در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۵۵۳۱۲
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۲۷
کتاب من پناهنده نیستم توسط خانم رضوی عاشور اهل کشور مصر که همسرش مرید برغوثی شاعر فلسطینی بوده است، در سال 2010 نوشته شده. این کتاب در ایران توسط اسماء خواجه زاده ترجمه و انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است.
محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ فرض کنید یک روز بهاری در ایوان خانه خود نشسته اید و در حال لذت بردن از هوای دلپذیر فصل بهار هستید. عطر گل ها هوش از سرتان برده است. به حیاط خانه خود نگاه می کنید و از شکوفه دادن درختانی که با دستان خود کاشته اید و بزرگشان کرده اید احساس آرامش می کنید. اما درست در همان لحظه عده ای به بهانه ای دروغین به خانه شما وارد شوند و تمامی درختان و گل هایتان را لگد مال کنند و شما را به بهانه ای ساختگی از این خانه بیرون بیاندازند، شما چه حسی پیدا می کنید؟ این داستان ناراحت کننده داستان مردم فلسطین است که سال هاست به این بهانه ی دروغین از خانه و کاشانه خود رانده شده اند. مردمی که روزی صاحب زیبا ترین زمین ها بودند، آواره در زمین خدا شدند.

کتاب «طنطوریه» که با عنوان «من پناهنده نیستم» ترجمه شده است داستان آوارگی فلسطینان است. داستان خانواده هایی که کلید خانه های خود را به گردن آویخته اند تا روزی دوباره به خانه و کاشانه خود بازگردند. داستان آوارگی کمپ نشینان فلسطینی، داستان نامهربانی انسان ها و داستان کشتارها و فاجعه ها. این داستان با محوریت خانواده ای فلسطینی که اهل طنطوریه هستند، روایت می شود. رقیه و مادرش بعد از کشته شدن پدر و برادرانش با کمک عموی خود زندگی خود را دوباره آغاز می کنند. گرچه زندگی رقیه با ازدواج با پسر عموی دکترش نسبتا آرام می شود اما خاطرات آن روزها و دیدن آوارگی فلسطیان و داستان مبارزه ها و کشتارها از جمله کشتار صبرا و شتیلا، زندگی را بر رقیه آرام نمی گذارد.

کتاب من پناهنده نیستم توسط خانم رضوی عاشور اهل کشور مصر که همسرش مرید برغوثی شاعر فلسطینی بوده است، در سال 2010 نوشته شده. این کتاب در ایران توسط اسماء خواجه زاده ترجمه و انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است. در ادامه قسمتی از نامه دختر رقیه به برادرش در کتاب را می خوانیم:

در اتاق گلویم را گرفت و کتکم زد... درس اخلاق و تاریخ و جغرافیا و شجره خانوادگی؛ که پدرت این طور بود... پدربزرگت ابوصادق این طور بود... برادرهایت فلان طور و جدت ابوامین آن طور بود... باید بدانی ما فلسطینی هستیم. پناهنده ایم. اهل اردوگاهیم. و... و... مامان چکار کرده ام؟ گفت دیده من با آن زن سریلانکاییِ زحمت‌کش از بالا حرف می زنم و دارم مثل دختران خلیجی رفتار می کنم. و اگر قرار است زندگی در اینجا از من چیزی شبیه این دخترها بسازد، به لبنان بر می‌گردیم. به صیدا، و در عین الحلوه زندگی می کنیم و اردوگاه یادم می دهد چه کسی هستم. این حرف بزرگی بود عبِد. خواهرت همین جور زل زده بود و نمی فهمید چرا مادرش تا این حد از دستش عصبانی است. من دوازده سالم بود. اصل جرم را نمی‌دانستم و او دادگاه تشکیل داده بود و در جایگاه مدعی و قاضی به آن رسیدگی می کرد.

من پناهنده نیستم

نویسنده: رضوی عاشور

مترجم: اسماء خواجه زاده

ناشر: شهرستان ادب

تعداد صفحات: 462

قیمت: 52 هزارتومان


معرفی کتاب من پناهنده نیستم

ارسال نظر