به گزارش پایگاه خبری دانا، گروه سلامت و سبک زندگی؛ اغلب گفته میشود که زنان موجوداتی احساسی هستند و این حسّاسیّت، نقطه ضعفشان محسوب میشود. اما چه میشود اگر این "احساسی بودن" در واقع یک ابرقدرت پنهان باشد؟ یک نیروی محرکه که تنها نیاز دارد تا به درستی شنیده و هدایت شود تا به خردمندانهترین تصمیمها منجر گردد؟
یک زن احساسی، به طور طبیعی از یک سیستم ناوبری پیشرفته برخوردار است: قلبش. این سیستم به او اجازه میدهد عمق مسائل را ببیند، ارتباطات نامرئی را درک کند و برای تصمیمگیری، لایههای پنهان انسانی را در نظر بگیرد. اما این سیستم برای عملکرد به یک ورودی حیاتی نیاز دارد: احساس امنیت و درک شدن.
مسیر یک تصمیمگیری موفق برای یک زن احساسی اینگونه است:
1. برانگیخته شدن احساس: یک موقعیت (مثلاً یک تصمیم مالی مهم یا یک تعارض خانوادگی) پیش میآید و احساسات مختلفی در او بیدار میشود – نگرانی، اشتیاق، ترس یا امید.
2. نیاز به اتصال: در این مرحله، او برای پردازش این حجم از اطلاعات احساسی، نیاز دارد تا آن را با کسی در میان بگذارد. نیاز دارد شنیده شود، درک شود و بازخورد بگیرد. این مرحله، مانند سوختگیری یک موتور قدرتمند است.
3. تبدیل احساس به بینش: وقتی احساسش توسط همسر، خانواده یا دوستش تأیید و تصدیق میشود، آرام میگیرد. این آرامش، فضای ذهنی لازم را ایجاد میکند تا او بتواند تمام دادههای احساسی را مرتب کند، با منطق خود تلفیق کند و به یک بینش عمیق برسد.
4. خروجی: یک تصمیم جامع و خردمندانه: تصمیمی که از این مسیر بیرون میآید، دیگر یک تصمیم صرفاً احساسی یا خشک و منطقی نیست. این تصمیم، هم انسانی است و هم عملی، هم به نیازهای قلب توجه دارد و هم مقتضیات واقعیت را در نظر میگیرد. اینجا است که او "منطقیترین تصمیم" را میگیرد.
وقتی این چرخه شکسته میشود...
اگر در مرحله دوم، به جای شنیده شدن، با بیاعتنایی، مسخره کردن یا جملههایی مانند "زیادی احساسی شدهای!" یا "عاقلانه فکر کن!" مواجه شود، چه اتفاقی میافتد؟
- احساسش در نطفه خفه میشود اما از بین نمیرود.
- این احساس بلاتکلیف، در درون او چرخ میزند و به اضطراب، خشم یا ناامیدی تبدیل میشود.
- در این حالت، مغز در حالت "تهدید" قرار میگیرد و دیگر نمیتواند به طور مؤثر از منطق استفاده کند. در نتیجه، ممکن است تصمیمهایی بگیرد که واقعاً "احساسی" و نسنجیده به نظر برسند.
نیروی محرکه را دریابیم
پس مشکل اصلی زنان احساسی، کمبود منطق نیست. مشکل این است که وقتی احساسشان به عنوان دادهای ارزشمند پذیرفته نمیشود، توانایی دسترسی به منطق خود را از دست میدهند.
راه حل، سرکوفت زدن به احساسات نیست؛ تقویت پل بین احساس و منطق است.
وقتی به یک زن احساسی اجازه داده میشود تا حرفش را بزند و دیده شود، در واقع به او کمک کردهاید تا قدرتمندترین نسخه خودش باشد. او در سایه امنیت عاطفی، میتواند معجزه کند؛ همدل باشد، عمیق بفهمد و تصمیمهایی بگیرد که هم دل داشته باشد و هم عقل.
به یاد داشته باشیم:
سکوی پرتاب یک زن احساسی به سمت خرد، گاهی فقط یک آغوش، یک نگاه فهمیده یا یک جمله ساده است: 'حرفتو میشنوم... برام مهمه.'