در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۵۰۲۷۶
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۹
استاد محمدرضا سرشار یا همان رهگذر، یکی از معروف ترین نویسندگان ایرانی است. قصه ها و برنامه های رادیویی ایشان سال هاست که به گوش مردم آَشناست و کوچک و بزرگ از شنیدن این قصه ها به وجد می آیند.
محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ خواندن سرگذشت زندگی رسول مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم، بسیار جذاب است. این جذابیت نه فقط به خاطر زندگی معنوی ایشان، بلکه به خاطر زندگی پر از فراز و نشیب ایشان نیز هست. زندگی ایشان پر از لحظاتی است که هرکدام توانایی یک کتاب مستقل شدن را دارند. زندگی نامه ای که ما مسلمان ها خیلی کم آن را مرور می کنیم و می خوانیم. سنت و سیره ای که نادیده اش گرفتیم و راه و رسم ایشان را فراموش کرده ایم. حال به وضعی رسیده ایم که ریزترین زندگی نکات انسان هایی که هیچ ارزشی ندارند را می دانیم و وقتمان را با آن ها تلف می کنیم. اما از سیره معصموین که قرار است الگوی زندگی ما باشد بی خبریم...

استاد محمدرضا سرشار یا همان رهگذر، یکی از معروف ترین نویسندگان ایرانی است. قصه ها و برنامه های رادیویی ایشان سال هاست که به گوش مردم آَشناست و کوچک و بزرگ از شنیدن این قصه ها به وجد می آیند. استاد سرشار در این سال ها با تلاش فراوان اثری خلق کرده اند که آشنایی با زندگی پیامبر صل الله را برای همه بسیار آسان و البته دلنشین کرده اند. اثری که در ابتدا در برنامه رادیویی «از سرزمین نور» پخش می شد و کم کم این قصه ها تبدیل به اثری فاخری شدند. اثری که رهبر انقلاب به نویسنده آن توصیه کردند که حتی اگر برای تکمیل آن بیست سی سال زمان بگذارند، کار بسیار بزرگی کرده اند.

کتاب آنک آن یتیم نظر کرده، با زبانی بسیار شیوا و قلمی دلپذیر داستان زندگی پیامبرمان را روایت کرده است. خواندن این اثر فاخر روحی دوباره در انسان می دمد. اثری که زبان دلنشینش برای تمام سنین مناسب است. اثری که داستان گرامی ترین بنده خدا در زمین است. هیچ موجودی از ایشان بالاتر نیست و اگر ما قرار است که پیروان ایشان باشیم، خوب است که زندگی ایشان را بخوانیم و بدانیم.

قسمتی از کتاب را با هم می خوانیم:

چندان از هیبت پیلان گفتند، که باقی‌مانده‌ی دلیری مردان نیز رفت؛ و جمله، نومید و ترسان و درمانده شدند. پس، اغلب چهارپایان و ابزارهای زندگانی خویش را برگرفتند و رو به جانب کوه‌های پیرامون مکه نهادند. گاهِ آزمایشی دشوار فرا رسیده بود. نیایت، عبدالمطلب، مردم را به پناه بردن به کعبه می‌خواند. او تا بیم از دل ایشان بَرَد،‌ قصه‌ی آن سه شاه پیشین یمن را می‌گفت که آنان نیز قصد کعبه را داشتند...

... در آن روز پیکی از سوی ابرهه به مکه آمد؛ و نشان از بزرگ شهر گرفت. پیک را سوی عبدالمطلب راه نمودند.

او، نیایت را گفت: ابرهه، شهریار یمن، مرا روانه ساخته است تا شما را پیغام دهم، که جنگ او با مکیان نیست. پس، مردم اگر با وی نستیزند، او به ویرانی کعبه بسنده خواهد کرد. نیایت گفت: او را بگوی: در ما یارای برابری و پیکار با سپاه تو نیست. ین بنای مقدس، سرای خدای و ساخته‌ی دوست راستین او، ابراهیم است. خداوند سرا، اگر که خواهد سرای خویش را نگاه دارد، می‌تواند. نیز آن را اگر فرو گذارد که ما هیچ نتوانیم کردن. پیک بازگشت و آن مردم که بودند نیز، از مکه بیرون رفتند. تنها نیای تو بود و شهر.»

آنک آن یتیم نظر کرده

محمدرضا سرشار

انتشارات سوره مهر

تعداد صفحات: 632 صفحه


آنک آن یتیم نظر کرده

ارسال نظر