بهگزارش خبرگزاری دانا، محمد آزین، مدیر عامل مؤسسه برهان، درباره الزامات و شیوۀ راهاندازی شبکۀ شاد آموزشوپرورش باور دارد نباید منافعی پشت پرده باشد؛ یعنی شفاف باشد و اینگونه نباشد که بهخاطر یک منفعتی، سازوکار مبهم و در هالهای از ابهام اتفاق بیفتد و صاحبنظران نسبت به آن، معترض شوند و اعتماد نکنند.
پس از تعطیلی مدارس برای پیشگیری از شیوع کرونا، موضوع جبران کسری ساعات آموزشی دانشآموزان در دستور کار مسؤولان دستگاه تعلیم و تربیت قرار گرفت.
آنها در ابتدا به سراغ آموزشهای تلویزیونی رفتند اما این روش با زمان اندک برای هر پایه و تعامل یکسویه آن، پاسخگوی نیاز آموزش و پرورش نبود؛ در کنار این روش، معلمان دست به کار شدند و از طریق شبکههای اجتماعی به آموزش دانشآموزان کلاس خود پرداختند.
با توجه به اینکه آموزش معلمان، به صورت پراکنده و در شبکههای اجتماعی مختلف داخلی و خارجی بود و همچنین امکان نظارت بر آنها نبود، آموزش و پرورش به فکر ایجاد پلتفرمی برای این وزارتخانه افتاد.
در ابتدا قرار بود شبکه اجتماعی دانشآموزان(شاد) ایجاد شود و در این راستا از پیامرسانهای داخلی برای همکاری دعوت شد و در نهایت ۵ پیامرسان مورد تأیید قرار گرفتند اما درست شب قبل از اجرای رسمی آن، آموزش و پرورش خبر از تعویق این طرح داد و حدود یک هفته بعد پلتفرم جدید این وزارتخانه با عنوان شبکه آموزش دانشآموزی رونمایی شد و خبری از پیامرسانها نبود بلکه پیامرسان اختصاصی آموزش و پرورش ایجاد شده بود.
- آموزش و پرورش بعد از تعطیلات مدارس که به دلیل پیشگیری از شیوع کرونا انجام شد، به دنبال ایجاد شبکه آموزش مجازی بود، به نظرتان روند ایجاد آن مناسب بود؟ برخی گروه های تعلیم و تربیتی و شرکتهای خصوصی که در این زمینه صاحبت تجربه بودند، از عدم استفاده از تجارب گلایه داشتند؟ اصلا به نظر شما ابعاد ایجاد یک شبکه مجازی چیست؟
مسأله آموزش مجازی، مسأله چند بُعدی و پیچیده است؛ یکی از ابعادش که اتفاقا بُعد خیلی مهمی هم نیست، بُعد فنی است اما ابعاد دیگری مثل تعلیم و تربیتی دارد که بسیار مهم است و از لایههای فلسفی شروع میشود تا به لایههای برنامهریزی درسی و تکنولوژی آموزشی میرسد.
بُعد فرهنگی و سبک زندگی دارد یعنی اثری که میتواند بر روی مؤلفههای فرهنگی و سبک زندگی بچهها بگذارد و همچنین اثری که جو فرهنگی ما روی استفاده از آن میتواند داشته باشد؛ ضمن اینکه ابعاد اجتماعی بسیار مهمی دارد و اینکه نگاه والدین و بچهها، معلمان و مدیران نسبت به نظام آموزش رسمی چیست و در چه وضعیتی از نظر مؤلفههای مختلف اجتماعی قرار داریم مثل امید، انگیزه و بحثهایی از این جنس.
نکته بعدی اینکه چطور باید اینها را در کنار هم مدیریت کرد و ابعاد کسب و کاری هم دارد؛ منظورم لزوما کسب و کار خصوصی نیست حتی مدلهای کسب و کار حاکمیتی ماجرا باید طراحی شود چرا که هزینههایی دارد که درست باید طراحی شود.
از طرف دیگر اگر بخواهیم اینگونه تقسیم بندی کنیم که حاکمیت، مردم و لایه های میانی که بخش خصوصی و مردم نهاد هستند، باید به خوبی روابطشان تنظیم شود؛ حاکمیت باید تا حد امکان قدرت حاکمیتیاش را در کنار لحاظ کردن آن مؤلفههای اجتماعی مثل اعتماد و انگیزه، حفظ و تقویت کند.
بعضا بخش خصوصی، انگیزههای کسب و کاری و بخش مردم نهاد، انگیزههای فرهنگی و تربیتی دارند که اینها باید روی نوآوری تمرکز کنند و خدمات تعلیم و تربیتی بهتری به جامعه ارائه دهند تا نهایتا آن اهداف تعلیم و تربیتی، راحتتر و بهتر محقق شده و تسهیل شود و توسعه پیدا کند.
مردم هم باید بتوانند به خوبی از این بسترها و ابزارها استفاده کنند حالا چه والدین، چه دانشآموزان و چه معلمان باشند و به آنها اعتماد کنند یعنی امر تعلیم و تربیت را در آن بسترها دنبال کنند و به آن نزدیک شوند؛ این به صورت کلی، آن اتفاقی است که باید بیفتد.
- در عمل و در بستر اجرا آموزش مجازی چگونه باید رخ دهد؟
پیشنهاد ما این بود که باید یک کارگروه و اتاق فکر تخصصی در ابتدای امر با اختیارات و سطح تخصص و تجربه بالا چه در حوزه نظری و چه در حوزه عملی ماجرا شکل میگرفت؛ همچنین بدون اینکه منافع خود افراد بخواهد در آن مدنظر قرار گیرد با سازوکارهایی تشکیل میشد.
آنجا از تخصصهای نظری تعلیم و تربیت از جنس فلسفه تعلیم و تربیت، آنچه که به عنوان فلسفه نظری سند تحول میشناسیم تا تخصصهای برنامهریزی درسی و تخصصهای مرتبط با فناوری آموزشی، تخصصهای مرتبط با آیتی، حوزههای استارآپی و کسب و کاری، متخصصان سیاستگذاری و افراد صاحب تجربه در وزارتخانه تا سطوح پایینتر در سطح مدیران مدرسه باید حضور داشته باشد.
بعد کارگروهی شکل میگرفت و این کارگروه باید بازوهایی داشته باشد یعنی شبکه ارتباطی با معلمان و مدیران و والدین داشته باشد تا بتواند مدام طراحیهایش را به معرض ارزیابیهای سریع بگذارد، نظر بگیرد و اصلاح کند و از آن طرف هم اختیار عمل داشته باشد و به آن اعتماد شده باشد؛ از سوی دیگر منافعی هم پشت پرده نباشد یعنی شفاف باشد و اینگونه نباشد که به خاطر یک منفعتی، ساز و کار مبهم و در هالهای از ابهام اتفاق بیفتد و صاحبنظران نسبت به آن، معترض شوند و اعتماد نکنند.
- در این صورت چه اتفاقی میافتاد؟ بر اساس این نگاه، روند درست چگونه شکل میگیرد؟
در این صورت، تصمیمگیریها از کلان شروع میشد و سناریوهایی در مورد پایان سال تحصیلی، نحوه ارزشیابی، آغاز سال تحصیلی آینده و حتی به احتمالی تعطیلی سال تحصیلی آینده نوشته میشد.
از سوی دیگر ظرفیتها ارزیابی میشد؛ ظرفیت بالفعل، کسانی هستند که در این شرایط در حال انجام کار هستند و اینکه این افراد با چه ابزار، روی چه بستری، چه فعالیتی را انجام میدهند و همچنین ظرفیت بالقوه، کسانی که کار نمی کنند و این ارزیابی در سطوح مختلف انجام میشود.
سپس برای این سناریوها، راهحل با توجه به حل مسائل کوتاه مدت، حل مسائل میان مدت یعنی سال تحصیلی آینده و حل مسائل بلند مدت یعنی چند سال آینده چیده میشد یعنی میتوانیم در حوزه تعلیم و تربیت و آموزش مجازی از این تهدید پیش آمده به عنوان فرصت استفاده کنیم.
- به نظرتان روند کار در ایجاد شبکه آموزش دانشآموزی با آنچه شما تصویر میکردید چقدر تفاوت داشت؟
این اتفاق به این صورت نیفتاد بلکه کار بیشتر فنی دیده شد؛ پشت پرده مسائلی بود که خیلی نمیخواهم اشاره کنم. رفت و برگشتهایی شد و تصمیمگیریها با بحثهای امنیتی، سیاسی و ظاهراً اقتصادی مرتبط بود که اگر نبوده است مسؤولان باید شفاف سازی کنند.
البته نمیخواهم بحث را به فضای دیگر ببرم و نمیخواهم در این شرایط حساس که همه باید کمک کنیم تا اتفاق بزرگ و مثبتی بیفتد، بیشتر حساسیت ایجاد کنیم و فضا با چالش مواجه باشد.
معتقدم به هرحال اتفاقی که افتاد، اتفاق حرفهای نبود و نهایتا با یکی دو مجموعه فنی کار بسته شده و این شفاف هم نبوده و کماکان اعتراضات جدی را هم برانگیخته و کار جلو رفته است.
- به نظر شما شبکه «شاد» توانایی حضور ۱۶ میلیون جمعیت دانشآموزی و فرهنگیان را دارد؟ آیا «شاد» توانایی ارائه آموزشهای مجازی را به دانشآموزان دارد؟
به فرض اینکه ما این را بپذیریم که البته عدم شفافیت و منافعی که ممکن است پشت پرده باشد، قابل پذیرش نیست اما در کوتاه مدت میپذیریم که با یک مجموعه، کار نهایتا پیش برود. اکنون سوالاتی پیش میآید.
اول اینکه اساسا بستر پیامرسان و آن هم پیام رسان در حد کانال یا گروه، بستر مناسبی برای آموزش مجازی هست یا خیر؟
پاسخ به این سؤال، این است که خیر؛ بستر مطلوبی برای آموزش مجازی نیست و شاید حداقلهای ارتباطی را بتواند پوشش دهد اما اینکه بخواهد آموزش مجازی را به صورت مطلوب پشتیبانی کند، اینطور قطعاً نیست.
آموزش مجازی، ابزارهای کلیدی را حداقل دارد مثلا در آموزش مجازی در سطح دبستان نیاز به ابزار مدیریت کلاس دارد که ما نمونههای داخلی و خارجی داریم و میتواند مورد استفاده قرار گیرد ولی در تصمیم آموزش و پرورش کاملا حذف شده است.
سیستمهای مدیریت محتوا نیاز دارد که حالا ممکن است داخل سیستم مدیریت کلاسها بوده یا جدا باشد؛ ابزارهای ارتباطی آنلاین نیاز دارد که هم نمونههای داخلی و خارجی داریم که این مورد را پیامرسانی که مورد استفاده قرار گرفته است به شکل تصویری و صوتی آنلاین پشتیبانی نمیکند.
سیستمهای ارزشیابی نیاز دارد که باز هم نمونههای داخلی و خارجیاش وجود دارد؛ باید سوابق دانشآموزان در این سیستم وجود داشته باشد، دانشآموزان هویت مشخص داشته باشند و سوابق آموزشی و مطالبی که تدریس شده، یادداشت هایی که معلم داده و نمراتی که گرفتند، وجود داشته باشد و اینها را هم پیامرسان پشتیبانی نمیکند؛ در نهایت پاسخ سؤال اول این است که پیامرسان، ابزار مناسبی برای آموزش مجازی نیست بلکه ممکن است یک ابزار حداقلی باشد.
مسأله بعدی این است که اگر این کار با این مدل بالا به پایین انجام شود، آیا کار درستی است یا خیر؟ از نظر ما درست نیست. یعنی اجبار کردن به اینکه همه فقط از یک ابزار استفاده کنند؛ البته نقش حاکمیتی آموزش و پرورش را زیر سؤال نمیبریم، چرا که آموزش و پرورش قطعاً نقش حاکمیتی دارد و باید داشته باشد و تقویت شود بلکه بحث این است که با این کاری که داریم انجام می دهیم، این نقش را تقویت کرده یا تضعیف میکنیم؟
به عنوان مثال در کلاس درس حضوری آموزش و پرورش بگوید اصول کلی را میگویم، برنامه درسی و چارچوب برنامهریزی درسی را می دهم و دست مدیر و معلم را باز می گذارم تا طبق اینها عمل کنند و بعد خودشان به ما گزارش کنند که چقدر عمل کردند؛ به نظرتان این موضوع نقش حاکمیتی آموزش و پرورش را در دراز مدت بیشتر تقویت میکند یا اینکه بگویم همه همین کاری که من میگویم را بکنند؛ این فرمها را باید پرکنید و بعد به منطقه بفرستند تا نظارت و ارزیابی کند.
در کل، حکمرانی هوشمندانه این است که هر چه میتوانیم عقب تر بایستیم، اصول کلی و چارچوبهای کلی را عرضه و تبیین کنیم، سر آنها با مخاطب حرف بزنیم و به اقناع برسیم و بعد مدلهای ارزیابی نرم را ارائه دهیم.
مسأله بعدی این است که آیا این سیستم از نظری فنی پاسخگو هست؟
به نظر می رسد که اینطور نباشد. چون این سیستمها پیچیدگی دارند. شما پیامرسانهای داخلی و حتی خارجی را هم ببینید، اشکالاتی دارد و به تدریج با بازخورد کاربران، اصلاح میشود و از آن طرف، چون خود مخاطب انتخاب میکند بین پیام رسانها سراغ آن می رود که کارش را بهتر راه میاندازد.
اما زمانی که ما با یک سیستم که اصلا تست نداشته و با این حجم از کاربر مواجه نبوده است اینطور برخورد می کنیم و زیر بار ۱۰ میلیون کاربر میبریم، قطعا باید آماده از نظر فنی باشد؛ میتوانستیم از پیامرسانهای ایرانی استفاده کنیم که نکردیم؛ پیامرسانهای ایرانی حداقل چند میلیون کاربر را جواب داده بودند. البته حتما اشکالاتی داشتند ولی اشکالاتش به مراتب کمتر از چیزی بود که تازه از صفر یا تقریباً صفر بخواهد کار کند.
شما دانشآموز، مدیر، معاون، معلم و … دارید که اینها، کار را پیچیده میکنند؛ مثلا یکی هم والدین و هم معاون مدرسه است. چکارش می خواهیم بکنیم. اینها خیلی پیچیده است و حالا جلوتر که برویم مشکلاتش دیده می شود.
اگر به فرض که این سیستم از فنی درست باشد و بگوییم پیام رسان آماده آموزش مجازی هست و جواب می دهد. حالا نوبت به این میرسد که چگونه ارزیابی کنیم که معلم در کلاس چه کرده و چه نکرده است. این دیگر خیلی کار سختی است.
ما در کلاس حضوری هم نمی دانستیم معلم چکار میکند حالا که مجازی است چگونه میتوان رصد کرد؟ مگر می توانیم به این راحتی تحلیل محتوا کنیم که چه اتفاقی در کلاس میافتد تا ارزیابی و رصد کنیم.
به همین دلیل، تصمیم درستی نبوده است هر چند توجیهات و استدلالهایی دارد و نقاط مثبتی است که بخش هایی از مسأله را بهبود می بخشد ولی بهترین تصمیمی که می توانست گرفته شود، نبوده است.
- پیشنهاد شما چه بوده است؟
باید دراز مدت به مسأله نگاه کنیم و بگوییم حالا که این مسأله برایمان پیش آمد، چه استفادهای از آن میتوانیم بکنیم تا زواید نظام آموزشی را کمتر کرده و تابآورتر کنیم و نظام آموزشی مستحکمتر داشته باشیم؛ همچنین وزارت آموزش و پرورش جایگاه حکمرانی بالاتر و محکمتر نسبت به پیش از کرونا داشته باشد؛ اعتماد عمومی جامعه بیشتر شده باشد و معلمان بیشتر تحت حاکمیت آموزش و پرورش کار کنند و اهداف تعلیم و تربیتی نظام جمهوری اسلامی بهتر محقق شود.
ما از این تهدید، این استفاده را باید میکردیم اما نکردیم و عکس آن را انجام دادیم اما پیشنهاد ما این بود که سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی به عنوان نهاد متولی تکنولوژی آموزشی باید محور قرار میگرفت و کارگروهی تشکیل می شد از متخصصانی که عرض کردم.
قواعد حکمرانی و رگلاتوری این میدان را سازمان پژوهش تهیه میکرد و آموزش و پرورش باید تسهیلاتی مثل معرفی به مدارس دولتی برای سرویسهای داخلی قائل میشد چون مدارس دولتی خیلی محدودیت دارند که از سرویس های داخلی استفاده کنند؛ در این شرایط مدارس متناسب با شرایط و امتیازات انتخاب میکردند مثلا اینکه سرویس داخلی، اینترنت رایگان دارد.
از سوی دیگر این کارگروه، یک بخشی داشت تا سرویس های داخلی و خارجی را از جهات مختلف ارزیابی و نظارت کند و با این کار یک دور میتوانست قواعد حکمرانی و رگلاتوریاش را با ایجاد کردن یک بازی واقعی بین سرویس دهندگان بخش خصوصی و مردم نهاد و بین مخاطب مردمی و بین حاکمیت، ویرایش کند.
در این حالت حکمرانی آموزش و پرورش در یک سطح بالاتر قرار می گرفت و سرویس های بومی رشد میکردند؛ در حالی که الان یک پیامرسان خاص رشد میکند؛ در آن حالت، زیست بوم آموزش مجازی کشور به طور طبیعی رشد پیدا میکرد و تاب آورتر و توانمندتر می شد؛ همچنین آموزش و پرورش بهتر یاد میگرفت که حکمرانی نرم انجام دهد و حکمرانی یک پله تعالی پیدا میکرد.
پیشنهاد آخر این است که آموزش و پرورش میتواند به این حد از آموزش کفایت کند که ۷۰ درصد محتوا را بچهها یاد گرفتند و بقیه را به سال بعد یا زمان دیگر موکول کند؛ در مورد ارزشیابی پایان سال هم پیشنهاد ما این است که اولا معیارهای ارزشیابی سادهتر گرفته شود یعنی خیلی سخت نگیریم و ثانیا به ۷۰ درصد اکتفا شود و ابزارهای مختلفی که معلم و مدیر صلاح میدانند با مسؤولیت خودشان استفاده کنند و در انتها گزارش دهند.
مثلا ممکن است در یک کلاس کوچک روستایی معلم با یک ارتباط تلفنی یا مدل ارتباط حضوری بارعایت بهداشتی چند دانشآموز را ارزشیابی کند یا معلم آزمون آنلاین بگیرد.
- سؤال آخر، نظرتان درباره کنار گذاشتن پیامرسانهای داخلی چیست؟
به نظر می رسد با یکی از پیامرسانها بستند حالا ممکن است بگویند مالکیت آن پیامرسان را گرفتیم که آن بحث دیگر است ولی بلاخره پیامرسانهای دیگر حذف شدند.
آموزش و پرورش نمیتواند پیامرساندار باشد زیرا تیم فنی، بیزینسی و محتوایی دارد همچنین سؤال این است که این مالکیت به چه شکلی انتقال پیدا کرده است و این باید شفاف شود که چگونه تعامل کردند. آن شرکتی که پشت ماجرا بوده است، چه آورده ای به آموزش و پرورش داده و ارزش آن از نظر کارشناسی چقدر است و چطور میخواهیم ادامه دهیم که پایدار باشد.
از آن طرف آن پیامرسان چه به دست می آورد مثلا چه حجم از ترافیک را به دست می آورد؟ و چه ارزشی دارد؟ و این را کارشناسان نظر دهند و شفاف اعلام شود که همه خیالشان راحت باشد که آموزش و پرورش منصفانه عمل کرده است.