به گزارش خبرگزاری دانا، معین وحیدی، گروه فرهنگ ؛
آنچه درباره فیلم باید بدانیم:
از بازیگران این فیلم میتوان به شهاب حسینی در نقش «امیرعلی»، بیتا بادران در نقش «نفس»، خسرو شکیبایی، رضا رویگری، فریبا کوثری، میرطاهر مظلومی، محمود پاک نیت، گوهر خیراندیش، شقایق فراهانی و مجتبی امینی اشاره کرد.
داستان، روایت دلدادگی دو جوان دانشجوی رشته جامعه شناسی است!
دانشجویان آماده ی فارغالتحصیل شدن هستند و یک کدام تصویری از خود را بعد از این مرحله در ذهن پرورانده اند اما زندگی همیشه آنگونه که انتظار داریم پیش نمی رود...
شخصیت های اصلی:
« امیرعلی» از قشر متوسط جامعه است، او پدرش را در جنگ تحمیلی از دست داده است با این حال بدون استفاده از ظرفیت های موجود برای فرزندان شهدا وارد دانشگاه سراسری شده است. مادر او استاد دانشگاه ست و الگویی از صبر و تحمل برای امیرعلی در زندگی.
امیرعلی فردی مذهبی و سر به زیر و دوست داشتنی است. از دید دوستان دانشگاهی اش پرتلاش و موجهه می باشد. امیرعلی در کنار درس خواندن یک کارگاه دارد که خود را مشغول صحافی کردن کتابها میکند.
اما «نفس» در خانواده ای مرفه زندگی میکند. با توجه به تربیتی که داشته خیلی در قید و بند نیست اما چارچوب و خط قرمز خاص خودش را دارد. جسور و شجاع است. علاقه شدیدی به پدر و منش او دارد. اوقات فراغت خود را در آتلیه های هنری دوستان ش میگذراند.
خلاصه داستان:
داستان از آنجایی که نفس در کنار کادو تولدش در محوطه دانشگاه ایستاده و دوستان او با تعجب و تاسف به هدیه پدرنفس خیره شده اند شروع میشود. در همین حین امیر علی با موتور معروف ش کنار ماشین هدیه شده چندصد میلیونی نفس پارک میکند و با حجب و حیا خاصی به آنها سلامی میدهد و به سمت دانشکده میرود...
اولین جلسه آخرین کلاس مشترک آنها شروع می شود. استاد چند جلسه با دانشجویان به گفتمان می پردازد و از آنها میخواهد که پیشنهاد خودشان را برای تحویل پروژه بدهند اما وقتی متوجه فضای دو قطبی کلاس می شود یک روش جدید برای این ترم در نظر میگیرد.
استاد تصمیم میگیرد که دانشجویان را براساس نگرش های متفاوت تقسیم و بعد همگروهی کند، امیرعلی و نفس هم در این قرعه چرخ گردون باید با هم در یک گروه به پژوهش و تحقیق بپردازند.
دانشجویان از اینکه نتوانسته اند با فرد همفکر خود در یک گروه قرار بگیرند ناراضی هستند، هر کدام به هر نحوی که شده اعتراض میکند اما حرف استاد یکی است، همان که گفتم... حتی قسم دادن های امیرعلی به جان پدرش هم دل استاد را به رحم نمی آورد.
بعد از اینکه مادر امیرعلی با حکمت و پدر نفس با منطقت خاص خود هر کدام را راضی به ادامه ی مسیری که استاد مشخص کرده بود کردند.
شروع پروژه با معرفی آدم های مهم زندگی امیرعلی به نفس و برعکس، تحلیل و بحث در مورد آنها کردند آغاز شد، با دیدن آدم های مهم هر فرد چالش های جدید آنها شروع می شود، تا آنجایی که دیگر نفس، نفس سابق نیست...