به گزارش خبرگزاری دانا، «عباسعلی باقری» مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در صحن شورای شهر تهران گزارشی از وضع فعلی مدارس از لحاظ کیفی و کمی تقدیم اعضا کرد. در بخشی از این گزارش آمده است در شرایط کنونی رفتار پرخطر در میان پسران در مقطع متوسطه اول 19٫7 درصد و خشم بالا در میان دختران 19٫6 درصد است. این ارقام نشان از آن دارد که کنترل خشم در مدارس در وضعیت نامناسبی است.
خشم از آن دسته هیجان های منفی به شمار می آید که در بیشتر مواقع افراد به خاطر احساسات زودگذر و تحت تاثیر برخی محیط های اجتماعی دست به عملی می زنند که ممکن است در ادامه مشکلات فراوانی برای آنان ایجاد کند. از نظر علمی نیز خشم یک کشش و گرایش در فرد است که به صورت زدوخورد، قتل و ویران کردن خود را نشان میدهد.
در زمینه چرایی شکل گیری رفتارهای خشونت آمیز توجه به زمینه های فردی و اجتماعی می تواند موثر واقع شود؛
1- پرخاشگری ناشی از خشم زمانی در قالب وسیله یا ابزار دستیابی به هدف مورد توجه قرار می گیرد که فردِ مرتکب خشم، انتقام گیری را تنها راه رسیدن به هدف بداند. انتقام گیری فردی در قالب پرخاشگری ناشی از سرخوردگی هایی است که فرد در محیط اجتماعی تجربه می کند. در این زمینه ناتوانی فرد در کنترل خشم و حس ناکامی وی در درگیری با طرف مقابل، می تواند محرک مناسبی برای عمل خشونت بار باشد.
سرخوردگی ایجاد شده در میان دانش آموزان در برخی مواقع نه در نتیجه یک ناکامی بزرگ، بلکه نتیجه سرخوردگی است که فرد در برخورد کلامی با یکی از اطرافیان به آن مبتلا و به دنبال راهکاری برای انتقام است.
در این شرایط حالت اضطراب در دانش آموز نهادینه شده و وی برای کاهش این مشکل به دنبال استفاده از حربه خشم برای غلبه بر این شکل از اضطراب است.
2- رفتار اجتماعی در شرایط مختلف تحت تاثیر الگو گیری از محیط و گروه هایی است که فرد به صورت مستقیم و غیرمستقیم با آن در ارتباط می باشد.
یکی از دلایل بسیار مهـم پرخاشگری در دانش آموزان یادگیری و الگوگیری این رفتار از دیگران اسـت.در این زمینه دانش آموزی که خشم وخشونت را به عنوان یک راهکار جهت غلبه بر فرد یا محیط در دستور کار قرار می دهد، نخست به دنبال الگو سازی است. این الگو می تواند والدین، افراد محله یا قهرمانان فیلم های سینمایی باشد.
فرد به پیروی از چنین الگوهایی و با همانندسازی خود با آنان، بسیاری از رفتارها را آموخته و در ناخوداگاه خود به همانند سازی می پردازد.
3- دوگانگی شخصیتی دیگر محرکی است که می تواند به افزایش خشم در بین دانش آموزان کمک کند. در این شیوه از رفتار کودک و نوجوان بر سر دو راهی قرار می گیرد که برای انتخاب راه صحیح و متناسب با هنجارهای رایج جامعه، با مشکل مواجه اند.روانشناسان و آسیب شناسان اجتماعی این شیوه رفتار را نتیجه بن مایه های ذهنی فرد و پیش داوری وی نسبت به برخی از مسایل می دانند.
آنان مدعی اند که نارضایتی فرد از محیط و اطرافیان و عقدههایی که ممکن است از پدر و مادر، مدیر، معلم و مدرسه در ذهن خود داشته باشند، آنان را به سمت خشونت پنهان سوق می دهد.
در هنگام تعارض شخصیتی خشم غریزی، نمودی اجتماعی پیدا می کند و فردی که در این حالت قرار دارد نمودهای اجتماعی خشم را در محیط های زندگی ابراز می کند. این رفتار زمانی می تواند بیش از پیش آشکار شود که کودک احساس کند از سوی والدین خود طرد شده است.
سختگیری ، خشونت ، سرزنش و تحقیر والدین، مربی، معلم و کارفرما در برخی مواقع اثرات مخرب و جبران ناپذیری بر روی ساختار شخصیتی کودکان و نوجوانان باقی می گذارد.
کودک درگیر با چنین مسایلی پس از کوتاه مدت دچار مسایلی مانند احساس بی کفایتی، ترس، انزوا، گوشه گیری ، ناتوانی در برقراری روابط عاطفی و اجتماعی ناسازگاری و پرخاشگری و …می شود و در ادامه برای انتقام از وضعیت موجود و خودنمایی در اجتماع دست به رفتارهای خلاف هنجار جامعه می زند.
4- به نظر می رسد در کنار انواع دلایل و تبیین های روان شناختی و جامعه شناختی که برای شناخت ریشه های افزایش خشم ارائه شده ، یکی از مهم ترین دلایل خشونت، نابرابری های اجتماعی باشد.
نابرابری اجتماعی بنابر یک تعریف ساده به معنای توزیع نابرابر فرصت ها، مزایا، پاداش و خدمات اجتماعی در بین افراد و گروه های اجتماعی است.
در چنین شرایطی گروه هایی که به مراکز قدرت و ثروت نزدیک تر هستند از فرصت ها و مزایای بیشتر و بهتری برخوردار می شوند و سایر افراد و گروه ها از بخش یا تمامی فرصت ها و مزایای اجتماعی محروم می شوند.
محرومیت های اجتماعی که محصول نابرابری های اجتماعی گسترده ی باشد زمینه را برای بروز انواع خشونت فراهم می سازد.
5- تبین خشونت براساس معیارهای اجتماعی نمی تواند به تنهایی راهکار مناسبی برای شناخت ریشه های این معضل اجتماعی باشد. برای واکاوی لازم است شخصیت فردی نیز مورد توجه قرار گیرد.
در این زمینه «هانس آیزنک» روانشناس انگلیسی مدعی است که بین ویژگی های شخصیتی چون برون گرایی و رفتار انحرافی رابطه ای وجود دارد که فرد را به سمت طلح طلبی یا اعمال رفتارهای خشونت آمیز سوق می دهد.
او مدعی است فرد برونگرا ماجراجو و مغرور است، فوری واکنش نشان می دهد تمایل به پرخاشگری دارد، زود از کوره به در می رود و نمی تواند کنترلی بر احساساتش داشته باشد.
در کنار تیپ شخصیتی فرد نباید از تغییرات ناگهانی و بیمار گونه دوران بلوغ نیز چشم پوشی کرد. در این دوران که بیشتر دانش آموزان با آن درگیر هستند فرد به خاطر تغییرات بیولوژیکی و فکری در وضع روحی مناسبی قرار ندارد و به شدت شخصیتی شکننده دارد. این مشکل با تغییر در برخی خصوصیات رفتاری افراد مانند اضطراب، هیجان ، احساس حقارت ، غرور و … موجب بروز پرخاشگری می شود .
6- براساس آنچه گفته شد شناخت ریشه های خشم در دانش آموزان بدون شناخت ویژگی فردی و اجتماعی این افراد و جایگاهی که در آن قرار دارند امکان پذیر نیست.با شناخت محرک های فردی و اجتماعی خشم، می توان با همکاری نهادهای تربیتی و خانواده ها اقدامات لازم را برای کاستن از میزان و شدت پرخاشگری ارائه نمود.
یکی از مهارت های زندگی که باید در راستای فرزند پروری موفق به کودکان و فرزندانمان آموزش دهیم آموزش مهارت کنترل خشم به کودکان می باشد. دیگر مولفه ای که باید در راستای کنترل خشم کودکان در دستور کار والدین و مربیان آموزشی قرار گیرد بحث صلاحیت اجتماعی دانش آموز برای ورود به اجتماع است.
صلاحیت اجتماعی یعنی کودک بتواند با دیگران کنار بیاید و با آنها با مسالمت زندگی کند.
خشم از آن دسته هیجان های منفی به شمار می آید که در بیشتر مواقع افراد به خاطر احساسات زودگذر و تحت تاثیر برخی محیط های اجتماعی دست به عملی می زنند که ممکن است در ادامه مشکلات فراوانی برای آنان ایجاد کند. از نظر علمی نیز خشم یک کشش و گرایش در فرد است که به صورت زدوخورد، قتل و ویران کردن خود را نشان میدهد.
در زمینه چرایی شکل گیری رفتارهای خشونت آمیز توجه به زمینه های فردی و اجتماعی می تواند موثر واقع شود؛
1- پرخاشگری ناشی از خشم زمانی در قالب وسیله یا ابزار دستیابی به هدف مورد توجه قرار می گیرد که فردِ مرتکب خشم، انتقام گیری را تنها راه رسیدن به هدف بداند. انتقام گیری فردی در قالب پرخاشگری ناشی از سرخوردگی هایی است که فرد در محیط اجتماعی تجربه می کند. در این زمینه ناتوانی فرد در کنترل خشم و حس ناکامی وی در درگیری با طرف مقابل، می تواند محرک مناسبی برای عمل خشونت بار باشد.
سرخوردگی ایجاد شده در میان دانش آموزان در برخی مواقع نه در نتیجه یک ناکامی بزرگ، بلکه نتیجه سرخوردگی است که فرد در برخورد کلامی با یکی از اطرافیان به آن مبتلا و به دنبال راهکاری برای انتقام است.
در این شرایط حالت اضطراب در دانش آموز نهادینه شده و وی برای کاهش این مشکل به دنبال استفاده از حربه خشم برای غلبه بر این شکل از اضطراب است.
2- رفتار اجتماعی در شرایط مختلف تحت تاثیر الگو گیری از محیط و گروه هایی است که فرد به صورت مستقیم و غیرمستقیم با آن در ارتباط می باشد.
یکی از دلایل بسیار مهـم پرخاشگری در دانش آموزان یادگیری و الگوگیری این رفتار از دیگران اسـت.در این زمینه دانش آموزی که خشم وخشونت را به عنوان یک راهکار جهت غلبه بر فرد یا محیط در دستور کار قرار می دهد، نخست به دنبال الگو سازی است. این الگو می تواند والدین، افراد محله یا قهرمانان فیلم های سینمایی باشد.
فرد به پیروی از چنین الگوهایی و با همانندسازی خود با آنان، بسیاری از رفتارها را آموخته و در ناخوداگاه خود به همانند سازی می پردازد.
3- دوگانگی شخصیتی دیگر محرکی است که می تواند به افزایش خشم در بین دانش آموزان کمک کند. در این شیوه از رفتار کودک و نوجوان بر سر دو راهی قرار می گیرد که برای انتخاب راه صحیح و متناسب با هنجارهای رایج جامعه، با مشکل مواجه اند.روانشناسان و آسیب شناسان اجتماعی این شیوه رفتار را نتیجه بن مایه های ذهنی فرد و پیش داوری وی نسبت به برخی از مسایل می دانند.
آنان مدعی اند که نارضایتی فرد از محیط و اطرافیان و عقدههایی که ممکن است از پدر و مادر، مدیر، معلم و مدرسه در ذهن خود داشته باشند، آنان را به سمت خشونت پنهان سوق می دهد.
در هنگام تعارض شخصیتی خشم غریزی، نمودی اجتماعی پیدا می کند و فردی که در این حالت قرار دارد نمودهای اجتماعی خشم را در محیط های زندگی ابراز می کند. این رفتار زمانی می تواند بیش از پیش آشکار شود که کودک احساس کند از سوی والدین خود طرد شده است.
سختگیری ، خشونت ، سرزنش و تحقیر والدین، مربی، معلم و کارفرما در برخی مواقع اثرات مخرب و جبران ناپذیری بر روی ساختار شخصیتی کودکان و نوجوانان باقی می گذارد.
کودک درگیر با چنین مسایلی پس از کوتاه مدت دچار مسایلی مانند احساس بی کفایتی، ترس، انزوا، گوشه گیری ، ناتوانی در برقراری روابط عاطفی و اجتماعی ناسازگاری و پرخاشگری و …می شود و در ادامه برای انتقام از وضعیت موجود و خودنمایی در اجتماع دست به رفتارهای خلاف هنجار جامعه می زند.
4- به نظر می رسد در کنار انواع دلایل و تبیین های روان شناختی و جامعه شناختی که برای شناخت ریشه های افزایش خشم ارائه شده ، یکی از مهم ترین دلایل خشونت، نابرابری های اجتماعی باشد.
نابرابری اجتماعی بنابر یک تعریف ساده به معنای توزیع نابرابر فرصت ها، مزایا، پاداش و خدمات اجتماعی در بین افراد و گروه های اجتماعی است.
در چنین شرایطی گروه هایی که به مراکز قدرت و ثروت نزدیک تر هستند از فرصت ها و مزایای بیشتر و بهتری برخوردار می شوند و سایر افراد و گروه ها از بخش یا تمامی فرصت ها و مزایای اجتماعی محروم می شوند.
محرومیت های اجتماعی که محصول نابرابری های اجتماعی گسترده ی باشد زمینه را برای بروز انواع خشونت فراهم می سازد.
5- تبین خشونت براساس معیارهای اجتماعی نمی تواند به تنهایی راهکار مناسبی برای شناخت ریشه های این معضل اجتماعی باشد. برای واکاوی لازم است شخصیت فردی نیز مورد توجه قرار گیرد.
در این زمینه «هانس آیزنک» روانشناس انگلیسی مدعی است که بین ویژگی های شخصیتی چون برون گرایی و رفتار انحرافی رابطه ای وجود دارد که فرد را به سمت طلح طلبی یا اعمال رفتارهای خشونت آمیز سوق می دهد.
او مدعی است فرد برونگرا ماجراجو و مغرور است، فوری واکنش نشان می دهد تمایل به پرخاشگری دارد، زود از کوره به در می رود و نمی تواند کنترلی بر احساساتش داشته باشد.
در کنار تیپ شخصیتی فرد نباید از تغییرات ناگهانی و بیمار گونه دوران بلوغ نیز چشم پوشی کرد. در این دوران که بیشتر دانش آموزان با آن درگیر هستند فرد به خاطر تغییرات بیولوژیکی و فکری در وضع روحی مناسبی قرار ندارد و به شدت شخصیتی شکننده دارد. این مشکل با تغییر در برخی خصوصیات رفتاری افراد مانند اضطراب، هیجان ، احساس حقارت ، غرور و … موجب بروز پرخاشگری می شود .
6- براساس آنچه گفته شد شناخت ریشه های خشم در دانش آموزان بدون شناخت ویژگی فردی و اجتماعی این افراد و جایگاهی که در آن قرار دارند امکان پذیر نیست.با شناخت محرک های فردی و اجتماعی خشم، می توان با همکاری نهادهای تربیتی و خانواده ها اقدامات لازم را برای کاستن از میزان و شدت پرخاشگری ارائه نمود.
یکی از مهارت های زندگی که باید در راستای فرزند پروری موفق به کودکان و فرزندانمان آموزش دهیم آموزش مهارت کنترل خشم به کودکان می باشد. دیگر مولفه ای که باید در راستای کنترل خشم کودکان در دستور کار والدین و مربیان آموزشی قرار گیرد بحث صلاحیت اجتماعی دانش آموز برای ورود به اجتماع است.
صلاحیت اجتماعی یعنی کودک بتواند با دیگران کنار بیاید و با آنها با مسالمت زندگی کند.