دل سپردن به تیک تاک ساعت عشق
محمدامین قاسمی پیربلوطی، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ بخش عمدهای از فیلمهای عاشقانه چه در سینمای ایران و چه در سینمای کشورهای دیگر، معمولاً از کلیشهها و عناصری تکراری یا مشخص تشکیل شدهاند که اگرچه ممکن است موجب هویتبخشی و قرارگرفتن اثر در ژانری مشخص شوند، اما در صورتیکه صرفاً بهعنوان یک فرمول سینمایی پاسخپسداده استفاده شوند، پیشبینیپذیری، سطحیشدگی و ابتذال را بهدنبال خواهند داشت. در این میان، آثار عاشقانهای هم وجود دارند که با بهرهگیری از لحنی صمیمانه و فضایی آرام و خاطرهانگیز، تأثیری بر مخاطب میگذارند که بعضی از آثار پرهیاهو و بهاصطلاح عاشقانه و احساسی از چنین تأثیری بیبهره اند. فیلم سینمایی «در دنیای تو ساعت چند است؟»، عاشقانهی آرامی است که نبود امثال آن در سینمای کشورمان بهشدت حس میشود.
«در دنیای تو ساعت چند است؟» فیلمی به نویسندگی و کارگردانی صفی یزدانیان است که اولین ساختهی بلند سینمایی او نیز بهشمار میرود. در این فیلم که در سال 1394 بهنمایش عمومی درآمد، بازیگرانی چون علی مصفا و لیلا حاتمی به نقشآفرینی پرداختهاند. داستان فیلم از این قرار است که گلی (لیلا حاتمی) پس از حدود بیست سال زندگی در فرانسه بهطورناگهانی تصمیم میگیرد که به ایران و شهر زادگاهش، رشت، بازگردد. فرهاد (علی مصفا) بهمحض رسیدن گلی به رشت، به استقبالش میرود و میگوید که آشنایی قدیمی است؛ درحالیکه گلی او را به یاد نمیآورد. در ادامه متوجه میشویم که گلی مادرش را حدود 5 سال پیش از دست داده و این فرهادِ عاشقِ گلی بودهاست که در مدت غیاب او، همدم مادرش بودهاست.
آرامش، دلنشینی و خاطرهانگیزی شاید پررنگترین صفاتی باشند که بتوان به «در دنیای تو ساعت چند است؟» نسبت داد. آنچه این اثر را جذاب و گیرا ساخته، نه داستان پرافتوخیز و سرشار از غافلگیری آن است و نه تلخیها و فراق و وصالهای مرسوم فیلمهای عاشقانه. جریان داشتن فیلم در فضای سنتی شهر رشت باعث میشود که بیننده پیوندهای احساسی عمیقی را با اثر برقرار سازد و با مشاهدهی ارجاعات گوناگون تاریخی و نوستالژیک بر صفحهی نمایش، در خاطرات دور و دراز پیشین خودش فرو رود. همچنین هیچ شخصیت منفی و پلیدی نیز در اثر وجود ندارد و تمامی شخصیتهای فیلم شبیه مردمانی اند که گویی سالهای سال است آنها را از نزدیک میشناسیم. فضای آرام و بهنسبت یکنواخت فیلم البته باعث نشدهاست که با اثری بیخاصیت، خنثی و خستهکننده روبهرو شویم، زیرا در دیالوگهای عمیق، کنشهای ظریف و البته پرمعنای شخصیتها، مؤلفههای بصری غنی و روایت همدلانهی «در دنیای تو ساعت چند است؟»، آنقدر زیبایی و جذابیت نهفته شدهاست که شاید پس از یکبار تماشای آن، هرازچندگاهی دلمان برای صدای تیک تاک این اثر تنگ شود.