در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۱۳۱۲۳
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۱
تجربه دینی در فلسفه دین عمدتا در مباحث باور به خداوند مطرح شده است و نشانه‌ای بر وجود امر الوهی دانسته شده است. درحالی که اگر معنای عام تری از آن درنظر بگیریم می‌تواند بسیاری از آموزه‌های دینی غیر از وجود خداوند را نیز دربربگیرد.

دکتر حمیدرضا آیت اللهی، استاد فلسفه و ریبس سابق پژوهشگاه علوم انسانی نوشت: در سنت غربی فلسفه دین نیز این امر اتفاق افتاده است. پلانتینگا در دهه90 قرن بیستم تمامی همتش را از طریق معرفت شناسی اصلاح شده بر آن گذاشتتابا استفاده از تجربه دینی،صدق باور به وجود خداوند را نتیجه بگیرد ولی ادامه فعالیتهای او در این باره به آنجا رسید که در سال 2000 از «باور مسیحی تضمین یافته» سخن می گوید.

 باور مسیحی اعم از باور به وجود خداوند است و تجسد، هبوط، گناه اولیه، فدیه و نجات ازطریق مسیح را هم شامل می شود.لذا در این مقاله تجربه دینی به معنای وسیع تر آن مورد بررسی قرارمیگیرد و حالات معنوی که ناظر به برخی آموزه های دینی غیر از وجود خداوند است تحلیل می شود.

 در این معنا هرگونه حالات غیر مادی که ناظر به یک عنصر یا آموزه دینی باشد تجربه دینی به معنای گسترده تر دانسته می شود. پرسش های متعددی درباره این حالات و تجربیات وجود دارد که پاسخ به آنها و ارزیابی آنها مورد توجه این مقاله است.

ما اغلب، گزارش هایی از افرادیمی شنویم که از امری غیر مادی و یا دخالت امری غیرمادی سخن گفته اند. برخی از این گزارش ها از امور غیرمادی در بستری دینی ارائه می شوند.

شخصی ادعا می کند که واقعه ای در صدها کیلومتر دورتر را می بیند و به آن آگاهی پیدا کرده است. این ادعا بنظر می رسد مربوط به امور غیرمادی است که در دائره جریان مادی طبیعت که قواعد خاص خودش را دارد قابل تبیین نیست.

اما اگر کسی ادعا کند که از خداوند چیزی را خواسته است و با دعا در یک فرآیندغیر مرسوم طبیعی،تجربه کرده است که دعای او مستجاب شده است به درکی دینی از امور غیر مادی رسیده است.

تجربیات غیر مادی اعم از دینی یا غیر دینی به صورتهای مختلفی است. برخی صرفا گزارشی از یک واقعیتی می دهند که یا این واقعیت امری مربوط به عالم مادی است و یا مربوط به عالمی غیر از این عالم مادی.

برخی نیز بیش از گزارش، ناظر به تصرف عملی در عالم و انجام عملی خارق العاده است که قابل توجیه با شرایط مادی نیست. پس این تجربیات غیرمادی را می توان به این چند دسته تقسیم کرد:

  • گزارش های غیرمادی غیر دینی که مربوط به عالم مادی باشد، مثل گزارشی که فردی ریاضت کشیده از واقعه ای در جای دیگر دنیا خبر می دهد.
  • گزارش های غیرمادی غیر دینی که مربوط به عالم غیرمادی باشد، مثل برخی ازکسانی که از عالم اجنه خبر می دهند.
  • گزارش های غیرمادیدینی که مربوط به عالم مادی باشد، مثل تعبیرهای خوابهای مختلف توسط حضرت یوسف علیه السلام یا گزارش های گوناگونی که سالکان واصل از آینده خبر می دهند. این موارد چون با ادعاهای دینی و یا زمینه های دینی و یا نتیجه تقیدبه امور دینی حاصل شده است دینی دانسته می شود.
  • گزارش های غیرمادیدینی که مربوط به عالم غیرمادی باشد مثلتجربیات دینی که از آن وجود خداوند نتیجه می شود، یا گزارش هایی که افراد از عالمی دیگر پس از مرگ موقت می دهند. بارزترین نوع این گونه تجربیات، وحی است که به پیامبران می شود.
  • تصرف در عالم به صورت غیر دینی،مثل قدرت های روحی که افرادی در ایجاد تغییراتی در عالم دارند.
  • تصرف درعالم به صورت دینی که مصداق بارز آن معجزات انبیاء است.

کل موارد فوق ناظر به آن است که غیر از عالم مادی عالم دیگر غیر مادی می تواند وجودداشته باشد که فراتر از قوانین و سازوکارهای عالم مادی و یا دارای عللی غیرمادی است.

موارد1و2و3و 4می تواند دال بر وجود عالم غیب باشد که فراتر از عالم شهادت است و بگونه ای است که انسان می تواند به آن علم پیدا کند.

موارد5و6می تواند بخاطر اسباب و علل غیرمادی در تغییر و تحولات عالم باشد.

از آنجا که در این نوشتار درباره تجربیات دینی و حالات معنوی سخن گفته می شود لذا به موارد3و4پرداخته می شود.

حقیقی بودن تجربیات

همانگونه که دکارت بدرستی بیان کرده است هرگونه تصور ذهنی و درونی که انسان می یابد، فی نفسه، برای خودش قابل رد و انکار نیست؛ بله وقتی که این تصور را به امری ورای تصور منتسب کنیم آغاز ارزیابی آن از بابت صدق و کذب خواهد گردید.

حال وقتی این حالات درونی به بیان می آید از معبر تعبیر، تفسیر و تبیین می گذرد و هریک باعث می شوند که تجربه اظهار شده و نه تجربه ناب در معرض نقد و ارزیابی و حتی رد و انکار قرار گیرد. پس به بررسی این سه و علت بروز خطا در آنها بپردازیم:

تعبیر

تعبیر کردن (به قالب زبانی درآوردن یک یافته ذهنی بر اساس معیارهای زبانی که در یک فرد طی سالیان زیادی در ساختار فکری فرد و دربا تعامل با دیگران بدست آمده است)بیان دریافت درونی شخصی فرد در قالبهای زبانی مشترک با دیگراناست. مثلا وقتی یک مسیحی مواجهه ای کشفی را با شخص حضرت عیسی علیه السلام می یابد و یک مسلمان در خواب امام رضا علیه السلام را میبیند هر دو در معرض تعبیر از مواجهه هایشان هستند.

 یعنی ساختار پیشین فکری اولی فرد را در قالب مسیح و ساختار فکری دومی فرد را در قالب امام رضا می یابد و چون برای مخاطب مسیحیعیسی (ع)و برای مخاطب مسلمان امام رضا(ع)مفهومی مشترک با گوینده است که هردو در تعامل با هم یا با یک جامعه خاص به آن دست یافته اند پس تعابیر متفاوت دیده می شود.

اما این پیشینه های متفاوت باعث نمی شود که مواجهه فرد اول با شخص مسیح(ع)و فرد دوم با شخص امام رضا(ع)را انکار کنیم. اگر دو نفر از مواجهه با شخصی سخن بگویند و دو تعبیر مختلفاز آن بیان کنند و احتمال دهیم پیشینه فکری هریک در تعبیر مطرح شده آنها موثر باشد نمی توان نتیجه گرفت که هردو یک نفر را دیده اند و بنا به ساختار فکری خود از آن دو تعبیر کرده اند چرا که احتمال دارد واقعا دو نفر را دیده باشندو دو تعبیرآنها بخاطر تفاوت واقعی بین دونفر بوده است.

پس صرف احتمال تاثیر یافتن تجربه گر از پیشینه فکری اش و ساختارهای اعتقادی اش نمی تواند باعث شود که بیانهای متفاوت را به تعابیر متفاوت از یک امرنسبت دهیم و حتی یافته درونی فرد را امری خیالی که مجموعه افکار و ساختارهای فکری فرد آن را ساخته باشند فروکاهیم.

به همین جهت برخی تحلیلهای روانشناختی از آن نمی تواند مبنایی برای فروکاستن آن به امور دیگر باشد؛ بلکه فقط می تواند یکی از احتمالات باشدو نمی تواند احتمالهای دیگر را رد کند.

در تعابیرمطرح شده از تجربه، می تواند مغایرت هایی رخ دهد. با این که کثرت تعاملهای زبانی، باعث نزدیک شدن اذهان به یکدیگر از لحاظ زبانی می گردد و گرچه برخی زمینه های مشابه باعث نزدیک تر شدن معانی به یکدیگر می شوند، اما زمینه های متفاوت زبانی می تواند به دور شدن درک زبانی و کم رنگ شدن اشتراک معنایی گردد.

 پس تعابیر مطرح شده و درک شنونده از آن میتواند مغایرت هایی باهم داشته باشند. یعنی تعابیر در اذهان دیگر درک زبانی ایجاد می کند که نمی توان بسادگی فهمید با درک زبانی گوینده یکسان است.

پس تجربیات دینی احتمال دارد با تعابیر درستی بیان شده باشد.در مقابل این احتمال هم وجود دارد که تحت تاثیر عوامل روانشاختی یا جامعه شناختی یا عوامل دیگر در قالب چنان تعبیری درآمده باشند. مثلا تعبیر منتسب به ابن عربی (که استنادش به او نیز محل تردید است) که من روافض را در عالم کشف به صورت خنزیر دیدم می تواند از این منظر قابل رد و انکار قرار گیرد که آیا تعبیری که او از کشفش(اگر واقعا اتفاق افتاده باشد) درباره یک عده افراد به عنوان رافضی هاکرده است درست است و آیا تعبیر او از مکاشفاتش به عنوان شیعیان در این زمان روافض در آن زمان همان تعبیری است که ازتعبیر می شود.

 پس تعابیر مطرح شده از تجربیات دینی را ازلحاظ زبانی نه می توان غلط دانست و نه می توان درست دانست.

اما می دانیم در مورد امور محسوس امکان دارد تعابیر مختلفی داشته باشیم که برخی را درست و برخی تعابیر را نادرست بدانیم. اگر شخصی درختی را ببیند و از آن به درخت تعبیر کند درست است و اگر از آن به گربه تعبیر کند نادرست است. برای تشخیص تعابیر درست از نادرست درامور محسوس معیارهایی وجود دارد که با آن ملاکها درباره تعابیر قضاوت می کنیم مخصوصا که به راحتی می توان تعبیر های گوینده را با برداستی که شنونده از تعبیر گوینده می کند با ارجاع به یک امر عینی که قابل دستیابی توسط هردو نفر است ارزیابی کرد.

اما وقتی بجای حواس ظاهری از دریافتهای درونی از حواس باطنی مثل درک حالات روانی توسط یک فرد مثل خجالت، نگرانی، محبت و خوشحالی سخن می گوییم دیگر قضاوت درباره صحت و سقم تعبیر چندان ساده نخواهد بود،چرا که شنونده به راحتی به معیاری برای تطبیق تعبیرفهمیده شده خود با تعبیر بیان شده توسط گوینده ندارد.

 به طریق اولی مساله اذهان دیگر و تعبیر از ذهن برای افراد دیگر و غیره در معرض این پیچ و خم ها خواهد بود.

در تجربه های دینی بیان درستی و نادرستی تعبیرها مشکلات بیشتری را خواهد داشت که باید برای آن ملاکهایی را مطرح کرد تا تعبیر درست زبانی را بتوان از تعابیر نادرست آن تشخیص داد.

تفسیر

تعابیر ما از تجربیاتمان با توجه به مجموعه گزاره هایی که از قبل باور داشته ایمدر معرض تفاسیر قرار می گیرند و به باوری گزاره ای درباره یافته تجربی ما منجر می شود. مثال درخت را در نظر بگیرید. تعبیر از آن به عنوان درخت، در معرضمجموعه باورهای پیشینمان درباره درخت قرارمی گیرد و در نتیجه می توانیم تفسیری از آن داشته باشیم مبنی بر آن کهچوب آن قابلیت استفاده برای نجاری دارد.

همانگونه که گفته شد، تفسیر نیز می تواند در معرض مغایرت بین گوینده و شنونده باشد. چرا که علی رغم بسیاری مشابهت های بین ساختارهای فکری گوینده و شنونده به علت قرار گرفتن در یک زمینه مشترک، احتمال مغایرت های بسیار درمجموعه باورهای گزاره ای این دو وجود دارد که باعث می شود بسیاری تفاسیر مقبول تر و معقول تر باشند و برخی محل تردید باشند. پس باز در مقام تفسیرنیز نیاز به معیارهایی داریم تا تفاسیر مقبول را از تفاسیر مردود تشخیص دهیم.

پس تجربیات دینی فی حد نفسه نمی تواند نشان دهد که کدامیک از تفاسیری که از آن می شود درست است و کدامیک نادرست. به ملاکهایی ورای دریافت های درونی دینی نیاز داریم.اما تجربیات دینی می توانند به باورهایی گزاره ایمنجر شوند که معتقد باشیم تفاسیر درستی از تجربه دینی هستند.

تبیین

پس از بوجود آمدن شاکلهتجربیات اعم از حسی، درونی یا دینی با این پرسش مواجه می شویم که چه شد این تجربه حاصل گردید. چرایی تجربه، ما را با مساله تبیین تجربیات مواجه می کند. اگر کسی در مقابل خود گرگی را تجربه کند می توان پرسید چرا او به این تجربه رسیده است.شاید در اثر استفاده ازقرص های روانگردان برای او چنین تجربه ای رخ داده است و یا شاید واقعا گرگی در مقابل اوست که چنین تجربه ای را موجب شده است.

در تجربیات دینی و حالات معنوی تبیین آنها مهم است.برای ایناین تجربیات دو نوع توجیه دینی وجود دارد: اول آن که این تجربیات ناشی از القاء امری الوهی است یا این که این تجربیات دال بر وجود متعلَّقی برای آن یعنی خداوند است. همچنین این تجربیات می تواندناشی از خیالات و اوهام شخصو یا در اثر خرافه گری باشد.

برخی روانشناسان و جامعه شناسان درصدد هستند که علت این تجربیات را به زمینه های روانی و یا اجتماعی فرد نسبت دهند. این روانشناسان و جامعه شناسان با نشان دادن برخی علل روانی و اجتماعی در برخی ازاین گونهتجربیات،این باور را ایجاد کنند که تمامی تجربیات دینی از این سنخ هستند.

واضح است که حتی با تبیین برخی تجربیات دینی و ارجاع آن ها به زمینه های روانی و اجتماعی نمی توان نتیجه گرفت که تمامی تجربیات دینی از این سنخ هستند. متاسفانه این تعمیم نابجا در کلام برخی سکولارها دیده می شود.

همچنین سوء استفادهبرخی فریبکاران برای بهره برداری های مالی از این احساسات پاک نیز این برخی از این گزارشها را کاملا مخدوش می کند.

شبکه باورهای قبلی یک فرد نقش مهمی در تبیین یک تجربه دارد. باورهای اساسی او درباره تجربیاتی از نوع تجربیات دینی می تواند تبیین خوبی برای باور به محتوای تجربه باشد. یکی از مهم ترین باورهای اساسی در این زمینه باور داشتن به عالم غیب است. عالمی که نمی توان با تحلیل شرایط مادی به آن دست پیدا کرد، بلکه بگونه ای دیگر باید به این باور اساسی دست پیدا کرد مثل شهادت گواهان متعدد صادق و مرتبط با خداوند. بدون این باور محدوده وسیعی از باورهایمان بدون توجیه خواهند ماند. شاید به همین جهت باشد که ابتدای قرآن، ایمان به «غیب» یکی از اساسی ترین باورها برای دست یابی به بسیاری از باورهای دینی قلمداد شده است.

 در سایه باور به غیب نه تنها تفسیرهای گسترده تری از حالات معنوی خواهیم داشت بلکه تبیین فراگیرتری برای اینگونه تجربیات در اختیار خواهیم داشت.

همانگونه که دیده می شوددر اینجا هم نیاز داریم که معیارهایی داشته باشیم تا بین تجربیات دینی که ناظر به امر الوهی هستند و آنها که به امری دیگر مثل ریاضت های باطنی یک فرد، عوامل روانی و اجتماعی و یا خرافه گرایی هستند تمیز قائل شویم.

پس سه معیار برای تشخیص تعابیر درست از نادرست و تفاسیر درست از نادرست و تبیین های درست از نادرست نیاز داریم. واضح است به علت پیچیدگی های تجربه دینی و شخصی بودن آنها و اختفای آنها برای دیگران این معیارها می تواند قطعی نباشد و بطور ظنی به تشخیص درست از نادرست برسیم. با توجه به مطالب گفته شده درباره تجربیات دینی خاص به این نتیجه می رسیم که:

  • نمی توان تعبیرهای مطرح شده در یک تجربه خاص دینی را مردود اعلام کرد. مثلا شخصی که امام رضا (ع) را در خواب یا مکاشفه بیداری می بیند نمی توان تعبیر او از این تجربه که امام رضا (ع) را دیدیده است و نه امام صادق، مورد خدشه قرار داد. چرا که شاید او بگونه ای در این تجربه، تعبیر خود را بجا می داند ولی نمی تواند علت آن را بیان کند. همچنین نمی توان هرگونه تعبیری از تجربه شخص را مقبول تلقی کرد. چرا که به دلایل گفته شده اینتعابیرهمان دریافت او را نشان ندهد. به

همین جهت رد تعبیر مطرح شده از یک تجربه صرفا با دلایل قوی امکان پذیر است. همچنین برای پذیرش یک تعبیر نیز لازم است دلایل موجهی ارائه شود.

  • تفاسیر مطرح شده از یک تجربه خاص دینی نیز در صورتی مردود خواهد بود که دلایل مستحکمی برای رد آنها وجود داشته باشد. همچنین پذیرش تفاسیرنیز باید دلایل لازم را داشته باشد.
  • به همین طریق انکار و یا پذیرش تبیین های ارائه شده برای یک تجربه دینی خاص نیز نیاز به دلایل روشن دارد.پس مطالبی که هیوم برای رد الوهی بودن این تجربیات در بحث معجزه مطرح کرده استبه علت تعمیم نابجا قابل قبول نیست.

دلایل پذیرش و یا رد وجوه یک تجربه دینی ضرورت ندارد از تجزیه و تحلیل خود تجربه بدست آید،بلکه می تواند از مطالب مستدلی که از مسیری غیر از تجربه،مثل بررسی های عقلانی،یا تحقیق های تاریخی، یا شواهد تجربی،یا معرفت های مبتنی بر گواهی حاصل شده است ارزیابی گردد.

 

ارسال نظر