پرورش خلاقیت و موانع آن
به گزارش خبرگزاری دانا؛ بعضی از این روش ها عبارتند از:
1. تجسم قوی
توانایی تصور و تجسم اشیاء مفاهیم و فرایندها امکان بروز خلاقیت را بیشتر می کند. بهتر است تصویرها زنده، متنوع، روشن و قوی باشند. تحریک کنجکاوی، انواع بازی های فکری، نقاشی، تجسم آنچه بیان یا خوانده می شود و دستکاری تصاویر روش های مفیدی برای این مهارت می باشد.2. درک مطلب
در این زمینه بایستی مطلب اصلی فهمیده شود و موارد غیر اساسی و بی مورد را کنار گذاشت. جهت آموزش این مهارت به عنوان نمونه می توان داستانی را برای کودکان خواند و از آن ها خواست تا اصل مطلب را به تصویر بکشند و یا آن را به شعر در آورند و یا خلاصه نمایند. هر چه مطلب ساده و روشن باشد دریافت اصل مطلب راحت تر است.
3. توجه به عواطف
در نظر گرفتن احساسات و عواطف نقش بسزایی در رشد و یا عدم رشد خلاقیت دارد. عواطف می تواند باعث شور و شوق بشود و یا در جنبه منفی عامل بازدارنده باشد.
4. قدرت تخیّل
در این روش فرد خود را جای چیز دیگر قرار می دهد. روش های پرورش تخیل بسیار متنوع است، مثل خواندن و نوشتن داستان های تخیلی - علمی و غیره. بسیاری از اختراعات و ابداعات، نتیجه قدرت تخیل افراد است.
5. ابتکار
در این روش باید از فرد خواست تفکر عادی و آنچه را که عادت کرده است کنار بگذارد و به تفکر غیر معمولی توجه نماید. او نباید از این که تفکری متفاوت با دیگران دارد اضطراب داشته باشد.
6. توانایی درونی
رشد و پرورش تجسم مسائل پنهانی و درونی می تواند نقش مؤثری در خلاقیت داشه باشد. تمرکز، دقت و توجه به مسائل درونی فرآیند خلاقیت را تسهیل می نماید.
7. بررسی راه های متفاوت
والدین و مربیان باید از کودکان بخواهند راه حل های مختلفی را برای حل مسائل در نظر گیرند. یافتن راه حل های متفاوت و دوری از انتقاد نسبت به ایده ها و عدم محدودیت در ارائه اندیشه ها زمینه را برای خلاقیت مهیا می نماید.
8. شوخ طبعی
از ویژگی های افراد خلاق، شوخ طبعی است. شوخ طبعی به این معنی است که فرد مسائل بی ربط و نامناسب را که بر خلاف آداب معمول است به هم مربوط می سازد. بنابراین بایستی آن را تقویت نمود و خندیدن مجاز باشد و آن را تأیید نمود.
9. زود قضاوت نکردن
باید به کودکان آموزش داد که از قضاوت عجولانه بدون تفکر و پیشداوری و تعصب خودداری نمایند و در داوری تفکر و استدلال را مدنظر قرار دهند.
10. نگاهی دوباره
از مسائل مهم خلاقیت، داشتن نگرشی متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه های جدیدی است. تغییر نقش، از روش های مؤثر در خلاقیت است، مثلاً جابه جایی نقش ها مانند معلم، دانش آموز، والدین، کودک می تواند نقش ها را تغییر داده و اندیشه های جدیدی به وجود آورد.
نقش معلم در پرورش خلاقیت
بررسی و مطالعه انسان های خلاق حاکی از آن است هنگامی خلاقیت به شکوفایی می رسد که شخص بتواند بین آنچه در درون دارد و آنچه از محیط می آموزد ارتباط برقرار نماید؛ بدین معنی که طبیعت یا فطرت با تربیت هماهنگ باشد. بنابراین جهت رشد و گسترش خلاقیت، مربیان تربیتی به نکات زیر بایستی توجه کافی مبذول دارند:
سؤالات بحث انگیز مطرح نمایند؛ از وسائل کمک آموزشی بهره بگیرند؛ ارتباط مسائل درسی را با واقعیت های زندگی بیان نمایند؛ از محرکات مختلف مثل تصاویر، نمودار و غیره استفاده کنند؛ تخیلات دانش آموزان را تشویق کنند؛ اعتماد به نفس دانش آموزان را تقویت کنند؛ احساس آرامش در دانش آموزان ایجاد نمایند؛ مطالب درسی را با مطالب قبلی و تجارب دانش آموزان تنظیم کنند؛ فعال بودن دانش آموزان در جریان درس را مورد توجه قرار دهند؛ فرصت فکر کردن به دانش آموزان بدهند؛ تحقیق و جستجو را تقویت کنند؛ به درک و فهمیدن بیش از حفظ کردن عنایت داشته باشند؛ به افکار و عقاید دانش آموزان احترام بگذارند؛ از پاسخ ها و سؤالات عجیب و غریب و بی ربط دانش آموزان ناراحت نشوند و از آن استقبال نمایند؛ به کیفیت یادگیری اهمیت بدهند؛ روش بحث و گفتگو را انتخاب نمایند؛ برخی مواقع از خود دانش آموزان بخواهند مسائلی را مطرح کنند؛ به راه ها و جواب های مختلف توجه کنند نه این که فقط یک راه حل مشخص و معین را مدنظر داشته باشند؛ قدرت تجزیه و تحلیل و انتقادی بودن را در دانش آموزان رشد دهند.
روش تدریس معلم از نکات قابل اهمیت در پرورش خلاقیت است. بنابراین روش تدریس او باید اکتشافی و فعال باشد؛ بدین معنی که روش هایی را به کار بندد که دانش آموزان را به فعالیت وا دارد. جلسات بحث و گفتگو تشکیل دهد و آن ها را با مسائل روبه رو سازد. معلم باید دانش آموزان را تشویق به ریسک پذیری معقول نماید. منظور از ریسک کردن یا خطر پذیری به مخاطره انداختن زندگی نیست، بلکه خطر پذیری است که دانشمندانی چون شکسپیر (نمایش نامه نویس)، داستایوسکی (داستان نویس)، پیکاسو( نقاش) و غیره به آن اقدام کرده اند. بنابراین شکیبایی و صبر در برابر شکست را باید به دانش آموزان آموخت.
دانشمندان دنیا را فقط سیاه و سفید نمی بینند و فعالیت هایشان را به صورت قانون همه یا هیچ تنظیم نمی کنند؛ آن ها بارها تغییر عقیده می دهند و سبک خود را عوض می کنند و مکرر آثارشان را بازبینی می کنند تا نتیجه مطلوبی بگیرند و هیچ موقع آن را تکمیل شده تلقی نمی کنند.
به دانش آموزان باید فرصت آزمایش و خطا داده شود و نبایستی به خاطر اشتباه در شیوه تفکر، آن ها را تنبیه و جریمه نمود. برخی مواقع پاسخ دانش آموزان فقط به خاطر آن که مورد انتظار معلم نیست و با اندیشه او همخوانی ندارد اشتباه تلقی می شود، در صورتی که خطا زمینه ساز چالش فکری و ابزاری برای تکوین اندیشه است. لذا به دانش آموزان باید اجازه داد از خطا کردن نهراسند؛ زیرا همه افراد خطا می کنند و بهتر است آن ها شهامت، شجاعت، تهور و جوشش فکری جهت ابداع و خلاقیت داشته باشند و هنگام اشتباه به جای توبیخ، توهین، سرزنش و تنبیه دانش آموز او را به تفکر راهنمایی کنند.
موانع خلاقیت
در ارتباط با موانع خلاقیت و مشکلات آن برخی از خود فرد ناشی می شود و برخی مربوط به عوامل اجتماعی است. «بورینگ» معتقد است که پیشرفت دانش، کار ذهن های خلاق است. ولی هر ذهن خلاقی که در پیشرفت علم سهمی دارد با محدودیت روبه روست.
اولین محدودیت عدم آگاهی است؛ زیرا هر اختراع به شرطی صورت می گیرد که راه به وسیله اختراعات دیگر باز شده باشد. اختراع و پذیرش آن با عادات فکرهای فرهنگ یک منطقه و دوره خاص یا روحیه فرهنگی زمان نیز محدود می شود. اندیشه ای که در دوره هایی از تمدن عجیب می نماید در یک یا دو قرن بعد احتمالاً به سادگی به عنوان واقعیت پذیرفته می شود. لااقل در مورد اندیشه های اساسی بروز تغییرات تدریجی یک قاعده است.
از طرف دیگر موضوعات سطحی تر مانند چه چیز مهم است یا چه چیزی ارزش انجام دادن و گفتن دارد، سریع تر تغییر می کند.
این تغییر تا حدی مدیون کشفیات جدید، تا حدی مدیون تعامل اجتماعی دانشمندانی که حداکثر توجه خود را به مسائل خاصی معطوف می کنند و تا حدی نیز مدیون انگیزش متقابل بین پیشروان و پیروان آن ها و مدافعان و مدعیان آن هاست.
برخی از عوامل که مانع خلاقیت هستند شامل ترس از شکست، دلسرد شدن، خرافات، پیروی افراطی از دیگران، تفکرات منفی و عدم انعطاف پذیری است.
عوامل و موانع را می توان به دو دسته کلی؛ فردی (درونی) و محیطی (بیرونی) تقسیم کرد. منظور از موانع درونی عواملی است که به ویژگی های شخصی فرد مربوط می شود و موانع محیطی به موقعیت هایی که فرد در رابطه با دیگران دارد.
آمابیل دانشمندی که با 120 دانشمند مصاحبه کرده عوامل محیطی ای را که باعث خلاقیت می شود، شامل عواملی زیر می داند: آزادی، منابع کافی، وقت کافی، جو مناسب، طرح تحقیق مناسب. وی عواملی که مانع خلاقیت هستند و مربوط به محیط می گردند را عوامل زیر می داند: محدودیت ها، جو نامساعد، ناکافی یا ضعیف بودن طرح تحقیق و رقابت.
جنبه های شخصی و فردی مطلوب از دیدگاه دانشمندان در فرایند خلاقیت شامل انگیزه درونی، تخصص در زمینه مورد نظر، تجربه لازم، توانائی های شناختی، شهامت داشتن، خصوصیات و ویژگی های شخصی متنوع است. عوامل و موانع فردی و شخصی شامل عدم تجربه کافی، نداشتن انگیزه، انعطاف نداشتن، انگیزه بیرونی به جای انگیزه درونی و عدم مهارت اجتماعی خواهد بود.
بنابراین اگر بخواهیم موانع خلاقیت را به طور عمیق تر و جزیی تر بررسی نماییم بهتر است موانع را به دو دسته موانع فردی و بیرونی تقسیم نموده و عوامل هر کدام را مطالعه نمود.
موانع فردی:
الف) عادت: اگر فرد در حل مسائل روشی را انتخاب نماید که فقط در یک چهارچوب خاصی قرار گیرد و همیشه بخواهد طبق آن الگو مشکلات را حل نماید، به آن عادت کرده و بدون تفکر و تعمق به حل مسائل می پردازد. بنابراین فکر را محدود نموده و به خلاقیت که لازمه اش تفکر و تعقل است نخواهد رسید.
ب) ترس از عدم موفقیت: با توجه به این که نتایج به دست آمده از اعمال انسان ها اگر با موفقیت روبه رو گردد مورد تشویق قرار می گیرد و در غیر این صورت با تنبیه و توبیخ روبه رو می گردد، بنابراین انسان ها به دنبال اموری می روند که موفقیت به همراه داشته باشد، لذا از ریسک کردن که لازمه خلاقیت است دوری می کنند که این مانع خلاقیت و آزمایش راه های مختلف می باشد.
ج) عدم انعطاف پذیری: یکی از موانع دیگر خلاقیت این است که افراد در چهارچوب و قالب مشخصی فکر و عمل می کنند و به جهات مختلف توجه ندارند که این مسئله باعث محدودیت فکری می شود. در ضمن برخی مواقع تعصب و پیشداوری هم وجود دارد که مانع ارزیابی صحیح می گردد.
د) عدم اعتماد به نفس: در برخی مواقع افراد حتی از توانایی و استعداد بالایی برخوردارند. ولی جرئت، شهامت و اعتماد به خود را ندارند و فکر می کنند نظر آن ها اشتباه است و حتی از بیان آن خودداری می کنند که این نگرش باعث می گردد خود را باور نداشته و احساس خود کم بینی، حقارت، کمرویی و خصوصیات شخصیتی منفی پیدا نموده که عدم اعتماد به خویشتن مانعی برای بروز خلاقیت است.
ه) دوری از موقعیتهای مبهم: در خیلی موارد انسان ها از امور و موقعیت هایی که پیچیده و مبهم هستند دوری می کنند و به دنبال روش ها و راه حل های مطمئن و بدون دردسر می گردند؛ ابهام و اشکال در امور را نمی پسندند و نمی خواهند ذهن خود را مغشوش نمایند، در صورتی که عنایت به موقعیت های مبهم و پیچیده از ویژگی های انسان های خلاق است.
موانع بیرونی
الف) آداب و رسوم: در خیلی از موارد و جوامع، آداب و رسوم و سنن اجتماعی افراد را مجبور می سازد که طبق الگوها و خواسته های فکری و رفتاری جامعه خود عمل نمایند و به غیر از آن فکر نکنند. این جبر اجتماعی و ایجاد محدودیت و سنت پرستی که برخی مواقع حتی با خرافات همراه است تعصب خاصی را ایجاد نموده که مانع خلاقیت بوده و جلوی ایجاد الگوی تازه را می گیرد.
ب) همرنگی: در برخی موارد افراد ترس از این دارند که با دیگران متفاوت باشند و رأی و عقیده خود را مطابق با دیگران ساخته و راهی را انتخاب می کنند که دیگران در آن مسیر باشند، که این عامل باعث می شود در چارچوبی عمل کنند که دیگران عمل کرده اند. بنابراین ابتکار و خلاقیت که لازمه اش پاسخ های غیر معمول است جلوی آن سد شده که مانع خلاقیت است.
ج) قوانین و مقررات: گر چه رعایت قوانین و مقررات برای هر فرد واجب است و موجب می شود نظم در جامعه حکمفرما باشد اما برخی مواقع عدم انعطاف در قوانین مانع رشد تفکر خلاق است. مثلاً قوانین آموزشی در تعلیم و تربیت بدون توجه به تفاوت های فردی خود مانعی برای بروز خلاقیت دانش آموز است.
د) شغل: برخی مواقع فعالیت های یکنواخت در شغل و حرفه فرد باعث می گردد که به آن فکر نکرده و از روی عادت به صورت مکانیکی بدون تعمق و تفکر به امور زندگانی بپردازد که بعد از آن هم خستگی و کمبود وقت اجازه تفکر کردن را به فرد نمی دهد. بنابراین خلاقیت که از ویژگی های آن عدم یکنواختی است رعایت نشده و جلوی خلاقیت را مسئولیت های اداری و شغلی فرد می گیرد.
ه) نگرانی و ترس از عدم استقبال اجتماعی: امور خلاق که جنبه نوآوری دارد و تازه و جدید است ممکن است ابتدا مورد توجه اجتماع قرار نگیرد و افراد از تحقیر و سرزنش ترس داشته باشند و دست از تفکر خلاق بردارند. همان طور که در تاریخ جهان بشریت چه بسیار دانشمندانی که مورد تمسخر، تحقیر و توهین واقع گردیده اند. بنابراین ترس و نگرانی مانعی برای خلاقیت است که این مسئله را در تعلیم و تربیت هم مشاهده می کنیم. تورنس می گوید: «در بیشتر کلاس ها دانش آموزی که یک ایده یا محصولی غیر عادی ارایه می دهد در معرض یک خطر قرار می گیرد. بدین ترتیب دانش آموز باید خیلی شجاع باشد تا بر ایده اش پافشاری کند؛ زیرا این چنین ایده هایی را اغلب مسخره کرده و احمقانه و عجیب قلمداد می نمایند.»