به گزارش پایگاه خبری دانا در آستانه سالگرد کشتار مردم به دست رژیم شاه در هفدهم شهریور ۱۳۵۷ معروف به جمعه سیاه، علیرضا قاسمزاده پژوهشگر تاریخ معاصر یادداشتی نوشته که در آن به نقش مستقیم محمدرضا پهلوی در کشتار ۱۷ شهریور میپردازد.
در ادامه مشروح متن اینیادداشت را میخوانیم:
«یکی از مسائلی که امروزه مطرح میشود موضوع نقش محمدرضا شاه در سرکوب معترضین است؛ به طوری که برخی از طرفداران وی معتقدند او در کشتارها و سرکوب قیامهای مردمی دستی نداشته است. این افراد به این موضوع استناد میکنند که یا شاه تصمیمگیرنده نبوده و یا خارج از کشور بوده و بر تصمیمات و مسائل کنترل نداشته است. درباره این شبهه بسیار میتوان صحبت کرد و موضوعات بسیاری را بررسی نمود. اما با توجه به سالروز حادثه ۱۷ شهریور در این سطور به نقش محمدرضاشاه در جمعه سیاه اشاره میکنیم.
در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ چه گذشت؟
اتفاقات مربوط به این روز ریشه در وقایعی دارد که چند روز پیشتر به وقوع پیوست. در تاریخ ۱۳ شهریور همان سال، پس از اقامه نماز عید فطر، راهپیمایی مردم علیه حکومت از قیطریه آغاز شد و در ساعت شش و سی دقیقه در میدان شهیاد به پایان رسید. گزارشاتی که در اسناد ساواک موجود است، تعداد شرکتکنندگان را تا شصت هزارنفر نیز اعلام کرده است. در روز بعد روزنامه اطلاعات نیز تعداد شرکتکنندگان را در سراسر کشور بالغ بر سه میلیون نفر اعلام کرد. همین راهپیمایی باعث شد تا دولت شریف امامی در روز ۱۵ شهریور طی یک بیانیه تشکیل هرگونه تجمع را در کشور ممنوع اعلام کند.
مردم قرار بود در روز ۱۶ شهریور راهپیمایی گستردهای به سمت میدان آزادی انجام دهند. نخستین ساعات روز ۱۶ شهریور نیروهای نظامی و ساواک در نقاط حساس شهر مستقر شدند. با وجود نیروهای نظامی و امنیتی اغلب مغازهها تعطیل شدند. آمار نشان میدهد که جمعیت حضور یافته در راهپیمایی بیش از نیم میلیون نفر بودند که تا آن موقع بزرگترین گردهمایی بود که علیه حکومت پهلوی برگزار میشد. در همین راهپیمایی مردم برای اولین بار خواستار تشکیل حکومتی جمهوری بودند و شعارهای تندی علیه حکومت وقت سر میدادند.
محمدرضا شاه با دیدن این اوضاع ترسید که کنترل امور و اوضاع جامعه از دستش خارج شود و چاره را در اعلام حکومت نظامی دید. در همان شامگاه ۱۶ شهریور، محمدرضا پهلوی، دولت وقت را مجبور کرد تا در تهران و ۱۱ شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کند. فرماندهی نیروهای نظامی را نیز در تهران به غلامعلی اویسی واگذار کرد.
این خبر ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهریور در رادیو توسط غلامعلی اویسی اعلام شد و از همان موقع حکومت نظامی اجرا شد. مردم ساعت ۷:۳۰ صبح در اطراف میدان ژاله جمع شدند. اجتماعاتی شکل گرفت که با بررسی قوانین حکومت نظامی باید با آنها برخورد میشد. یک طرف میدان مردم ایستاده و شعار میدادند و طرف دیگر نیروهای نظامی با تجهیزات کامل مستقر شده بودند. آن طرف میدان بیشتر به میدان جنگ شبیه بود. نیروهایی که با تجهیزات کامل در برابر مردمی از جنس خودشان ایستاده بودند. هر چند وقت یکبار از بین نظامیان فردی با بلندگو هشدار حکومت نظامی را اعلام میکرد: «از اجتماعات خودداری کنید. حکومت نظامی داره اجرا میشه. سریع متفرق بشید.» مردم همچنان به راهپیمایی و دادن شعار ادامه میدادند.
دیری نپایید که مردم به محاصره نظامیان درآمدند. دیگر راهی برای گریز نبود. مردم مشغول راهپیمایی بودند که ناگهان صدای گلوله جایگزین بر فریاد مردم شد. مردم از زمین مورد هدف تیر تانکها و اسلحههای سربازان بودند و از آسمان مورد اصابت بالگردها بودند. طی چند دقیقه میدان و خیابان ژاله خود را غرق در خون میدید. دیوارهایی که با شعار سیاه شده بودند، اکنون رد خون را نیز بر خود احساس میکردند. یک روزنامه اروپایی در این رابطه نوشت: «این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند.» یک خبرنگار اروپایی آن اتفاقات را اینگونه توصیف میکند: «این صحنه به جوخه آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بیحرکت شلیک میکردند.»
فرمانداری نظامی تهران آمار تلفات آن روز را ۸۷ کشته و ۲۰۵ مجروح اعلام کرد. مخالفان حکومت نیز، اظهار کردند که در این روز بیش از ۴۰۰۰ نفر کشته شدهاند.
تمام این اتفاقات در زمانی رخ داد که دولت جعفر شریف امامی با شعار «دولت آشتی ملی» بر سر کار بود. در این راستا نیز اقداماتی انجام داد که عبارتند از:
• تعطیلی قمارخانهها و اماکن فساد
• افزایش حقوق کارمندان
• منسوخ کردن تقویم شاهنشاهی
• برکناری مقامهای سیاسی منسوب به بهائیت
• آزادی زندانیان
• اعلام برگزاری انتخابات آزاد
• تشکیل فضای باز سیاسی و آزادی بیان
با توجه به انجام این اقدامات اما هنوز مخالفتهای مردم هر روز بیشتر از قبل میشد که نهایتاً منجر به کشتار ۱۷ شهریور شد.
بعد از این تظاهرات و کشتار مردم، کارتر، رئیس جمهور آمریکا از طریق تلفن با محمدرضا شاه تماس گرفت. محتوای تماس تأیید و پشتیبانی آمریکا در ادامه راه بود. روزنامهها از کاخ سفید چنین نقل میکنند: «کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم ۹۵ نفر کشته بر جای گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است.»
این پیام نشان داد که آمریکا برای رسیدن به منافع خود در ایران دست به هر کاری میزند. او شاه را حمایت میکرد و به او جرئت میداد تا بتواند به منافعی که برای آنها برنامهریزی کرده است دست پیدا کند. در کشور سیاستهایی به کار گرفته میشد که مقامهای دولتی در اتخاذ آنها چندان دخیل نبودند و صرفاً اجرای آنها را بر عهده داشتند.
اینکه محمدرضا شاه در اواخر دوران سلطنتش به تصمیمات آمریکا و انگلیس عمل میکرد، دلایل قابل بررسی دارد. یکی از آن دلایل را خود شاه به آن اعتراف کرده است. او خودش را فاقد قدرت میان مردم و حتی دربار میدانست. به همین خاطر تصمیمات غربیها را به اجرا در میآورد. یکی دیگر از دلایل را میتوان مریضی جسمی او دانست. محمدرضا پهلوی بخاطر ابتلاء به سرطان خیلی منفعلتر از قبل شده بود. به طوری که سفیر انگلیس بلاتکلیفی شاه را اینگونه توصیف میکند: «او (محمدرضا شاه) همیشه منتظر دستور از طرف ما بود.» یکی دیگر از دلایل مربوط به ویژگی شخصیتی محمدرضا میشد برخلاف پدرش بحرانگریز بود. در مواردی که بحران در کشور شکل میگرفت، محمدرضا شاه گوشهگیر میشد و قدرت تصمیمگیری را از دست میداد. آمریکا و انگلیس هم که منافع خود را در خطر میدیدند دست به کار میشدند و در اتخاذ و اجرای تصمیمات دربار دخالت میکردند.