محمد شیرزاده، پایگاه خبری دانا، سرویس سبک زندگی؛ متخصصان می گویند دوستیهای نوجوانی و شرکت در گروههای دوستی برای یک نوجوان مفید است و میتواند روی نشاط و شادابی او اثر مثبت داشته باشد و حتی مسیر تحصیلی و آینده شغلی نوجوان را تعیین کند، اما باید دقت داشت اگر از حدود طبیعی خارج شود و به علاقه و وابستگیهای افراطگونه برسد، کاملا معکوس عمل میکند و نوجوان به جای شادابی و حال خوب افسرده خواهد شد.
بسیاری از نوجوانها در سن نوجوانی وارد چنین رابطههای غلطی میشوند و خانوادهها نیز نمیدانند چطور نوجوانشان را از خسارات چنین رابطهای نجات دهند. حتما شما هم در اطراف خود نوجوانانی را دیدهاید که دائم درباره یکی از دوستانشان و یا همکلاسیهایشان صحبت میکنند. در مسائل مختلف اسم او را میآورند و حتی تلاش میکنند برای او به مناسبتهای مختلف هدیه بخرند و اگر رابطهشان با فرد موردنظر مخدوش شود به شدت بهم میریزند و ممکن است روی درس و فعالیتهای کلاسیشان تاثیر بگذارد.
علت دوستی های افراطی چیست؟
متخصصان مو گویند مهمترین علت های بروز این علائق عبارتند از:
1. تجرد فرد کامل (بزرگتر): فردی که هدف علایق افراطی این گونه جوانان قرار می گیرد، در غالب موارد مجرد است و به هر دلیل هنوز تشکیل خانواده نداده است. و از لحاظ پاسخ به نیازهای غریزی و روانی در محدودیت خاصی قرار دارد و این امر به صورت ویژگیهای رفتاری و زمینه های مساعد، بروز نموده و آنها را برای جذب جوانان، مستعد می کند.
2. کمبود و خلأ عاطفی: زمانی که کمبود توجهات و احساسات مثبت از سوی خانواده یا اطرافیان، احساس شد، جوان به سوی ارتباطهای افراطی کشیده می شود، البته این عامل منحصر به جوان و کمبودهای او نمی شود، بلکه فرد کامل را نیز در بر می گیرد. چنانچه شخص کامل نیز دارای تجارب عاطفی نامناسب و آزار دهنده ای باشد، به طور منطقی می تواند عامل تشکیل محور دوستیهای افراطی قرار گیرد، حتی در مواردی تأثیر این عامل، بیشتر از آثار کمبودهای عاطفی جوان است.
3. طبیعت دوران جوانی: ماهیت بلوغ و احساسات نیرومند و رؤیاهای دور و دراز، عامل مؤثری در تکوین دوستی های افراطی است، عواطف، در آغاز بلوغ، غنی تر و سرشارتر از دوره های دیگر زندگی، ظاهر می شود و در مرحله جوانی، فرد را مستعد می کند تا یکی از نقش های دوگانه را در ارتباط با دیگری بر عهده گیرد. متأسفانه در این دوران، تعادل موجود بین احساسات و اندیشه های منطقی جوان بر هم می خورد و کفه احساسات سنگینی می کند و عقل را تحت تأثیر قرار می دهد.
4. محیط های شبانه روزی: وجود پانسیونها، دانشسراها، مراکز تربیت معلم و خوابگاههای دانشجویی، زمینه های مساعدی برای تشکیل دوستیهای افراطی است. معمولاً این گونه محیطها از یک سوی، متضمن قطع روابط و پیوندهای عاطفی فرد با خانواده اوست و از دیگر سو، موجد ارتباط تنگاتنگ و خاصی میان جوانان و مربیان و سرپرستان و معلمان یا دوستان آنهاست.
5. شخصیت زدگی: پاره ای از جوانان به لحاظ کبمودهای شخصیتی در خانواده، در وضع خاصی قرار می گیرند، تحقیرها، سرزنشها و انتقادهای شدید و مداوم، هسته اصلی شخصیت آنها را مورد تهدید و اضمحلال قرار می دهد، این امر، موجب می شود که جوانان در صدد یافتن الگوهایی خارج از محیط خانواده بر آیند و در چنین موقعیتی، هر صفت و ویژگی خوب شخصیتی می تواند آنان را مجذوب نموده و به این تعلقات دامن زند.
6. عشق به زیبایی: گرایش طبیعی انسان به زیباییها در دوره جوانی به صورت عشق به زیبایی ظاهر می شود و به ویژه جوانانی که از طبایع حساس و ظریف برخوردارند، در معرض تأثیرپذیری بیشتری قرار می گیرند و بعضاً آنچه را که در رؤیاهای خویش می پروراندند، اینک در شخصیت معلم یا مربی خویش مشاهده می کنند.
7. توجه خاص به جوان: برخی از جوانان به دلایلی از قبیل زیبایی ظاهر، جذابیت، خوش بیان بودن و یا وضعیت آراسته و در سطح خوب بودن، مورد توجه بیش از حد برخی دبیران و یا دوستان قرار می گیرند و این امر، متقابلاً جوان را وا می دارد تا احساسات و عواطف افراطی آنان را به گونه ای پاسخ دهد.
چه نوع افرادی گرفتار رابطه های غلط می شوند؟
این مشکل بیشتر برای نوجوانانی به وجود میآید که معمولاً در خانوادههایی هستند کمالگرا بوده و مرتب مقایسه میشوند. یعنی یک سقفی از ایدهآلها را مرتب دارند به نوجوان خودشان گوشزد میکنند. این را در خیلی از خانوادهها ما میبینیم. جالب است بدانید در خانواده های تحصیل کرده اتفاقاً این را ما بعضی وقتها خیلی بیشتر و عمیقتر حس میکنیم. یعنی مرتباً پدر و مادرها یک سقفی از آرزوهای دستنیافته خودشان را دارند برای بچهها تعریف میکنند و بشدت کمالگرا هستند.
والدین مدام دارند نوجوانشان را با دیگری مقایسه میکنند: ببین دخترخالهت به کجا رسید، ببین آن دوستت چطور شد، ببین بچه همسایه فلان شد، تو این همه امکانات داری، ما این همه داریم تلاش میکنیم و... و دائم دارند این موراد رابرای بچه بازگو میکنند. از طرفی تمام اینها باعث میشود احساس عزت نفس بچه از بین برود یا کاهش پیدا کند و اصلاً احساس کند «نمیتواند» حتی اگر «بتواند» هم فکر میکند نمیتواند به آن چیزی که خانواده بعنوان ایدهآل تعریف کردهاند، برسد!
بنابراین در فضای مدرسه وقتی دانشآموزی را ببیند که به آن جا رسیده، نوجوانان دو واکنش دارند: یا سر لج میافتند با آن دانشآموز و شروع به حسادت میکنند، یا یک راه دیگر را انتخاب میکنند و میروند و به او نزدیک میشوند و تمام توجهش را میخواهند دریافت کنند.
رابطههای افراطی چطور وارد فاز افراطی و خطرناک آن میشود؟
در نوجوانی گروه همسالان اهمیت زیادی برای هم پیدا میکنند و تأثیرگذاری زیادی هم روی یکدیگر دارند. بنابراین وجود دلبستگی عاطفی به دوستان تا حدودی طبیعی و بلامانع است. اما مشکلات از زمانی آغاز میشود که بین نوجوانان عشق و علاقه افراطی میبینیم.
غالباً برای آنها دردسرساز میشود و میبینیم که از هیچ کاری برای جلب رضایت و توجه یکدیگر دریغ نمیکنند که همین باعث بروز مشکلات زیادی هم برای خودشان و هم برای خانوادههایشان میشود. البته گاهی هم این علاقه و وابستگی عاطفی یکطرفه است. یعنی نوجوان ما دلبستگی عاطفی شدیدی یا بهتر است بگوییم وابستگی عاطفی شدیدی به یکی از همجنسهای خود پیدا کرده است درحالیکه طرف مقابلش به او بیتوجهی میکند. این نوجوان ما هر کاری میکند برای اینکه بتواند طرف مقابل را برای خودش داشته باشد و توجهش را جلب کند.
چگونه می توان دوستی های عاطفی را کنترل کرد؟
راه درمان این دوستیهای افراطی این است که آنها را به تکثر بیندازیم. بچههایی که فقط یک دوست صمیمی دارند دچار چنین دوستیهایی میشوند. اما بچههایی که دوستان متعدد دارند و کارهایشان را با افراد مختلف انجام میدهند، در معرض این آسیب نیستند.
لذا درمان دوستیهای افراطی این است که در حلقههای دو نفره دوستی، افراد جدید را وارد کرد و فعالیتهای دو نفره را کم کرد. حتی بین مربی و متربی اگر دیده میشود که به مرید و مراد بازی کشیده شده است باید برای برخی فعالیتها، مربی دیگری را به آن فرد معرفی کرد تا وابستگیهای افراطی کم شود.
هویتیابی باید با کمک اولیا و مربیان در یک فرایند کاملا طبیعی سامان پذیرد. همچنین خلأهای عاطفی باید با عواطف اولیا و مربیان پر گردد.
ورزش و تغذیه مناسب باید سر لوحه کار نوجوان قرار گیرد. سطح عزت نفس نوجوانان باید ارتقا یابد تا از ابتلا به عشقهای غیر عزتمندانه و ذلیلانه پیشگیری گردد.
باید آموزش مهارتهای زندگی جدی تلقی گردد . مهارت مقابله با استرس به عنوان یک مهارت زندگی باید در برنامههای جنبی دانشآموزان گنجانده گردد.
مشاوره حضوری به معنای واقعی کلمه باید در مدارس احیا گردد . ذهنیت منفی و بیاعتمادی دانشآموزان نسبت به شخص مشاور باید برطرف شود.
کتابهای مناسب ترویج و تبلیغ گردد تا جایگزین کتابهایی با موضوعات عشقی گردد .متأسفانه امروزه فیلمها ،رمانها، ترانهها و ... محتوای عشقی دارند . بیش از هر چیز به ترویج عشق میپردازند.
تقویت معنویت و ارتباط با خدا باید جزء لاینفک برنامههای تربیتی باشد تا از طریق پیوند عمیق با آرامشگر واقعی هر گونه آرامشگر کاذب و موقت رخت بربندد.