به گزارش خبرگزاری دانا،شعارهایی همچون 'زنان نیمی از جمعیت کشور و دارای نقش کلیدی در توسعه هستند'، 'لزوم توانمند سازی زنان'، 'زنان و مشارکت سیاسی' را نسل جوانی از دختران که هر یک با هزاران آمال و آرزو مدارک دانشگاهی را کسب کرده و بعنوان شهروندان ایرانی درصدد ایفای نقش کلیدی خود در توسعه کشور هستند، بارها شنیده اند.
اما رتبه ایران در شاخص های تبعیض جنسیتی و سهم زنان در مدیریت کلان و میانی کشور حکایت از آن دارد که شعارهایی که در خصوص رشد شاخص های زنان زده می شود با وجود جایگاه برتر دختران در ورود به دانشگاه عملا از سوی بسیاری از جریان های سیاسی بدون اعتقاد و باور درونی زده می شوند.
نکته مهم در خصوص عدم باور به نقش زنان در توسعه کشور آن است که نه تنها در میان مردان بلکه برخی زنان حتی با داشتن پست هایی همچون نمایندگی مجلس عملا مخالف حضور گسترده تر زنان در عرصه های مختلف بوده و به جای حل مشکلات زنانی که ادعای نمایندگی آنان را داشتند بر عمق مشکلات افزوده و خود به مانع اصلی تبدیل شدند.
وضعیت عدم حضور زنان طبقه متوسط در عرصه های کلان مدیریتی و سیاسی کشور چنان بحرانی شده بود و عملا طیف میانه زنان تحصیلکرده هیچ نماینده ای در بدنه حاکمیت برای بیان مطالبات خود نداشتند که انتخاب 18 زن در انتخابات مجلس دهم و در نهایت راهیابی 17 تن از آنان به بهارستان به عنوان دستاوردی بزرگ و موفقیتی غیرقابل وصف قلمداد گردیده و کسب تنها 17 کرسی از 290 کرسی پارلمان موفقیتی بس چشمگیر به نظر آمد.
اما نکته مهم آن است که حقیقتا کسب این 17 کرسی از چند نظر بسیار ارزشمند و قابل تامل بود:
1- در طول سالهای پس از انقلاب طیفی از زنان تحصیلکرده و علاقه مند به مشارکت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشور رشد کردند اما هرگز نماینده ای که جریان فکری آنان را در مجلس و حتی دولت دنبال نماید نداشته و بنابراین خواست آنان با جدیت پیگیری نمی شد و حتی می توان گفت به رسمیت شناخته نمی شد.
2- با وجود افزوده شدن بر تعداد زنان جوان در جامعه و نوع خاص رفتاری آنان، زنانی که در مجلس حضور داشتند از نظر سنی و رفتاری همخوانی زیادی با نسل جدید نداشته و روز به روز بر عمق جدایی میان نمایندگان و وکلای آنان افزوده و در نهایت تنها گروه خاصی از بانوان در مجلس دارای نمایندگانی بودند که از نوع خاص تفکرات آنان حمایت می کردند و عملا مابقی زنان دارای نماینده خاصی نبودند.
3- حاکم بودن نوع خاصی از تفکرات بر زنان مجلس عملا موجب گردید که بدنه زنان برای بیان مطالبات خود به سمتی غیر از مجلس و مصوبات قانونی روی آورند و در این میان رسانه های نوشتاری و فضای مجازی به محل اصلی بیان و پیگیری خواست زنان و محلی برای همفکری آنان تبدیل گردید و مجلس که می توانست کانون رفع مشکلات زنان تبدیل گردد عملا از مرجعیت در این زمینه خارج گردید.
اما در خصوص زنان نماینده در مجلس دهم می توان به چند شاخص اشاره کرد:
1-اکثر زنان حاضر در مجلس دهم نسبتا شرایط یکسانی با بیشتر زنان جوان ایرانی دارند. مهمترین موضوع را باید هماهنگی سنی میان زنان مجلس دهم و بدنه زنان در ایران دانست.
هم اکنون بانوانی جوان در مجلس دهم حضور دارند که هر چند دارای سابقه اجرایی و مدیریتی قابل توجهی نمی باشند اما داشتن رده سنی نزدیک به جمعیت دختران جوان کشور این امتیاز ویژه را برای آنان به وجود آورده است تا از نزدیک خواست زنان نسل جدید را که خواستار حضور در مشارکت های مدنی و سرنوشت کشور هستند درک نمایند.
2- مهمترین تفاوت زنان مجلس دهم با دیگر زنان ادوار مجلس را باید در دیدگاه ها و تفکرات سیاسی آنان جستجو کرد. زنانی که نه مخالف اکثریت زنان بلکه همراه و همباور آنان می اندیشند و می توانند به نقطه اتکایی برای بهبود شاخص های فعالیت های زنان در عرصه های مختلف تبدیل گردند.
شاید بهترین گواه بر موفقیت بانوان مجلس دهم بایکوت خبری آنان از سوی رسانه ملی باشد.در این میان عملکرد صدا و سیما در برابر زنان مجلس دهم نیز براساس همان تفکر سلبی شکل گرفته و رسانه ای که نام ملی را یدک می کشد عملا به حذف زنان مجلس دهم همت گمارده و نام و تصویر آنان را از ترس تبدیل شدن به الگویی برای دختران جوان در بوته فراموشی سپرده است. برای این اقدام عامدانه صدا و سیما چند دلیل را می توان ذکر نمود:
1- میدان دادن به زنان مجلس دهم مسلما نفی تمام اندیشه های بانوان متعلق به جناح رقیب در خصوص زنان خواهد بود و با مطرح شدن افکار زنان مجلس دهم تفاوت های دیدگاهی بیش از پیش آشکار شده و به ضرر طیف سیاسی خاصی خواهد بود.
2- بانوان مجلس دهم خود از منتقدان نگاه صدا و سیما به زنان بوده و بارها خواهان اصلاح این دیدگاه شده اند. بنابراین اصولا دیگر جایی برای حضور زنانی با تفکر متفاوت باقی نمی ماند.
به هر روی مباحث مرتبط به حضور اجتماعی و سیاسی زنان در سالهای اخیر به مبحثی داغ و چالش برانگیز تبدیل شده و انتخاب بانوانی جوان و نزدیک به تفکرات اکثریت زنان تحصیلکرده کشور امکانی خاص برای حل بسیاری از دوگانگی ها و تضادها را ایجاد کرده است و امروز که کشور در آستانه انتخاباتی دیگر قرار گرفته باز هم چشم و امید دختران جوان تحصیلکرده به لیست های ارائه شده و حضور مقتدرانه زنان توانمند در سطح کلان مدیریت شهریست.
قرار دادن نام زنان در لیست های انتخاباتی و رای مردم به این لیست ها فارغ از مباحث جنسیتی، خود نوید بخش تمایل اکثریت قریب به اتفاق شهروندان به غلبه تفکرات سنتی مردسالاری در اداره امور کشور و توجه به پتانسیل های مدیریتی و توانمندی های بانوانی است که اگر میدان باز باشد می توانند با خلق شگفتی های فراوان در جهت سربلندی ایرانی آباد گام بردارند.