به گزارش خبرگزاری دانا، رشد آسیب های اجتماعی بنابر آنچه جامعه شناسان عنوان می کنند از الگو و مدل خاصی پیروی نمی کند. در پدید آمدن آسیب های اجتماعی یک عامل دخیل نیست. آسیب های اجتماعی در جامعه ایران همچون کلاف پیچیده و درهم تنیده اند که دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی عامل به وجود آمدن و البته رشد آن ها شده است.
ساده ترین نمونه را می توان در مثال اعتیاد عامل طلاق و طلاق عامل اعتیاد را جست وجو کرد. همین معادله برای سایر آسیب های اجتماعی مانند کودک آزاری، ازدواج کودکان، کارتن خوابی، سرقت، درگیری های خیابانی، اختلالات روحی روانی، خشونت علیه زنان، کودکان کار، اسیدپاشی، خیانت، بزهکاری، جرم و جنایت و مشکلات زیست محیطی نیز صدق می کند.
از این رو یافتن پاسخ واضح برای این پرسش که علت اصلی افزایش آسیب های اجتماعی چیست؟ امری دشوار به نظر می رسد اما آنچه روشن است این است که هر کجا که آموزش از طریق نهادهای اصلی و جامعه پذیری در افراد با چالش روبه رو شود، آسیب ها نیز مجال رشد یافته و چون دومینویی اعضای جامعه را گرفتار می سازند.
«سیدحسن قاضی زاده هاشمی» وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بارها نسبت به افزایش آسیب های اجتماعی و بی توجهی به برخی از آن ها در جامعه هشدار داده است.
وی در تازه ترین اظهارات خود با طرح پرسشی گفته است چرا آمار آسیب اجتماعی باید در کشور بالا باشد؟ چون نه خانواده، رسانه و نه مدرسه درست عمل نمی کند.
گذار از مراحل توسعه یافتگی و رویارویی با مدرنیته از عوامل دامن زننده به آسیب های اجتماعی است. جوامع در مسیر گذار دچار آسیب و شکاف های عظیم اجتماعی می شوند. در این مرحله، تغییر، همه اقشار را گرفتار ساخته و فناوری به همه سطوح زندگی، اندیشه، روابط و رفتارها وارد می شود. هرچه تغییرات، گسترده تر باشد شکاف های ساختاری بیشتر شده و جامعه آسیب پذیرتر خواهد شد. افزایش آسیب های اجتماعی در جامعه ایران و تلاش برای پیشگیری و کاهش آن نیازمند توجه به برخی امور کلیدی چون آموزش است.
فراموش نکنیم که آسیب های اجتماعی متعلق به طبقه و قشر خاصی نیستند تنها شدت و حدت آسیب ها میان طبقات پایین تا طبقات بالا و از مناطق حاشیه نشین تا مرفه نشین تفاوت دارد. همانگونه که وزیر بهداشت نیز اذعان کرده است؛ کلید اصلی و حلقه مفقوده رشد آسیب های اجتماعی را باید در عملکرد ناقص و نادرست نهادهای آموزشی چون خانواده، مدرسه و رسانه ها جست و جو کرد.
از سویی دیگر، هر چند که آمار و ارقام مشخص و رسمی در باره آسیب های اجتماعی و میزان گسترش آنها جود ندارد اما فقط کافیست با نگاهی به جامعه و گزارش های اجتماعی رسانه ها پی به وضعیت شیوع آن ها ببریم؛ هر ساعت 20 طلاق رخ می دهد، سن اعتیاد در ایران نگران کننده است، چرا آمار کودک آزاری در ایران روبه افزایش است؟ ماجرای چند جنایت خانوادگی تکان دهنده، حاشیه نشینی خاستگاه اصلی آسیب های اجتماعی، شکاف طبقاتی به بدترین وضعیت دهه اخیر رسید و صدها تیتر دیگر که روزانه در میان خبرها و گزارش ها به چشم ما می خورد، بر این مهم که آسیب های اجتماعی به طور چشمگیری در حال افزایش هستند، صحه می گذارند.
بسیاری از جامعه شناسان سرنخ درمان دردهای اجتماعی را در آموزش و ارتقای فرهنگ جست و جو می کنند. در این مهم سه نهاد خانواده، آموزش و پرورش و رسانه نقش مهمی ایفا می کنند. کودکان با ضمیر سفیدی که به دور از آلودگی ها و رفتارهای ناپسند است در خانواده ای متولد می شوند که نقش پررنگ و مستقیمی در اجتماعی کردن و تربیت آن بر عهده دارند.
آنان زمانی در مسیر آموزش درست و اجتماعی شدن قرار می گیرند که پدر و مادر از نظر سلامت روح و روانی در وضعیت مطلوب بوده و خود آموزش های لازم را برای پرورش و تعلیم کودکان آموخته باشند. والدینی که خود درگیر روابط ناسالم اجتماعی، تامین معاش، عادات و رفتارهای ناپسند باشند به طور حتم الگوی خوبی برای فرزندان و نسل های آینده نخواهند بود. اینجاست که آموزش و جامعه پذیری با اخلال روبه رو شده و کودک برآمده از دل خانواده با انواع آسیب های روحی و رفتاری روانه جامعه می شود.
کودکان در گام بعدی تربیت و پرورش با نظام آموزشی روبه رو می شوند. اکنون با گذشت بیش از سه دهه از استقرار نظام دینی و اسلامی آموزش و پرورش، گزارش ها حاکی از عملکرد نه چندان قوی مدارس در جهات مختلف تعلیم و تربیت دینی، اخلاقی و حتی علمی کودکان است.
به گفته کارشناسان آموزشی، مهم ترین ضعف آموزش و پرورش دور ماندن از تحولات علمی و اجتماعی جامعه کنونی است. این عقب ماندگی افزون بر اینکه توسعه اقتصادی و علمی کشور را با مانع روبه رو می سازد، با عدم آموزش های رفتاری و فرهنگی مناسب به کودکان آنان را در معرض انواع آسیب های اجتماعی قرار می دهد.
اگرچه تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و ابلاغ اجرای آن در این نظام نشان از تلاش برای ارتقای کیفیت عملکرد آن دارد چرا که تکیه گاه آن مبانی دینی است و بسیاری از نخبگان در تهیه آن دست داشته اند، اما مساله اصلی در اجرای کامل این سند و تحقق اهداف آن است.
در حال حاضر جای خالی آموزش های مهمی چون خویشتن بانی در سنین 7 تا 14 سالگی، مهارت های کنترل خشم، شیوه ارتباطات اجتماعی، تقویت مهارت های فردی، آموزش فعالیت های جمعی، ارتقای روحیه جمعی، استعدادیابی و هویت بخشی دینی در آموزش مدارس مشاهده می شود.
همین مسائل باعث می شود در رفتار فارغ التحصیلان این سیستم شاهد بروز رفتارهایی چون بی هویتی، نااگاه به مسائل مذهبی، کم توجهی به آداب و سنن فرهنگی و دینی و کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و ملی باشیم.
در وهله سوم رسانه های جمعی و در راس آن ها تلویزیون نقش برجسته ای در تعلیم و آگاهی بخشی به افراد دارند.
رسانه ها یکی از ارکان اصلی فرهنگ سازی و آموزش در جوامع به شمار می روند اما متاسفانه در جامعه ما بهره برداری های لازم از ظرفیت های فراوان آن ها در رشد و تعالی فرهنگی و اجتماعی افراد صورت نگرفته است. حتی عملکرد نادرست رسانه ها در این حوزه گاهی مواقع به ضد ارزش نیز تبدیل شده و موجب کاهش اعتماد عمومی و شکاف در سرمایه های اجتماعی شده است. بنابراین در جایی که فرد آموزش های فرهنگی و اجتماعی ای را از طریق خانواده دریافت نکرده و سپس وارد نظام آموزشی شده که آن نیز فرد را برای ورود به جامعه آماده نساخته است، باید به رسانه متوسل شد.
در فضای کنونی جامعه ایران هنوز اعتماد و تاثیرپذیری از رسانه های جمعی وجود دارد. از این رو می توان در نیرو و توان رسانه های برای فرهنگ سازی، آگاه سازی و آموزش های رفتاری بهره جست تا بلکه بتوان حرکت اسب سرکش آسیب های اجتماعی را مهار و با ارتقای کیفیت آموزش های اجتماعی و فرهنگی افراد جامعه پذیرتر و توانمندتری را روانه اجتماع کرد.
ساده ترین نمونه را می توان در مثال اعتیاد عامل طلاق و طلاق عامل اعتیاد را جست وجو کرد. همین معادله برای سایر آسیب های اجتماعی مانند کودک آزاری، ازدواج کودکان، کارتن خوابی، سرقت، درگیری های خیابانی، اختلالات روحی روانی، خشونت علیه زنان، کودکان کار، اسیدپاشی، خیانت، بزهکاری، جرم و جنایت و مشکلات زیست محیطی نیز صدق می کند.
از این رو یافتن پاسخ واضح برای این پرسش که علت اصلی افزایش آسیب های اجتماعی چیست؟ امری دشوار به نظر می رسد اما آنچه روشن است این است که هر کجا که آموزش از طریق نهادهای اصلی و جامعه پذیری در افراد با چالش روبه رو شود، آسیب ها نیز مجال رشد یافته و چون دومینویی اعضای جامعه را گرفتار می سازند.
«سیدحسن قاضی زاده هاشمی» وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بارها نسبت به افزایش آسیب های اجتماعی و بی توجهی به برخی از آن ها در جامعه هشدار داده است.
وی در تازه ترین اظهارات خود با طرح پرسشی گفته است چرا آمار آسیب اجتماعی باید در کشور بالا باشد؟ چون نه خانواده، رسانه و نه مدرسه درست عمل نمی کند.
گذار از مراحل توسعه یافتگی و رویارویی با مدرنیته از عوامل دامن زننده به آسیب های اجتماعی است. جوامع در مسیر گذار دچار آسیب و شکاف های عظیم اجتماعی می شوند. در این مرحله، تغییر، همه اقشار را گرفتار ساخته و فناوری به همه سطوح زندگی، اندیشه، روابط و رفتارها وارد می شود. هرچه تغییرات، گسترده تر باشد شکاف های ساختاری بیشتر شده و جامعه آسیب پذیرتر خواهد شد. افزایش آسیب های اجتماعی در جامعه ایران و تلاش برای پیشگیری و کاهش آن نیازمند توجه به برخی امور کلیدی چون آموزش است.
فراموش نکنیم که آسیب های اجتماعی متعلق به طبقه و قشر خاصی نیستند تنها شدت و حدت آسیب ها میان طبقات پایین تا طبقات بالا و از مناطق حاشیه نشین تا مرفه نشین تفاوت دارد. همانگونه که وزیر بهداشت نیز اذعان کرده است؛ کلید اصلی و حلقه مفقوده رشد آسیب های اجتماعی را باید در عملکرد ناقص و نادرست نهادهای آموزشی چون خانواده، مدرسه و رسانه ها جست و جو کرد.
از سویی دیگر، هر چند که آمار و ارقام مشخص و رسمی در باره آسیب های اجتماعی و میزان گسترش آنها جود ندارد اما فقط کافیست با نگاهی به جامعه و گزارش های اجتماعی رسانه ها پی به وضعیت شیوع آن ها ببریم؛ هر ساعت 20 طلاق رخ می دهد، سن اعتیاد در ایران نگران کننده است، چرا آمار کودک آزاری در ایران روبه افزایش است؟ ماجرای چند جنایت خانوادگی تکان دهنده، حاشیه نشینی خاستگاه اصلی آسیب های اجتماعی، شکاف طبقاتی به بدترین وضعیت دهه اخیر رسید و صدها تیتر دیگر که روزانه در میان خبرها و گزارش ها به چشم ما می خورد، بر این مهم که آسیب های اجتماعی به طور چشمگیری در حال افزایش هستند، صحه می گذارند.
بسیاری از جامعه شناسان سرنخ درمان دردهای اجتماعی را در آموزش و ارتقای فرهنگ جست و جو می کنند. در این مهم سه نهاد خانواده، آموزش و پرورش و رسانه نقش مهمی ایفا می کنند. کودکان با ضمیر سفیدی که به دور از آلودگی ها و رفتارهای ناپسند است در خانواده ای متولد می شوند که نقش پررنگ و مستقیمی در اجتماعی کردن و تربیت آن بر عهده دارند.
آنان زمانی در مسیر آموزش درست و اجتماعی شدن قرار می گیرند که پدر و مادر از نظر سلامت روح و روانی در وضعیت مطلوب بوده و خود آموزش های لازم را برای پرورش و تعلیم کودکان آموخته باشند. والدینی که خود درگیر روابط ناسالم اجتماعی، تامین معاش، عادات و رفتارهای ناپسند باشند به طور حتم الگوی خوبی برای فرزندان و نسل های آینده نخواهند بود. اینجاست که آموزش و جامعه پذیری با اخلال روبه رو شده و کودک برآمده از دل خانواده با انواع آسیب های روحی و رفتاری روانه جامعه می شود.
کودکان در گام بعدی تربیت و پرورش با نظام آموزشی روبه رو می شوند. اکنون با گذشت بیش از سه دهه از استقرار نظام دینی و اسلامی آموزش و پرورش، گزارش ها حاکی از عملکرد نه چندان قوی مدارس در جهات مختلف تعلیم و تربیت دینی، اخلاقی و حتی علمی کودکان است.
به گفته کارشناسان آموزشی، مهم ترین ضعف آموزش و پرورش دور ماندن از تحولات علمی و اجتماعی جامعه کنونی است. این عقب ماندگی افزون بر اینکه توسعه اقتصادی و علمی کشور را با مانع روبه رو می سازد، با عدم آموزش های رفتاری و فرهنگی مناسب به کودکان آنان را در معرض انواع آسیب های اجتماعی قرار می دهد.
اگرچه تدوین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و ابلاغ اجرای آن در این نظام نشان از تلاش برای ارتقای کیفیت عملکرد آن دارد چرا که تکیه گاه آن مبانی دینی است و بسیاری از نخبگان در تهیه آن دست داشته اند، اما مساله اصلی در اجرای کامل این سند و تحقق اهداف آن است.
در حال حاضر جای خالی آموزش های مهمی چون خویشتن بانی در سنین 7 تا 14 سالگی، مهارت های کنترل خشم، شیوه ارتباطات اجتماعی، تقویت مهارت های فردی، آموزش فعالیت های جمعی، ارتقای روحیه جمعی، استعدادیابی و هویت بخشی دینی در آموزش مدارس مشاهده می شود.
همین مسائل باعث می شود در رفتار فارغ التحصیلان این سیستم شاهد بروز رفتارهایی چون بی هویتی، نااگاه به مسائل مذهبی، کم توجهی به آداب و سنن فرهنگی و دینی و کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و ملی باشیم.
در وهله سوم رسانه های جمعی و در راس آن ها تلویزیون نقش برجسته ای در تعلیم و آگاهی بخشی به افراد دارند.
رسانه ها یکی از ارکان اصلی فرهنگ سازی و آموزش در جوامع به شمار می روند اما متاسفانه در جامعه ما بهره برداری های لازم از ظرفیت های فراوان آن ها در رشد و تعالی فرهنگی و اجتماعی افراد صورت نگرفته است. حتی عملکرد نادرست رسانه ها در این حوزه گاهی مواقع به ضد ارزش نیز تبدیل شده و موجب کاهش اعتماد عمومی و شکاف در سرمایه های اجتماعی شده است. بنابراین در جایی که فرد آموزش های فرهنگی و اجتماعی ای را از طریق خانواده دریافت نکرده و سپس وارد نظام آموزشی شده که آن نیز فرد را برای ورود به جامعه آماده نساخته است، باید به رسانه متوسل شد.
در فضای کنونی جامعه ایران هنوز اعتماد و تاثیرپذیری از رسانه های جمعی وجود دارد. از این رو می توان در نیرو و توان رسانه های برای فرهنگ سازی، آگاه سازی و آموزش های رفتاری بهره جست تا بلکه بتوان حرکت اسب سرکش آسیب های اجتماعی را مهار و با ارتقای کیفیت آموزش های اجتماعی و فرهنگی افراد جامعه پذیرتر و توانمندتری را روانه اجتماع کرد.