داستان فیلم، دورههای اصلی زندگی مردی بهنام فرهاد (پیمان معادی) را روایت میکند؛ راوی ماجرا خود فرهاد است که در میانسالی سفرهی دل خود را برای روانشناس (پانتهآ پناهیها) باز کرده و وقایع مهم و ماجراهای تأثیرگذار زندگیاش را برای او تعریف میکند. این روایت از کودکی فرهاد آغاز میشود و سپس به افت و خیزهای رابطهی او با همسرش، مهتاب (مهناز افشار)، میرسد و علاوه بر این، رابطه و وابستگی خاص او با مادرش (زهره عباسی) را دربردارد.
«ناگهان درخت» برای مخاطب میانسال و سالخورده که دوران پیش از انقلاب و اوایل انقلاب را تجربه کردهاند، میتواند سرشار از نوستالژی و ارجاعات تلخ و شیرین به خاطرات مشترک آن دوران باشد. فیلم شروع جذاب، شیرین و دلنشینی دارد، اما هرچه جلوتر میرویم گویا با بزرگترشدن شخصیت اصلی، آن تب و تاب و شور و نشاط اولیهی فیلم هم بهتدریج کمرنگ میشود و جای خود را به روزمرگیها، سردرگمیها و پیچیدگیهای دوران بزرگسالی میدهد. لحن فیلم شاعرانگی و رؤیاگونگی خاصی دارد که این روزها مانند آن را کمتر در سینمای ایران میبینیم. با توجه به اثر قبلی صفی یزدانیان (در دنیای تو ساعت چند است؟) در «ناگهان درخت» نیز با اثری بسیار شخصی و درونی روبهروییم؛ بهطوریکه انگار یزدانیان در این اثر نیز تلاش دارد بهطورعمیقی به کندوکاو خاطرات گذشته و احساسات و عواطف شخصی خود بپردازد و آن را با مخاطب نیز سهیم شود.
در پایان فیلم میبینیم که یزدانیان آن را به مادر خود تقدیم کردهاست؛ شخصیت مادر فرهاد در فیلم و بهطورکلی مفهوم مادر نقشی اساسی در «ناگهان درخت» دارد و حتی گاهی ماجرا و خط داستانی شخصیت اصلی به حاشیه رفته و پرداخت شخصیت مادر که ظاهراً برگرفته از مادر خود صفی یزدانیان است، به عنصر اصلی تبدیل میشود. گویا مادربودن و مادرشدن یکی از مفاهیم اصلیای است که تلاش دارد احساس همدلانه و حتی تأمل برانگیزی را در بیننده ایجاد کند؛ بهگونهای که سکانس پایانی را میتوان اوج این ابراز مادرانگی دانست.
«ناگهان درخت» بیشتر به روایت یک زندگی و خاطرات و احساسات آمیخته با آن شبیه است تا یک اثر اجتماعی تکراری دیگر که ماجرای غیرمنطقی و پر از افت و خیزهای غیرمعمول یک عده آدم را به خورد مخاطب میدهد. البته در جریان فیلم با اشارات و انتقادهای سیاسی و ایدئولوژیک غیرمستقیم و در لفافه هم مواجهیم، ولی تلاش شدهاست که با وجود از این شاخه به آن شاخه پریدنهای گوناگون – که بعضی از آنها در خدمت پیشبرد داستان و پرداخت شخصیتها هم نیستند -، اثر از مسیر اصلی خودش منحرف نشود. در کنار ضعفها و ایرادات مختلفی که در نقدهای تخصصی سینمایی به آنها اشاره شدهاست، بهنظر میرسد که پراکندگی و پخش و پلا بودن اجزای ساختاری داستان و روایت فیلم باعث شدهاست که مخاطب با شخصیتها و ماجراها، آنگونه که انتظار میرود، احساس همدلی نکند و ارتباطی پایدار و بهیادماندنی با اثر برقرار نسازد. در واقع، شخصی شدن اثر در موارد متعددی از حد فراتر میرود و به نادیدهگرفتن مخاطب میانجامد. البته شاید نقشآفرینی بازیگرهای شخصیتهای فرهاد و مهتاب که گاهی از حس و حال فیلم خارج میشود و حجابی میان بیننده و اثر بهوجود میآورد هم، در این باره بیتأثیر نباشد. البته در کنار ضعفها و ایرادات فیلم که ممکن است بعضی از آنها زیاد هم به چشم نیایند، باید به موسیقی متن دلانگیز و بسیار خوب آن هم اشاره کرد که در بیشتر سکانسها میدرخشد.
در پایان میتوان گفت که «ناگهان درخت» برای افرادی که در سینما در جستجوی آرامش و احساسات شخصی، خاطرهبازی و نوستالژی اند، اثری است که حتماً ارزش تماشا دارد و میتواند تجربهای شیرین، دلنشین و البته متفاوت را برای بینندگان خود رقم بزند.