معرفی فیلم
معین وحیدی، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ آنچه درباره فیلم باید بدانیم:
فیلم داستانی عاشقانه جاسوسی دارد که به گوشه ای از تاریخ سازمان مجاهدین خلق می پردازد اما یه دلیل کم کاری در شخصیت پردازی کاراکترها وفیلم نامه کم قدرت و افشاگری های ضعیف سازمان باعث نقد بسیاری ازمنتقدین شده است.
با این حال امکان مینا در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرده و برنده سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی و سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن شده است. گفتنی ست چهره پرداز این فیلم سعید ملکان کارگردان و تهیه کننده معروف می باشد.
میلاد کی مرام، مینا ساداتی، شاهرخ فروتنیان، بهرنگ علوی، شایسته ایرانی، سیامک صفری، فرزاد باقری، سیامک احصایی، بهادر مالکی و علی مردانه در این فیلم نقش آفرینی میکنند.
حواشی فیلم:
فیلم برداری "امکان مینا" در سکوت رسانه ای و خبری به پایان رسیده است.
روزنامه جوان اعلام کرده که "امکان مینا" به سفارش وزارت اطلاعات ساخته شده است.
منوچهر محمدی تهیه کننده فیلم "مارمولک"، بعد از دوازده سال دوباره با کمال تبریزی در "امکان مینا" همکاری کرده است.
این فیلم در ابتدا "کوری" نام داشت اما چون یک فیلم دیگر با همین نام در حال ساخته شدن بود، نامش به "امکان مینا" تغییر دادند.
دراین فیلم به شکل جالب و هوشمندانه ای یکی از خط قرمزهای سینمای ایران شکسته شده است.
کمال تبریزی در مصاحبه ای با روزنامه اعتماد درباره این سکانس گفت:
"نه، اصلا شوخی می کنید لابد! درواقع خیلی راجع به آن صحنه فکر کردیم و سعی کردیم طوری فیلم بگیریم که با روسری در تختخواب نشان داده نشود."
خلاصه داستان:
داستان فیلم درباره زن و شوهری به نام مهران(میلاد کی مرام) و مینا(مینا ساداتی) است. آنها در نیمه دوم دهه ۶۰، دوران موشک باران تهران زندگی می کنند.
مهران خبرنگار است و در یک خبرگزاری کار میکند. او با توجه به حوزه کاری اش در جریان اخبار سیاسی و اوضاع جنگ قرار می گیرد.
مینا هم به تازگی در یکی از آموزشگاه های کنکور مشغول شده است.
صبح ها مهران، مینا را به آموزشگاه میرساند و بعد خودش به خبرگزاری میرود یا پیگیر سوژه های آن روز میشود.
یک روز که مهران در تاکسی نشسته است و ماشین به سمت محل کارش در حال حرکت است آژیر قرمز بمباران به صدا در میاد بعد از اعلام وضعیت سفید ناگهان متوجه میشود که منطقه ی بمباران شده حوالی آموزشگاه میناست. خود را سریع به آنجا می رساند اما از مینا خبری نیست.
مینا علاقه ای به بچه دار شدن نداشته و مهران هم با این موضوع کنار آمده است و به خانواده خود گفته که مشکل از اوست. بعد از ماجرای بمباران و غیبت چند روزه مینا در آموزشگاه، مهران دچار شک میشود. طبق روال هر روزه همراه مینا به آموزشگاه میرود اما بیرون آنجا منتظر مینا میماند.
مینا با یک روسری جدید که شبیه گروهک مجاهدین خلق است از آموزشگاه بیرون میآید.
مهران حس میکند که مینا دارد یک رازی را از او پنهان میکند. پس با موتور به دنبال او میافتد. در این حین مهران با دیدن صحنه ای متوجه رابطه ی پنهانی مینا با یک مرد میشود. میخواهد به آنها نزدیک شود که ناگهان راننده یک وانت که معلوم نیست یک دفعه از کجا سبز شده به او میزند و او را از ادامه تعقیب مینا باز میدارد...