«زندانیها» آخرین اثر سینمایی مسعود ده نمکی است که نخستین بار در ایام اکران نوروزی سال 1398 بهطور عمومی نمایش داده شد. داستان فیلم از این قرار است که طاها که یک دانشجوی دکتری الهیات است، بر اثر حادثهای مطلع میشود که زندانیان برای تخفیف گرفتن، با استفاده از نوارهای قرآن سعی در حفظ قرآن دارند. همین مسئله طاها را کنجکاو میکند که با پژوهش میدانی بر روی زندانیان بررسی کند که آیا اینگونه حفظ کردن قرآن بر تحول روحی و معنوی زندانیان هم اثرگذار است یا خیر؛ به همین منظور با گرو گذاشتن سند خانهاش، دو زندانی را بهمدت یک هفته از زندان آزاد میکند تا به مقصودش برسد.
کمتر کسی را پیدا میکنید که «اخراجیها»ی
ده نمکی را ندیده باشد و با درونمایه و مضامین آثار او بیگانه باشد. در این اثر
ده نمکی نیز مضامین مذهبی و انقلابی بسیار واضح و مشخص بوده و بهطور خاص در
«زندانیها» به مسئلهی مهدویت و انتظار پرداخته شدهاست. شاید در نگاه اول و با
توجه به موضوعاتی که عمدهی فیلمهای اکرانشدهی ما را تشکیل میدهند، ساختن
فیلمی با موضوع مهدویت و انتظار و حضرت صاحب الزمان (عج) آن هم با لحنی طنز و
عامیانه – بهطوری که جذب حداکثری بههمراه داشته باشد – کار پسندیده و قابل
تقدیری باشد، اما هنگامی که به تماشای «زندانیها» مینشینیم، با اثری شل و ول،
شعارزده، سطحی و کلیشهای مواجه میشویم که بسیاری از قواعد مدیوم سینما در آن
رعایت نشدهاند.
هر قالب رسانهای اقتضائات، ویژگیها و چارچوبهای خاص خودش را دارد؛ برای مثال در رسانهی منبر، پیامِ در جریان را میتوان تخاطبی، کلامی و نسبتاً مستقیم دانست و شاید بتوان یکی از مهمترین اهداف آن را تذکر مخاطبانی فرض کرد که عموماً قشر خاص و مشخصی از جامعه را تشکیل میدهند. در مقابل مثلاً رسانهی سینما را داریم که زباناش زبان تصویر است، بهدنبال همدلی با مخاطب و برانگیختن حس همذاتپنداری اوست، پیاماش را در صورت مخاطب پرتاب نمیکند و اهل رمز و نشانه و نماد و تشبیه و تلمیح است، قصهگویی و داستانسرایی و تجسم آن در قاب تصویر حرف اول را میزند، چیزی را تحویل مخاطب میدهد که در جایی جز قاب سینما نتواند بیابد و... . غرض از بازگویی این گزارهها دربارهی مدیومهای رسانهای این بود که بگویم ده نمکی در «زندانیها»، منبر را در قاب سینما چپانده و با رنگ و لعابهای مبتذل و نخنماشده، آن را تزیین و بهاصطلاح مخاطبپسند کرده و در کنار این تلاش مذبوحانه، میخواهد خود را مروج مهدویت نیز جا بزند!
نقصها و نقاط ضعف فرمی، ساختاری، داستانی، اجرا، کارگردانی و... آنقدر زیاد اند که میتوان هزاران واژه در این باره نوشت و شاید هم اصلاً نوشتن بررسی و نقد و تحلیل دربارهی چنین اثر نحیف و کمرمقی کار چندان مفیدی نباشد؛ چون «زندانیها» علاوه بر اینکه بیبهره از مؤلفههای هنری و زیباشناختی است، در رسالت رسانهای خود نیز کاملاً شکستخورده و بیاثر عمل میکند. چنین آثاری شاید نمونه و آیینهی عبرتی باشند برای فیلمسازان دغدغهمندی که میخواهند با جامعهی خود سخن بگویند، اما نمیدانند که چطور میتوان یک اثر ضعیف با دفع حداکثری ساخت؛ امید است که به تماشای «زندانیها» نشسته و اشتباهات گذشتهی دیگران را تکرار نکنند! چرا که گاه بیان نکردن آسیب کمتری از بد بیان کردن دارد.