معرفی کتاب
محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛
_ من از طرف «دولت اسلامی» برایتان پیغامی آوردهام.
_ داعش؟!
_ یکی از فرماندهان ما به عیادت شما میآید.
از وقتی این خبر را آوردند، فضای بیمارستان «الرشید» امنیتی شد. تعدادی شُرطه در نقاط مختلف حیاط مستقر شدند. چند غریبه با لباس شخصی در راهروها پرسه میزدند و به اتاقها سرک میکشیدند. منصور بوی خطر را احساس کرده بود. ساعت شش عصر، یک کاروان وارد بیمارستان شد: پنج تویوتای شاسیبلند شیشهدودی، همگی ضد گلوله.
منصور از پنجرۀ اتاق آنها را زیر نظر داشت. حدود پانزده نفر پیاده شدند، که بیشترشان مسلح بودند.
***
تکفیری داستان یک مجاهد افغانستانی که سال ها در کشورهای منطقه جنگیده و حالا به اندازه ی کافی کارکشته شده است. یک وهابی که برای عملیات تروریستی قرار است به ایران بیاد و آمدن به ایران همانا و زنده شدن خاطرات مبارزه اش در افغانستان کنار شهید علی اکبر پیرویان همانا. حالا وقت آن می رسد که فکر کند و آتشی از درونش شعله ور می شود...
نویسنده سراغ موضوع جذاب و به روزی رفته است. داستان با سرعت قابل قبول و بسیار روان پیش می رود. روی هم رفته این اثر خیلی خوب از آب در آمده است. اما گاها نه تنها در این اثر بلکه در خیلی از آثار با وجود جذابیت داستان، مخاطب درگیر ماجرای آن داستان نمی شوند. امیدواریم که در آثر بعدی اهتمام بیشتری به پرداخت داستان شود.
تکفیری
مهدی دریاب
کتابستان
۱۷۶ صفحه