به گزارش پایگاه خبری دانا از مهر امروز سالروز میلاد باسعادت خاتم الانبیا حضرت محمدمصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق (ع) است.
با اینکه خداوند متعال در ضمن آیه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» در قرآن کریم صراحتاً دستور به وحدت و پرهیز از تفرقه داده و این تکلیف دینی و اجتماعی در سیره پیامبر (ص) به بهترین شکل نمود داشته، با این حال مسلمانان در طی قرون متمادی نتوانستند آن چنان که باید و شاید به وحدتی که مورد نظر اسلام و پیامبر (ص) و قرآن کریم است دست پیدا کنند. به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اکرم (ص) و در ایام هفته وحدت با حجتالاسلام والمسلمین مهدی فرمانیان، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب درباره ضرورت وحدت مذاهب و همچنین مهمترین موانعی که از شکلگیری تقریب مذاهب اسلامی جلوگیری میکند گفتوگو کردیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
*به مناسبت اینکه در ایام ولادت پیامبر اعظم (ص) قرار داریم، در ابتدا در خصوص اهمیت مسئله تقریب در دیدگاه پیامبر (ص) توضیح بفرمائید.
وحدت اسلامی و تشکیل امت واحده غیر از اینکه در قرآن در آیات متعددی بیان شده، در سنت نبوی هم روایات متعددی در این زمینه داریم و رسول خدا (ص) به شدت مسلمانان را از تفرقه بر حذر میداشتند. این نشان میدهد پیامبر (ص) نسبت به وحدت امت اسلامی دغدغه داشته اند. همچنین بحث اخوتی که ایشان در مدینه بین مهاجرین و انصار ایجاد میکند نشان از اهمیت وحدت میان مسلمانان دارد. بعد از رحلت رسول خدا (ص) نیز اهل بیت (ع) تاکید فراوانی بر وحدت داشتند مخصوصاً امام امیرالمومنین که خودش منادی وحدت بود و از کسانی است که هم در رفتار و هم در گفتار و هم در عمل پایبند به وحدت بود. به همین خاطر نسبت به سه خلیفه اول مشورت میداد و کمک میکرد. تاریخ نشان میدهد که ایشان در فتح مکه به خلیفه کمک کرد، در فتح شام کمک کرد و با اینکه خلافت حق ایشان بود ولی ۲۵ سال وارد فضای تفرقه و دودستگی نشد و جدا شدن از امت را نمیپذیرفت.
*چند رویکرد نسبت به مسئله وحدت و تقریب مذاهب وجود دارد و کدام رویکرد از نظر شما پذیرفته است؟
ما چند رویکرد نسبت به وحدت داریم. یک رویکرد، رویکرد کلامی است. در رویکرد کلامی گفته میشود ما میتوانیم در بحث اعتقادات با رویکرد اثباتی و ایجابی بحث تقریب را ادامه دهیم و وارد سلبیات نشویم. ما به جای اینکه دیگران را نفی کنیم خودمان را اثبات کنیم، به جای اینکه امامت دیگران را نفی کنیم، امامت خودمان را اثبات میکنیم، به جای اینکه فقه و کلام دیگران را نفی کنیم عقاید خودمان را بر اساس کتاب و سنت اثبات میکنیم.
دومین رویکرد، رویکرد فقهی است که میگوید ما در آنچه با هم اشتراک داریم همکاری و تعاون میکنیم و نسبت به آنچه اختلاف داریم همدیگر را معذور میدانیم. این اختلافات همچنانکه میان عالمان یک مذهب برقرار است، میتواند میان علمای مذاهب هم وجود داشته باشد و هر مذهب برای خودش عذر شرعی دارد. همانطور که یک عالم در یک مذهب بر اساس کتاب و سنت اجتهاد میکند و به یک نظری میرسد، عالم دیگری هم در یک مذهب دیگر بر اساس کتاب و سنت اجتهاد میکند و به یک نظر دیگر میرسد. این فرد نرفته از تورات و انجیل استنباط کند، رفته از قرآن و سنت استفاده کرده و به همین خاطر نزد خداوند معذور و مأجور است.
سومین رویکرد، رویکردی است که میگوید ما باید تاکید بر اشتراکات کنیم و درباره اختلافات سخن نگوییم. رویکرد دیگر رویکرد اجتماعی است. برخی معتقدند ما نه کاری به اختلافات اعتقادی داریم، نه کاری به اختلافات فقهی داریم بلکه باید کاری کنیم مردم با هم زندگی مسالمتآمیز داشته باشند. این رویکرد میگوید ما اصلاً وارد اختلافات فقهی و اعتقادی نمیشویم و در جامعه و تریبونهای رسمی که همه مردم مخاطب ما هستند بر زندگی مسالمتآمیز تاکید میکنیم. این یک رویکرد اجتماعی در بحث تقریب است که بیشتر مسائل اجتماعی برایش مهم است، نه مسائل اعتقادی و فقهی.
رویکرد بعدی رویکرد فرهنگی است. در رویکرد فرهنگی گفته میشود ما باید از نظر فرهنگی به گونهای مردم را تربیت کنیم که تحمل مخالف را داشته باشند، تحمل اینکه بتوانند یک مخالف در کنارشان زندگی کند را داشته باشند و این امر باعث اختلاف و دوری آنها نشود. این رویکردی است که برخی افراد درباره آن سخن میگویند. بر این اساس ما باید طوری فرزندانمان را آموزش دهیم که از ابتدا بدانند دیگرانی هستند و این دیگران نظر مخالف دارند و ما باید این تحمل درونی را داشته باشیم که دیگران را تحمل کنیم و دنبال حذف و محدود کردن دیگران نباشیم.
رویکرد بعدی رویکرد تمدنی است. در ایران کمتر دیدم کسی درباره رویکرد تمدنی سخن بگویند ولی در مصر و تونس کسانی هستند که میگویند باید رویکرد تمدنی داشته باشیم یعنی هدف اصلیمان ساختن یک تمدن جدید است. وقتی هدف اینقدر بلند باشد این اختلافات جزئی ارزش ندارند که به آنها پرداخته شود بلکه باید تمام توان و استعداد و سرمایهمان را برای این به کار ببریم که یک تمدن جدید بسازیم. در سخنان مقام معظم رهبری اشاراتی به همه این رویکردهایی که عرض کردم از جمله رویکرد تمدنی مشاهده میشود.
رویکرد بعدی رویکرد سیاسی است. رویکرد سیاسی میگوید مشکل جهان اسلام سیاستمداران هستند و اگر سیاستمداران با هم خوب باشند خیلی از مشکلات حل میشود. همین بحثی که اخیراً رئیس جمهور دکتر پزشکیان مطرح کرد ناظر به همین مسئله است. چه اشکالی دارد یک مسلمان از مالزی سوار ماشین شود و تا مصر و مغرب بدون گذرنامه سفر کند. کسانی که قائل به اتحادیه کشورهای مسلمان هستند، کسانی که قائل به سازمان کنفرانس اسلامی هستند، در حوزه رویکرد سیاسی به تقریب میگنجند.
همه این رویکردها مهم است و باید به همه این رویکردها توجه کرد. اینها مثل تکههای یک پازل هستند که اگر کنار هم چیده شوند میتوانیم امت واحدهای که میخواهیم ایجاد کنیم. البته اهمیت و تأثیر برخی رویکردها بیشتر است ولی برخی زمانبر است و باید برایش برنامه منسجم داشت تا به سامان برسد.
*چه اموری مانع میشود به تقریب مذاهب اسلامی دست پیدا کنیم؟ به تعبیر دیگر مهمترین موانع تقریب کدام است؟
ما چند مانع را میتوانیم به عنوان موانع تقریب نام ببریم. یکی از موانع تقریب موانع اعتقادی است که مانع مهمی است. مثلاً وقتی شخصی معتقد است فلان فرقه منحرف است، فلان فرقه بدعتگذار است یا حتی بدتر از آن، فلان فرقه مشرک است و حتی اگر برخی اشتراکات هم داریم آنقدر اختلافات برجسته است که نمیتوانیم با هم در یک جلسه حاضر شویم و با هم همکاری کنیم، طبیعتاً این شخص نمیتواند دنبال وحدت باشد. این نگاه هم در شیعه وجود دارد و هم در میان اهل سنت و در میان هر دو مذهب آدمهای افراطی وجود دارند که چنین دیدگاهی دارند. این یک مانع بزرگی است که وجود دارد.
مانع دوم این است که ما دشمنان مشترکی داریم که این دشمنان به شدت بر طبل تفرقه میکوبند. هر وقت جهان اسلام یک مقدار به خاطر مسئله غزه یا اتفاقات دیگر گرایش به وحدت پیدا میکند و نگاهها به هم مثبت میشود یکباره در فضای رسانههای غربی و عبری و عربی فضایی ایجاد میشود که دوباره همه با هم اختلاف پیدا میکنند. این امر نتیجه فعالیت رسانههایی است که در دست دشمنان ما است و از هر فرصت برای ایجاد تفرقه در جهان اسلام استفاده میکنند.
مانع سوم جهل مردم و حتی مسئولان آنها است. یک معضلی که در جهان اسلام داریم این است که بسیاری از رهبران اهل سنت شیعه را نمیشناسند، بسیاری از علمای شیعه نیز اهل سنت را نمیشناسند. چون جهل وجود دارد شایعات و برخی خبرها و اقوال شاذ به عنوان نظرات یک مذهب مطرح میشوند. مثلاً شما میبینید مشهور یک فرقه یک چیز میگویند ولی یک قول شاذ را برجسته میکنند. مثلاً مشهور شیعه قائل به عدم تحریف قرآن است ولی تحریف قرآن که یک قول شاذ است به عنوان نظر شیعه برجسته میشود. مشهور شیعه در باب اینکه منابع ما چگونه هستند کتاب و سنت را میپذیرند ولی یکباره شایعه میکنند که اینها یک قرآن جدید دارند. از آن طرف اهل سنتی که ما میشناسیم محب اهل بیت (ع) هستند ولی یکباره شایعه میکنند که همه آنها ناصبی هستند و بغض اهل بیت (ع) دارند. این شایعات از روی جهل پخش میشود، از روی جهل پذیرفته میشود لذا ما باید شناخت بین مذاهب را بیشتر کنیم.
*برای حل این مسئله چه باید کرد؟
همه حوزههای علمیه، همه دانشگاهها باید چند واحدی درباره اینکه اندیشه طرف مقابل چیست بگذرانند، مدرسانش هم مدرسان تقریبی باشند چون یک معضل دیگری که ما داریم این است خیلی وقتها استاد ضد تقریبی سر کلاس تقریب میآید و دقیقاً اختلافات را برجسته میکند و ضد هدف اصلی حرف میزند.
یکی دیگر از موانع تقریب، حفظ قدرت سیاستمداران است. بعضی وقتها بعضی سیاستمداران جهان اسلام احساس میکنند اگر به سمت وحدت و تقریب بیایند قدرتشان ضعیف میشود و جایگاه خود را از دست میدهند. لذا گاهی اوقات کارهایی میکنند، حرفهایی میزنند که ضد تقریب است. این هم از معضلاتی است که در جهان اسلام داریم. یک معضل دیگر فتواهای تکفیری است که گاه از سوی هر دو طرف بیان میشود. اینها موانع مهمی هستند که باعث میشوند تقریب شکل نگیرد.
عموم مردم شیعه و اهل سنت تقریبی هستند و ذاتاً و فطرتا وحدتی و تقریبی و امت واحدهای خلق شدند اما متأسفانه همین موانعی که اشاره کردم از جمله رفتار برخی سیاستمداران، برخی فتاوی علما، برخی مطالب رسانهها و برخی عدم شناختها دست به دست هم میدهد و متأسفانه فضای تفرقه را بیشتر میکند و مردم را از وحدت و امت واحده دور میکند.