اختلال "وسواس موکنی" با نام علمی تریکوتیلومانیا که بهاختصار TTM نامیده میشود، از اختلالات روانی است که باوجود اهمیت آن و شیوع نسبتاً بالایی که دارد، تا بیست سال پیش کمتر مورد توجه متخصصان بهداشت روانی قرار داشت. افرادی که تشخیص اختلال "وسواس موکنی" را دریافت میکنند، بیمارانی هستند که بخش زیادی از موهای سر، ابرو، مژه و سایر قسمتهای بدنشان را به دلیل موکنی از دست دادهاند و در نهایت رنج و درماندگی به دنبال درمان میروند. اختلال "وسواس موکنی"، بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، در دسته اختلالات وسواس فکری-عملی طبقهبندی شده است.
به گفته محققان، اختلال "وسواس موکنی" یک اختلال روانپزشکی است که ویژگی اصلی آن کندن مو در قسمتهای مختلف بدن است و بهطور مزمن این اختلال با پیامدهای اجتماعی روانی منفی در ارتباط است. این بیماران به خودشان صدمه میزنند و رنج میکشند، اما نمیتوانند از رفتار خود تخریبگرشان دست بردارند و نشانههای منفی این اختلال و عوارض ناشی از آن منجر به کاهش کیفیت زندگی در این آنها میشود و لذا این افراد کمتر از زندگی لذت میبرند.
کیفیت زندگی، امروزه یکی از جنبههای مهم سلامتی است. بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی، درک افراد از موقعیت خود در زندگی ازنظر فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی میکنند، اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویتهایشان است.
با توجه به پیامدهای منفی اختلال "وسواس موکنی"، پژوهشگرانی از دانشگاه شهید چمران اهواز اقدام به انجام پژوهشی در خصوص آن کردهاند. در این پژوهش اثربخشی درمان شناختی رفتاری همراه با وارونهسازی عادت بر کیفیت زندگی و نشانههای این اختلال مورد بررسی قرار گرفتهاند.
این تحقیق روی ۲۴ بیمار زن مبتلابه "وسواس موکنی" مراجعهکننده به درمانگاههای مشهد انجام شده است. محققان برای نیمی از این افراد، طی ۸ جلسه یکساعته، درمان شناختی رفتاری همراه با وارونهسازی عادت را انجام دادند و سپس وضعیت آنها را با گروه دیگر مقایسه کردند.
نتایج این بررسیها نشان داد که درمان شناختی رفتاری همراه با وارونهسازی عادت، تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی و نشانگان اختلال "وسواس موکنی" در بیماران دارد.
نجمه حمید، پژوهشگر گروه روانشناسی بالینی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز و همکارانش در این خصوص میگویند: «درمان شناختی رفتاری همراه با وارونهسازی عادت تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی و علائم "وسواس موکنی" داشت، بهطوریکه آزمودنیهای گروه آزمایش بعد از مداخله، علائم "وسواس موکنی" کمتر و کیفیت زندگی بیشتری را نشان دادند».
به گفته آنها، «بیماران مبتلابه اختلال وسواس موکنی (TTM)، تنش فراوانی دارند و برای تخفیف آن، عادت ناسازگار کندن مو را بهطور مکرر به کار میبرند. درمان شناختی رفتاری همراه با وارونهسازی عادت، از طریق کنترل این موضوع تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی این بیماران دارد. لذا استفاده از مداخلات شناختی رفتاری نظیر این موارد جهت اصلاح رفتار و تقویت اراده بیماران مبتلابه وسواس موکنی در کنار درمانهای دارویی توصیه میشود».
بر اساس اطلاعات ارائه شده در این تحقیق، مهمترین ویژگیهای درمان وارونهسازی عادت، ایجاد خودآگاهی در فرد مبتلابه "وسواس موکنی" نسبت به عادت مختل، آموزش مهارتهای مقابلهای مؤثر جایگزین، حفظ انگیزه و افزایش تعمیمپذیری رفتارهای جدید آموخته شده است. بهویژه ایجاد آگاهی و استفاده از پاسخ مغایر، نقش مؤثری در کاهش عادات مختل دارند.
حمید و همکارانش معتقدند: «آموزش آگاهی، مراجعهکننده را وامیدارد تا نمونههای عادت نامطلوب را برای اجرای پاسخ مغایر شناسایی کند. دانشمندان، آموزش آگاهی و خودنظارتی را مهمترین عامل اثرگذاری این روش میدانند، زیرا بیشتر رفتارهای مربوط به اختلالات عادتی و کنترل تکانه، خارج از آگاهی فرد رخ میدهد و بنابراین افزایش آگاهی نسبت به وقوع رفتار، پیشایندها و پسایندهای آن میتواند با بهبود توانایی خودنظارتی، موجب کاهش علائم موکنی شود».
قابل ذکر است این یافتهها در قالب یک مقاله علمی پژوهشی در «مجله پزشکی» وابسته دانشگاه علوم پزشکی تبریز منتشر شدهاند.
انتهای پیام/