باورهای مادی و معنوی شان گرفته تا آرزوها و رویاهایشان حرف بزنند و دوم اینکه یکدیگر را در جمع هم بسنجند».
لازمه سنجش اجتماعی طرف مقابل و خانواده اش این است که خانواده های هر دو طرف با هم به سفر بروند و در موقعیت های مختلفی با هم نشست و برخاسته داشته باشند. درواقع نکته بسیار مهمی که در مرحله شناخت پیش از ازدواج وجود دارد و اغلب به اندازه کافی به آن توجه نمی شود این است که دختر و پسر باید یکدیگر را در جمع هم بسنجند چون شاید دو نفر به تنهایی خیلی با هم هماهنگ باشند اما پیش می آید که همان کسی که در تنهای بی عیب و نقص به نظر می رسد، حتی الفبای ساده آداب معاشرت را بلد نیست یا جمع گریز و ضداجتماعی است پس در این زمینه هم دقت زیادی لازم است.
نیمه گمشده تو
در روزگاری نه چندان دور می گفتند که زن و مرد باید مکمل هم باشند یعنی اگر روحیه و خلق و خوی طرفین ازدواج هیچ ربطی هم به یکدیگر نداشت، مهم نیست اما این روزها ورق به طور کامل برگشته و آن تئوری که البته براساس مقتضیات زمانه ساخته شده بود، شکل متفاوتی به خود گرفته است.
دکتر دهقان در این باره می گوید: «آدم های مکمل تا 6 ماه اول برای هم جالب هستند اما بعد از 6 ماه به قول امروزی ها روی مخ هم خواهند رفت و از آنجا که اغلب افراد فکر می کنند خودشان خوبند، طرف مقابل را زیر سوال می برند و به همین سادگی همه چیز در سراشیبی سقوط قرار می گیرد. با توجه به آنچه گفته شد دنبال نیمه گمشده خودتان نگردید، بلکه دنبال کسی باشید که حداقل در کلیات زندگی بیشترین شباهات را به شما داشته باشد».
برای نمونه وقتی جاه طلبی افراد با هم هماهنگ نیست و تفاوت عمده ای دارد، بدون هیچ شکی به مشکل برخواهند خورد به ویژه وقتی زن از مرد جاه طلب تر باشد و آرزوها و نگاهش به زندگی ربط به مرد نداشته باشد، یک عمر نارضایتی از زندگی را با خود خواهد داشت و در نتیجه تنش های دائمی بین زن و مرد به وجود خواهد آمد.
هشدار، خطر عشق
برای خیلی از جوانان، عشق، انگیزه ای پررنگ و کافی برای ازدواج است اما مشکل از آنجا آغاز می شود که اغلب احساسات پرقدرتی با مبنای غریزی و هورمونی و بدون شناخت کافی برای ازدواج است اما مشکل از آنجا آغاز می شود که اغلب احساسات پرقدرتی با مبنای غریزی و هورمونی و بدون شناخت کافی با عشق اشتباه گرفته می شوند، دکتر نصیر دهقان در این باره معتقد است: «ما برای شروع ازدواج چیزی به اسم عشق نداریم و فقط دوست داشتن می تواند وجود داشته باشد، عشق به معنی دوست داشتن بدون انتظار و منت است که مثال روشن آن، حسی است که مادر به طور غریزی به فرزندش دارد اما سیدم به این درجه از علاقه در رابطه های زن و مرد به صورت غریزی به دست نمی آید و تنها با شناخت در طول زمان و دیدن تعهد و محب است که می شود به آن شکل دوست داشتن بی توقع و بی منت رسید، بنابراین در یک جمله می شود گفت که برای ازدواج عشق هرگز کافی نیست و نباید تصور عاشقانه (!) را که بسیار احتمال دارد مقطعی باشد به عنوان مبنای یک عمر زندگی قرار دارد.»
کلید طلایی، تیپ شناسی است
یک کلید طلایی که می تواند در باز کردن قفل های رابطه، بسیار موثر باشد تیپ شناسی دقیق است. شما به عنوان کسی که در مرحله تصمیم گیری برای ازدواج قرار دارد باید خصوصیات رفتاری و حساسیت های سه دسته افراد، یعنی افراد دیداری، شنیداری و لمسی را خوب بدانید و در مورد خودتان هم این آگاهی را داشته باشید که جزو کدام دسته هستید.
از اهمیت درست این تشخیص همین قدر برایتان بگوییم که به راحتی می تواند سرنوشت و میزان رضایت شما را زا زندگی مشترک تحت تاثیر قرار دهد، برای نمونه اگر شما فرد شنیداری باشید و همسرتان فرد دیداری، برای اثرگذاری روی او باید روی ظاهر خودتان و رفتارتان حساس باشید و بدانید اگر هزاران بار به او بگویید دوستت دادم به اندازه یکدسته گل یا هدیه ای زیبا روی احساساتش تاثیر نخواهد داشت.
از طرف دیگر، اگر دیداری باشید و همسرتان لمسی باشد باید بدانید که او به نسبت شما آدم بسیار کندتری است و حضور شما در کنار هم در مقام مقایسه مثل همپایی دوچرخه و اتومبیل است که در چنین شرایطی هم به دوچرخه سخت می گذرد و هم به اتومبیل؛ بنابراین حتما درباره تیپ های مختلف شخصیتی و روش های شناخت آن ها مطالعه و دقت کافی داشته باشید بعد از این مرحله داشتن تناسب تحصیلی، سنی و ظاهری از دیگر معیارهای موثر برای ازدواج هستند که خوب است کاملا جدی گرفته شوند.
نکته ای که در این بین شاید تازگی داشته باشد این است که ساختار ذهنی مرد به گونه ای است که تا قبل از 30 سالگی خوب است به لحاظ سنی سه تا چهار سال از زن بزرگ تر باشد، اما بعد از 30 سالگی اگر زن هم از مرد، کمی بزرگ تر باشد مشکل بزرگی پیش نخواهد آمد.
مشاوره: راه حل اول و وسط و آخر
گفتنی ها را گفتیم اما قبل از انتخاب و ازدواج، شما را اکیدا به ملاقات با مشاوران خبره در زمینه ازدواج دعوت می کنیم چون مشاوران ریزه کاری ها و نکاتی را می بینند که ممکن است شما با تمام تلاش ها و آگاهی تان باز هم از آن ها غافل بمانید. این روزها تست هایی هست که کار تحقیقات محلی را با دقت بسیار زیادتری انجام می دهند ضمن اینکه اگر طرف شما به اختلال شخصیتی هم مبتلا باشد، از طریق همین تست ها می شود زودتر در جریان آن قرار گرفت یا نشانه هایش را فهمید بنابراین قبال از اینکه تصمیم بگیرید حتما به مشاوره هایی که به شما داده می شود، دقت کنید و در پایان بگوییم ازدواج ما هم مثل هر امر مهم دیگری خطوط قرمزی دارد که در این باره دکتر دهقان این خطوط را اینطور معرفی می کند: «خسیس ها، شکاک ها و وسواسی ها خطوط قرمز ازدواج هستند؛ یعنی کسانی که با این سه دسته از افراد ازدواج می کنند باید بدانند که در رفتار این اشخاص، بهبود زیادی صورت نمی گیرد و به طور کلی اختلال شخصیت روی سرنوشت ازدواج تاثیر بسیار زیادی دارد».
منبع: برترینها
هنوز هم معتقدیم به کم تقدیر، در و تخته ازدواج موفق جور می شود حتی اگر زن و شوهر هیچ شباهتی به هم نداشته باشند؟ هنوز هم تصورمان از ازدواج با تصورمان از هندوانه و غیرقابل پیش بینی بودن میزان سرخی اش یکی است؟ آیا با پیشرفت در جوانب مختلف زندگی امروز شیوه های انتخاب ما برای یک عمر زندگی هم «به اندازه کافی» تغییر کرده اند.
این بار با حضور دکتر دهقان، پزشک و مدرس مهارت های زندگی، به سراغ باید و نبایدهای انتخاب همسر، اهداف و حتی هشدارها و خصوص قرمز ازدواج رفته ایم تا از بعضی نکات به روز برایتان بگوییم که شاید کمتر به آن ها توجه و اشاره شده است، اگر در آستانه ازدواج هستید حتما این نوشته را بخوانید.
تا ثریا می رود دیوار کج...
«خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج» این ضرب المثل معروف از اهمیت خشت اول حرف می زند و در مورد ازدواج هم به نظر می رسد اگر بخواهیم خشت اول یک ازدواج موفق را درست سر جایش بگذاریم، باید هدف درستی برای ازدواج انتخاب کرده باشیم. راستی چرا افراد باید ازدواج کنند و هدف از ازدواج آنها چیست؟ آیا ازدواج برای این است که با کمک اموال پدرزن یا خانواده داماد پله های ترقی، سریع تر طی شوند؟ آیا ازدواج می کنیم که یک عروسک زیبا را به خانه خود بیاوریم تا به همه ثابت کنیم عرضه اش را داریم؟ یا اینکه ازدواج می کنیم تا کسی خرج گشت و گذارمان در مراکز خرید و سفرهای آنچنانی را تقبل کند؟
بیایید کمی به عقب برگردیم؛ یعنی به دوران طلایی فلسفه افلاطون و سقراط، شاید برایتان جالب باشد که بدانید این فیلسوفان بزرگ معتقد بودند هدف از ازدواج، رسیدن به «آرامش درونی» است که به نظر می رسد این روزها هم رسیدن به آرامش درونی، می تواند دلیلی کامل و منطقی برای ازدواج باشد. نداشتن هدف و برنامه درست همان حلقه مفقوده ای است که باعث شده عده زیادی از زنان و مردان، پلکان آرامش در زندگی را درست به صورت برعکس طی کنند و ازدواج های اشتباه، نه تنها آن ها را به آرامش درونی نمی رساند بلکه همان آرامش نسبی یا نصفه و نیمه مجردی را هم از آنها می گیرد.
پکیج اهداف ازدواج
همانطور که گفتیم اهداف ازدواج مهم هستند و اگر بخواهیم به کامل ترین مجموعه ای از اهداف اشاره کنیم که می توانند یک ازدواج سالم و موفق را شکل دهند، باید بگوییم این مجموعه عبارتند از: مصاحبت و همراهی شخصی که بیشترین شباهت را با شما داشته و با وجود درکی که از علایق و نیازهایتان دارد می تواند بهترین همنشین و دوست برایتان باشد.
دومین هدف از ازدواج، صمیمیت و دوست داشتن یک نفر و در نهایت تجربه عشق در بستر خانواده است و مورد بعدی هم دارا بودن شریک یا حمایت کننده ای برای روزهای خوب و بد زندگی و بهره مندی از همراهی دلگرم کننده همسر در تمام موقعیت ها است، مورد آخر هم می تواند داشتن شریک جنسی و خانواده کامل و شاد با فرزندان سالم باشد.
خوب است در اینجا به چند هشدار در زمینه اهداف ازدواج هم بپردازیم که هر کدام می توانند یک رویکرد اشتباه و خطرساز برای ازدواج موفق باشند؛ برای نمونه اگر یکی از دلایل اصلی ازدواج برای شما، فرار از تنهایی و استیصال است باید بدانید که ازدواجتان دارای دلیل درستی نیست برای نمونه کسی که هیچ دوستی ندارد و در ایجاد روابط دوستانه ناموفق است، تصور می کند با ازدواج می تواند وظیفه پرکردن تنهایی ها و ناکامی هایش را به دوش همسر بیندازد که همین موجب توقعات نا به جا در رابطه زناشویی، دلزدگی همسر از وابستگی زیاد طرفش به او و در نهایت شکست زندگی مشترک خواهد شد.
آفت بعدی ترحم است؛ افرادی که به دلیل اینکه شخص مقابلشان از طرف خانواده اش حمایت نمی شود، در معذوریت ازدواج با او گیر افتاده و یا به هر دلیل دیگری از سر ترحم با شخص مقابل ازدواج می کنند و یا افرادی که «مهم ترین» دلیل شان برای ازدواج رفع نیاز جنسی شان است هم در واقع خشت اول ازدواج شان را کج گذاشته اند.
رضایت خانواده ها مهم است؟
هرچند ازدواج در نگاه اول، یک انتخاب و موضوع شخصی به نظر می رسد اما تاثیر نزدیکی فرهنگ خانواده ها به یکدیگر از یک سو و رضایت کامل آنان از سوی دیگر در میزان موفقیت ازدواج، به ویژه در جوامع سنتی مثل جامعه ما، بسیار زیاد است بنابراین مهم است که در موقعیت ها و زمان های متفاوتی از خانواده شخصی که می خواهید با او ازدواج کنید، ارزیابی دقیقی داشته باشید.
شباهت دو خانواده از نظر آداب و رسوم، ارزش ها، خرده فرهنگ ها و ضدارزش ها یا همان خطوط قرمزشان باید به طور نسبی به هم شبیه بوده و دارای تعارض نباشند. برای نمونه اگر شما دارای خانواده ای کاملا سنتی و مذهبی باشید، ازدواج با کسی که خاستگاهی کاملا برعکس دارد، مانند شروع جنگی است که یک عمر ادامه پیدا خواهدکرد، ازدواج دو نفر درواقع وصلت دو خانواده است که ابتدا باید منطقا وصلت پذیری شان «ممکن» باشد.
ضمن اینکه اگر دو نفر همدیگر را می خواهند و خانواده ها با ازدواجشان مخالف هستند باید بدانند که لازم است قبل از ازدواج حتما مخالفت ها را حل کنند، نقش خانواده در ازدواج، «خیلی خیلی مهم» است پس برایش ارزش قائل شوید و در غیر این صورت، انتظار زندگی خوشبخت نداشته باشید.
شناخت دورادور نداریم
یکی از انواع شناخت برای ازدواج، به ویژه در خانواده های سنتی، به این ترتیب است که گفته می شود ما «دورادور» همدیگر را می شناسیم و براساس همان شناخت دورادور و چند بار نشست و برخاست عروس و داماد، مرحله شناخت هم به سرعت طی شده و زمینه های ازدواج برایشان فراهم می شود. دکتر دهقان در این باره می گوید: «ما در ازدواج چیزی به نام شناخت دورادور نداریم و لازم است برای ازدواج، مرحله شناخت با دقت تمام طی شود و حداقل این است که عروس و داماد به مدت 200 ساعت با هم درباره تمام زمینه های زندگی، از علایق و باورهای مادی و معنوی شان گرفته تا آرزوها و رویاهایشان حرف بزنند و دوم اینکه یکدیگر را در جمع هم بسنجند».
لازمه سنجش اجتماعی طرف مقابل و خانواده اش این است که خانواده های هر دو طرف با هم به سفر بروند و در موقعیت های مختلفی با هم نشست و برخاسته داشته باشند. درواقع نکته بسیار مهمی که در مرحله شناخت پیش از ازدواج وجود دارد و اغلب به اندازه کافی به آن توجه نمی شود این است که دختر و پسر باید یکدیگر را در جمع هم بسنجند چون شاید دو نفر به تنهایی خیلی با هم هماهنگ باشند اما پیش می آید که همان کسی که در تنهای بی عیب و نقص به نظر می رسد، حتی الفبای ساده آداب معاشرت را بلد نیست یا جمع گریز و ضداجتماعی است پس در این زمینه هم دقت زیادی لازم است.
نیمه گمشده تو
در روزگاری نه چندان دور می گفتند که زن و مرد باید مکمل هم باشند یعنی اگر روحیه و خلق و خوی طرفین ازدواج هیچ ربطی هم به یکدیگر نداشت، مهم نیست اما این روزها ورق به طور کامل برگشته و آن تئوری که البته براساس مقتضیات زمانه ساخته شده بود، شکل متفاوتی به خود گرفته است.
دکتر دهقان در این باره می گوید: «آدم های مکمل تا 6 ماه اول برای هم جالب هستند اما بعد از 6 ماه به قول امروزی ها روی مخ هم خواهند رفت و از آنجا که اغلب افراد فکر می کنند خودشان خوبند، طرف مقابل را زیر سوال می برند و به همین سادگی همه چیز در سراشیبی سقوط قرار می گیرد. با توجه به آنچه گفته شد دنبال نیمه گمشده خودتان نگردید، بلکه دنبال کسی باشید که حداقل در کلیات زندگی بیشترین شباهات را به شما داشته باشد».
برای نمونه وقتی جاه طلبی افراد با هم هماهنگ نیست و تفاوت عمده ای دارد، بدون هیچ شکی به مشکل برخواهند خورد به ویژه وقتی زن از مرد جاه طلب تر باشد و آرزوها و نگاهش به زندگی ربط به مرد نداشته باشد، یک عمر نارضایتی از زندگی را با خود خواهد داشت و در نتیجه تنش های دائمی بین زن و مرد به وجود خواهد آمد.
هشدار، خطر عشق
برای خیلی از جوانان، عشق، انگیزه ای پررنگ و کافی برای ازدواج است اما مشکل از آنجا آغاز می شود که اغلب احساسات پرقدرتی با مبنای غریزی و هورمونی و بدون شناخت کافی برای ازدواج است اما مشکل از آنجا آغاز می شود که اغلب احساسات پرقدرتی با مبنای غریزی و هورمونی و بدون شناخت کافی با عشق اشتباه گرفته می شوند، دکتر نصیر دهقان در این باره معتقد است: «ما برای شروع ازدواج چیزی به اسم عشق نداریم و فقط دوست داشتن می تواند وجود داشته باشد، عشق به معنی دوست داشتن بدون انتظار و منت است که مثال روشن آن، حسی است که مادر به طور غریزی به فرزندش دارد اما سیدم به این درجه از علاقه در رابطه های زن و مرد به صورت غریزی به دست نمی آید و تنها با شناخت در طول زمان و دیدن تعهد و محب است که می شود به آن شکل دوست داشتن بی توقع و بی منت رسید، بنابراین در یک جمله می شود گفت که برای ازدواج عشق هرگز کافی نیست و نباید تصور عاشقانه (!) را که بسیار احتمال دارد مقطعی باشد به عنوان مبنای یک عمر زندگی قرار دارد.»
کلید طلایی، تیپ شناسی است
یک کلید طلایی که می تواند در باز کردن قفل های رابطه، بسیار موثر باشد تیپ شناسی دقیق است. شما به عنوان کسی که در مرحله تصمیم گیری برای ازدواج قرار دارد باید خصوصیات رفتاری و حساسیت های سه دسته افراد، یعنی افراد دیداری، شنیداری و لمسی را خوب بدانید و در مورد خودتان هم این آگاهی را داشته باشید که جزو کدام دسته هستید.
از اهمیت درست این تشخیص همین قدر برایتان بگوییم که به راحتی می تواند سرنوشت و میزان رضایت شما را زا زندگی مشترک تحت تاثیر قرار دهد، برای نمونه اگر شما فرد شنیداری باشید و همسرتان فرد دیداری، برای اثرگذاری روی او باید روی ظاهر خودتان و رفتارتان حساس باشید و بدانید اگر هزاران بار به او بگویید دوستت دادم به اندازه یکدسته گل یا هدیه ای زیبا روی احساساتش تاثیر نخواهد داشت.
از طرف دیگر، اگر دیداری باشید و همسرتان لمسی باشد باید بدانید که او به نسبت شما آدم بسیار کندتری است و حضور شما در کنار هم در مقام مقایسه مثل همپایی دوچرخه و اتومبیل است که در چنین شرایطی هم به دوچرخه سخت می گذرد و هم به اتومبیل؛ بنابراین حتما درباره تیپ های مختلف شخصیتی و روش های شناخت آن ها مطالعه و دقت کافی داشته باشید بعد از این مرحله داشتن تناسب تحصیلی، سنی و ظاهری از دیگر معیارهای موثر برای ازدواج هستند که خوب است کاملا جدی گرفته شوند.
نکته ای که در این بین شاید تازگی داشته باشد این است که ساختار ذهنی مرد به گونه ای است که تا قبل از 30 سالگی خوب است به لحاظ سنی سه تا چهار سال از زن بزرگ تر باشد، اما بعد از 30 سالگی اگر زن هم از مرد، کمی بزرگ تر باشد مشکل بزرگی پیش نخواهد آمد.
مشاوره: راه حل اول و وسط و آخر
گفتنی ها را گفتیم اما قبل از انتخاب و ازدواج، شما را اکیدا به ملاقات با مشاوران خبره در زمینه ازدواج دعوت می کنیم چون مشاوران ریزه کاری ها و نکاتی را می بینند که ممکن است شما با تمام تلاش ها و آگاهی تان باز هم از آن ها غافل بمانید. این روزها تست هایی هست که کار تحقیقات محلی را با دقت بسیار زیادتری انجام می دهند ضمن اینکه اگر طرف شما به اختلال شخصیتی هم مبتلا باشد، از طریق همین تست ها می شود زودتر در جریان آن قرار گرفت یا نشانه هایش را فهمید بنابراین قبال از اینکه تصمیم بگیرید حتما به مشاوره هایی که به شما داده می شود، دقت کنید و در پایان بگوییم ازدواج ما هم مثل هر امر مهم دیگری خطوط قرمزی دارد که در این باره دکتر دهقان این خطوط را اینطور معرفی می کند: «خسیس ها، شکاک ها و وسواسی ها خطوط قرمز ازدواج هستند؛ یعنی کسانی که با این سه دسته از افراد ازدواج می کنند باید بدانند که در رفتار این اشخاص، بهبود زیادی صورت نمی گیرد و به طور کلی اختلال شخصیت روی سرنوشت ازدواج تاثیر بسیار زیادی دارد».
منبع: برترینها