به گزارش خبرگزاری دانا،ژان پیاژه، پیشتاز سوئیسی محقق رشد کودکان معتقد است کودکان درک درستی از خدا ندارند و او را موجودی عظیم الجثه و نسخه جادویی والدین خود می دانند ولی تحقیقات جدید نشان می دهد که پیاژه، کودکان را دست کم گرفته است. کودکان ۴ ساله می دانند که دعا کردن با آرزو کردن متفاوت است و در واقع مکالمه ای میان انسان و خدا محسوب می شود.
در این سن کودکان احترام خاصی برای قادر مطلق قائل هستند و به خوبی می دانند که اوست که کوهها را آفریده است.
کودکان در ۶-۵ سالگی به این باور می رسند که خداوند همه چیز را می داند، حتی چیزهایی را که بزرگترها نمی دانند. کودکان مدرسه ای اعتقاد دارند که خداوند کنترل زندگی آنها را مستقیما در دست دارد.
جالب اینجاست که کودکان در فرهنگ های مختلف همین احساس را دارند و از این نظر میان کودکان آسیایی و سایر قاره ها تفاوتی دیده نمی شود.
در واقع والدین نقش مهمی در شکل گیری اعتقادات فرزند خود ایفا می کنند. اگر کودک از استقلال نسبی برخوردار باشد احساس می کند که مهار زندگی اش در دست های خود اوست. چنین کودکانی خدا را موجودی مهربان و قابل احترام می دانند که به هیچ عنوان ترسناک نیست.
از سوی دیگر اگر والدین سختگیری زیادی از خود نشان دهند از نظر کودکانشان، خداوند موجودی خشمگین، قدرتمند و مجازات کننده خواهد بود.
لازم به ذکر است دختران بیشتر از پسران تحت تاثیر این مساله قرار می گیرند و در مجموع مادران نسبت به پدران نقش پررنگ تری ایفا می کنند.
کودکانی که رابطه تیره ای با والدین خود دارند یا از وجود پدر یا مادر خود محروم هستند خدا را جایگزین آنها می بینند.
از نظر آنهاخدا موجودی مراقب، حامی، مهربان و قابل اعتماد است. از طرف دیگر در بیشتر موارد نحوه رابطه نوجوانان با والدین شان بر ارتباط آنها با خداوند تاثیر می گذارد.
یکی از محققان اعتقاد دارد خدای نوجوانان خدایی قضاوت کننده، ناسازگار و سختگیر است و آنها دیدی نسبتا منفی در مورد او دارند. در هر صورت مذهب نقش مهمی در نحوه پرورش کودکان ایفا می کند. حتی والدینی که مسائل مذهبی را چندان جدی نمی گیرند نیز بر اهمیت این موضوع واقف هستند.
مذهب به زندگی افراد مفهوم می دهد و آنها با استفاده از آن می توانند به سوالاتی در مورد ماهیت و سرنوشت خود پاسخ دهند. این افراد معمولا نسبت به سرنوشت خود گله و شکایتی ندارند.
با این وجود باید میان خرافات و مذهب تمایز قائل شد. یادتان باشد تنها مذهب است که نقش مثبتی در زندگی و اعتقادات افراد بازی می کند.
ترجمه از آذر شایان
منبع:روزنامه کیهان
در این سن کودکان احترام خاصی برای قادر مطلق قائل هستند و به خوبی می دانند که اوست که کوهها را آفریده است.
کودکان در ۶-۵ سالگی به این باور می رسند که خداوند همه چیز را می داند، حتی چیزهایی را که بزرگترها نمی دانند. کودکان مدرسه ای اعتقاد دارند که خداوند کنترل زندگی آنها را مستقیما در دست دارد.
جالب اینجاست که کودکان در فرهنگ های مختلف همین احساس را دارند و از این نظر میان کودکان آسیایی و سایر قاره ها تفاوتی دیده نمی شود.
در واقع والدین نقش مهمی در شکل گیری اعتقادات فرزند خود ایفا می کنند. اگر کودک از استقلال نسبی برخوردار باشد احساس می کند که مهار زندگی اش در دست های خود اوست. چنین کودکانی خدا را موجودی مهربان و قابل احترام می دانند که به هیچ عنوان ترسناک نیست.
از سوی دیگر اگر والدین سختگیری زیادی از خود نشان دهند از نظر کودکانشان، خداوند موجودی خشمگین، قدرتمند و مجازات کننده خواهد بود.
لازم به ذکر است دختران بیشتر از پسران تحت تاثیر این مساله قرار می گیرند و در مجموع مادران نسبت به پدران نقش پررنگ تری ایفا می کنند.
کودکانی که رابطه تیره ای با والدین خود دارند یا از وجود پدر یا مادر خود محروم هستند خدا را جایگزین آنها می بینند.
از نظر آنهاخدا موجودی مراقب، حامی، مهربان و قابل اعتماد است. از طرف دیگر در بیشتر موارد نحوه رابطه نوجوانان با والدین شان بر ارتباط آنها با خداوند تاثیر می گذارد.
یکی از محققان اعتقاد دارد خدای نوجوانان خدایی قضاوت کننده، ناسازگار و سختگیر است و آنها دیدی نسبتا منفی در مورد او دارند. در هر صورت مذهب نقش مهمی در نحوه پرورش کودکان ایفا می کند. حتی والدینی که مسائل مذهبی را چندان جدی نمی گیرند نیز بر اهمیت این موضوع واقف هستند.
مذهب به زندگی افراد مفهوم می دهد و آنها با استفاده از آن می توانند به سوالاتی در مورد ماهیت و سرنوشت خود پاسخ دهند. این افراد معمولا نسبت به سرنوشت خود گله و شکایتی ندارند.
با این وجود باید میان خرافات و مذهب تمایز قائل شد. یادتان باشد تنها مذهب است که نقش مثبتی در زندگی و اعتقادات افراد بازی می کند.
ترجمه از آذر شایان
منبع:روزنامه کیهان