به گزارش پایگاه خبری دانا نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران اگرچه با دخالت کشورهای خارجی و طراحی کودتای 28 مرداد به شکست انجامید، اما عرصه حضور و ائتلاف اکثریت ملت ایران در قطع دست بیگانگان از منابع خدادادی این سرزمین و نرفتن زیر یوغ دستنشاندگان بیگانگان بود.
در مسیر ملی شدن نفت نیروهای مختلفی اعم از ملیگراها، روشنفکران، روحانیون، مذهبیها، بازار و... نقش داشتند اما موتور محرکه نهضت که عامل به صحنه آوردن مردم بود، حضور شخصیتی مانند آیتالله کاشانی بهشمار میرفت. یکی از مقاطع حساسی که در صورت عدم حضور آیت الله کاشانی نهضت ملی شدن نفت با شکست مواجه میشد، قیام 30 تیر بود.
آیت الله کاشانی که مظهر مبارزات اسلامی آن دوره بود نیروی مردمی در اختیار مصدق قرار داد و بهشیوهای خستگیناپذیر تودههای ملت را برای ملی شدن نفت در صحنه نگاه داشته بود. تمام اجتماعات بزرگی که در حمایت از مصدق انجام میگرفت با اعلامیه آیت الله کاشانی بود و بارها سراسر کشور با پیام او در جهت تقویت مصدق به تعطیلی عمومی رسیده بود. گروههای چپگرا و یا وابسته به دربار بارها خواسته بودند پیشِپای نهضت ملی ایران سنگ بیندازند اما هربار کاشانی با شیوه مذهبی و اسلامی آنها را از میدان دور میساخت.
وی با مجاهدت خاص خود و با اتکا به ملت مسلمان مسیر تاریخ را در آن روز عوض کرد و نشان داد عمیقترین نیروهای ملی در این سرزمین بهپیروی از مرجعیت شیعه تا پای شهادت و ازجانگذشتگی ایستادهاند، مردمی که در 30 تیر 31 به ندای کاشانی لبیک گفتند و کفنپوشان بهقصد شهادت وارد میدان شده مصدق را مجدداً به قدرت رساندند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که روز 25 تیر ماه 1331 دکتر مصدق پس از سه ساعت مذاکره با محمدرضا شاه استعفا داد. علت استعفای وی عدم موافقت شاه با تصدی وزارت جنگ از سوی مصدق بود. در آن زمان و برابر با قانون اساسی مشروطه، وزارت جنگ را هم رئیس دولت میبایست انتخاب میکرد اما شاه انتخاب این مقام را به خود اختصاص داده بود و نمیخواست از آن صرفنظر کند.
در متن استعفای مصدق از نخست وزیری چنین آمده بود که "چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشده و البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند و با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد."
با اعلام استعفای دکتر مصدق فعالیت در مجلس برای معرفی جانشین او در جناحهای مختلف آغاز شد. بهنوشته یکی از دستاندرکاران آن روز "والاحضرت اشرف چند روز قبل از حوادث خونین سیام تیر وارد تهران شد و با قوام السلطنه تماس گرفت و با نمایندگان مجلس برای زمینهسازی و تحمیل حکومت انگلیسیمنشِ عینالدوله وارد گفتگو گردید."
مصدق وقتی سرسختی شاه در برابر پذیرش پست وزارت جنگ را دید، دست به استعفا زد و احمد قوام جانشین او شد
40 نفر از نمایندگان مجلس به نخست وزیری احمد قوام ابراز تمایل کردند. از سوی دیگر نمایندگان فراکسیون نهضت ملی جلسه دیگری داشتند و در اعلامیه اعلام کردند "در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست، متعهد میشویم با تمام قوای خود و با کلیه وسایل از دکتر مصدق پشتیبانی نماییم."
با وجود این بهدلیل ابراز تمایل به حدود 40 نفر از نمایندگان به نخست وزیری قوام، وی لقب "اشرف" را بازیافت و نخست وزیری برای وی صادر شد. شاه که ارتش را در اختیار داشت به فرمانداری نظامی دستور داد تا اقدامات لازم را معمول دارند و با تانک و زرهپوش در خیابانها مستقر شده مجلس را احاطه کردند. اگرچه شاه در باطن با قوام موافق نبود اما در شرایطی که پیش آمده بود تسلیم نظر آمریکا و انگلیس شد. از روز بیست و هشتم تیر قوام برای اعاده امنیت در سراسر کشور درخواست اختیارات فوقالعاده کرد و روز 29 تیر از شاه خواست فرمان انحلال مجلسین را صادر کند. شاه نیز قول داد که در صورت وخامت اوضاع فرمان انحلال مجلس صادر خواهد شد و به وی دستور داد جهت برقراری نظم از نیروی انتظامی استفاده کند.
هرچند شاه با تقاضاهای مصدق موافقت نکرده بود اما رها کردن نهضت از سوی وی در اوج پیروزیها اشتباهی بود که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. بهنظر مورخان، راه در دست گرفتن وزارت جنگ و مقاومت شاه در برابر مصدق استعفا نبود و وی میتوانست از طریق مذاکره و با حمایت مردم و مجلس موفقیت را کسب کند، آن هم در شرایطی که خبر احتمال آمدن قوام در صورت نبود مصدق را مطبوعات خارجی حدود یک ماه قبل پیشبینی و منعکس کرده بودند و اگر قیام 30 تیر رخ نمیداد ممکن بود نهضت ملی شدن نفت در همان مقطع از بین برود.
در حقیقت او نمیبایست بهیکباره قدرتی را که مأخوذ از مردم بود با استعفا در اختیار شاه بگذارد و به خانهاش برود و با این عمل یک نهضت را در اختیار قدرتهای سلطهگر قرار دهد و اگر قیام 30 تیر نبود نتیجه کودتای 28 مرداد در همان تیرماه 31 به ثمر مینشست.
** ورود آیتالله کاشانی و چرخش اوضاع بهسمت نهضت و مصدق
با انتشار خبر استعفای مصدق، آیت الله ابوالقاسم کاشانی که در آن مقطع رهبری مذهبی نهضت را بهعهده داشت، با صراحت و قاطعیت دو نکته را اعلام کرد: اول اینکه قوام خائن به ملت است و باید کنار برود و ثانیاً مصدق باید مجدداً برای ادامه نهضت ملی نخست وزیر باشد.
تلاشهای حسین علا و علی امینی برای سکوت آیتالله کاشانی در آن وقت بینتیجه ماند. امینی به ملاقات آیت الله کاشانی آمد اما ایشان با بیانی جدی گفت "تا آقای دکتر مصدق زنده است هیچ کس نباید نخستوزیر باشد و اگر ظرف 24 ساعت قوام از نخست وزیری کنار نرود کفن پوشیده و از خانه خارج میشود". قوام وقتی نتوانست از طریق مذاکره موفقیتی به دست آورد، اعلامیه معروفِ "کشتیبان را سیاستی دگر آمد" و "سیاست از دین بعد از این جدا خواهد بود" را صادر کرد و فکر میکرد با این کار مستقیماً با مخالفان خود اتمام حجت میکند و نیروهای اطراف مصدق و کاشانی را پراکنده میسازد.
آیت الله کاشانی در برابر اطلاعیه قوام حملات خود را تشدید کرد و در اعلامیه خطاب به قوای نظامی وضع موجود را تشریح و آنها را به مقاومت اسلامی دعوت کرد. صدور این اعلامیه در شرایطی که شاه فرماندهی کل قوا را بهعهده داشت اقدامی عجیب و شجاعانه تلقی میشد، همچنین در نامهای به حسین علا صریحاً قید کرد که "اگر مصدق بازنگردد انقلاب را متوجه دربار خواهد کرد"! ارزش این اقدام در روزهایی که قوام با اتکا به سیاست انگلیس و آمریکا اعلامیه صادر کرده بود، بسیار زیاد است.
آیت الله کاشانی در جواب تهدیدات قوام هم اعلامیهای صادر و دلایل مخالفت خود با آن را تشریح کرد و نوشت: "تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را پس داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است. من نمیخواهم که درباره عدم صلاحیت احمد قوام بیش از این سخن گفته باشم اما اعلامیه ایشان در نخستین روز این زمامداری بهخوبی نشان میدهد که چگونه بیگانگان در صدد هستند که بهوسیله ایشان تیشه به ریشه دین و آزادی و استقلال مملکت زده و بار دیگر زنجیر اسارت را به گردن ملت مسلمان بیندازند."
وی همچنین تک تک نمایندگان مجلس را به منزل خود فرا میخواند و از آنها قول میگرفت تا به قوام رأی عدم اعتماد بدهند. نتیجه این کوشش او این بود که در صبح روز 29 تیر حدود 50 نفر نماینده حاضر شده بودند که نظر مخالف دهند و همین مسئله جایگاه قوام در پارلمان را متزلزل کرده بود. آیت الله کاشانی همچنین در مصاحبه مطبوعاتی روز 29 تیرماه خود که بسیاری آن را زمینهساز قیام عمومی 30 تیر میدانند چنین گفت: "این نهضت پرافتخار را کراراً انگلیسیها خواستند از بین ببرند و دولت دکتر مصدق را ساقط کنند. اگر در نظر داشته باشید سه بار تعطیل عمومی در سراسر کشور دادند برای اینکه انگلیسیها کامیاب نشوند ولی این بار بهدستیاری بعضی اعمال جنایتکار خود احمد قوام را روی کار آورد. دکتر مصدق بهاختیار استعفا ندادند چون دیدند وضعیت طوری است که نمیتوانند با اختیار حکومت کنند کنار رفتند. همه جا تعطیل عمومی است و همه مردم در کمال بیصبری در انتظار رفتن احمد قوام و آمدن دولت دکتر مصدق هستند. البته آنهایی که با خارج و وسایل خبرگزاری تماس دارند باید به همهجا این قضیه را اطلاع بدهند که وضع پرافتخار ایران از بین نرفته و ایرانیان تا جان در بدن دارند دنبال حکومت استعماری انگلیس نمیروند."
صحنه زدوخورد مردم و قوای نظامی در روز سی تیرماه
** 30 تیر؛ پایان سیاستمداری که به بیگانه امید بسته بود
با اعلام استعفای دکتر مصدق بازار تهران از بیست و ششم تیر ماه تعطیل شده بود، دیگر نقاط کشور نیز اوضاع متشنج بود و در آبادان و اصفهان تظاهرات وسیعی برگزار شد. اعتراض به حکومت قوام در نقاط مختلف کشور بروز کرده بود و صحبت از انحلال مجلس میشد. 29 تیرماه این تعطیلیها وسعت بیشتری یافت. سرویسهای اتوبوسرانی دست از کار کشیدند و تظاهراتهای موضعی برپا کردند. گروههای وابسته به نهضت ملی با فریاد "مرگ بر قوام"، "زنده باد مصدق" و "زنده باد کاشانی" سر داده در حوالی بهارستان اجتماعات مختلفی را پدید آوردند. سیام تیرماه روز سرنوشت این قیام بود. تانکها در شهر به گردش در آمدند اما مردم نیز از نقاط مختلف تهران بهسوی مرکز شهر سرازیر شدند. اکثر نمایندگان نهضت ملی شب را در مجلس مانده بودند و روز سی تیر ناظر جریان زدوخوردها بودند.
میدان بهارستان کانون مبارزات مردم بود و اکثر تلفات مربوط به این منطقه بود. اتومبیل شاپور علیرضا (برادر محمدرضا شاه) در حلقه محاصره مردم گرفتار شد و قوای نظامی با ورود به محل تجمع او را نجات دادند. گفته میشود شاهپور علیرضا پس از مراجعت به دربار گفت "مملکت در آستانه انقلاب است"!
تظاهرات مردم ادامه داشت تا اینکه شاه با تلفن به مهندس رضوی نماینده کرمان و نائبرئیس مجلس اعلام کرد که قوام را از نخست وزیری عزل کرده است. قوام روز سی تیر در باغ سفارت آلمان بود و اخبار را دریافت میکرد. ساعت پنج که در حال مراجعه به کاخ سعدآباد بود خبر عزل خود را از رادیو شنید. با اعلام این خبر قیام به نتیجه رسید، ارتش به پادگانها بازگشت و مردم اداره تهران را مستقیماً بهعهده گرفتند. آیت الله کاشانی نیز غروب 30 تیر پس از اعلام پیروزی قاطع ملت اعلامیهای صادر کرد و گفت "برادران عزیزم؛ از اینکه برای مرتبه دیگری همت عالی شهامت و خداپسندانه شما به نتیجه بسیار گرانبها رسید و عنصر سفاک و جنایتکاری مانند احمد قوام را از صحنه زمامداری پوشالی طرد و آخرین تیر ترکش استعمار به سنگ خورد لازم میدانم اولاً خدای بزرگ را شکرگزاری نموده و در ثانی از اینهمه فداکاری و استقامت شما مردم قهرمان ایران صمیمانه قدردانی کنم."
بعد از آن مجلس شورای ملی روز 30 تیر را به نام قیام مقدس ملی شناخت و احمد قوام را بهعلت کشتار دستهجمعی و قیام مسلحانه علیه ملت ایران "مفسد فی الارض" معرفی و کلیه اموال و دارایی او را مشمول مصادره دانست و اختیارات 6 ماهه به مصدق داد. همچنین سید حسن امامی امام جمعه رژیم شاه که پس از قیام 30 تیر نمیتوانست سمت ریاست مجلس را داشته باشد کنار رفت و آیت الله کاشانی بهعنوان رئیس مجلس انتخاب و کمیسیونی در مجلس برای تعقیب مسببین 30 تیر تشکیل شد.