یادداشت
گروه سلامت خبرگزاری دانا (داناخبر) - دکتر فرید براتی سده *: به لحاظ بالینی به بحث افسردگی در آسیبشناسی روانی یا روانشناسی مرضی پرداخته میشود.
افسردگی مجموعهای از علایم یک اختلال را در پی دارد که شامل چند ویژگی اصلی است:
خُلق فرد، پایین است و حالت احساسیاش حالت خوبی نیست. همیشه نسبت به پدیدههای اطراف، احساس ناخوشایندی دارد. از طرفی، این فکرهای ناخوشایند، با نبود لذت همراه است برای نمونه اگر فرد، پیش از این از بیرون رفتن با دوستانش احساس لذت میکرد، الان اگر با آنها باشد که ترجیح میدهد نباشد، دیگر آن احساس لذت گذشته را ندارد.
افسردگی با احساس ناخوشایند و افکار بدبینانه نسبت به خود، اطرافیان و محیط، همراه است. اعتماد به نفس پایین میرود و نگرشی بد، نسبت به آینده پدید میآید؛ به این معنی که هر روز، سیاهتر و بدتر از روز پیش میشود.
ممکن است در ذهن فرد افسرده، افکار ضربه زننده یا ایدههای خودکشی پدید بیایند که گاهی فرد به این افکار عمل میکند یا اقدام به خودکشی میکند.
فرد افسرده، علایم نباتی و فیزیولوژیک زندگیاش به هم میریزد؛ اشتهای او کم میشود و سیستم روانی ـ حرکتی او دچار اختلال میشود، در انجام کارها کند میشود و خوابش به هم میریزد؛ یا شبها دیر میخوابد و یا صبحها خیلی زود بیدار میشود و خوابی بریده، بریده دارد.
البته در نوعی از افسردگی غیرعادی یا غیرمعمول، علایم افسردگی متفاوت است؛ فرد ممکن است خیلی پُرخور یا پُرخواب یا حتی پُرحرکت شود.
علل افسردگی
بخشی از آن به دلیل شرایط ژنتیکی است؛ افرادی که خانواده و بستگانشان، اختلالات خُلقی دارند، بیشتر ممکن است دچار افسردگی شوند.
وجه دیگر آن ممکن است به دلیل عوامل مغزی باشد؛ کاهش برخی انتقالدهندههای عصبی در سیناپسهای مغزی.
اما بخش عمدهای از افسردگی که به آن افسردگی واکنشی گفته میشود، ناشی از مسائل و مشکلات محیطی فرد است مثل واکنش به اعتماد دیگران یا شرایط جامعه.
دلیل دیگری که در بروز افسردگی ممکن است مطرح شود، تغییر فصول است؛ اختلالات افسردگی فصلی، در مواقع خاصی از سال، بخصوص در فصلهایی که نور خورشید کمتر است، دیده میشود. گفته میشود، افرادی که در کشورهایی نظیر اسکاندیناوی زندگی میکنند، آدمهای بیاحساستری هستند.
اما دلمردگی و سرزنده نبودن، لزوما به معنای افسردگی از نوع بالینی و مرضی نیست؛ نبود شادی و نشاط در زندگی افراد و به طور کلی در جامعه، میتواند در دلمردگی افراد و ناامید بودن آنها به آینده نقش بسزایی داشته باشد.
افرادی که مستعد افسردگی هستند
افرادی که در خانواده یا وابستگان خود فردی را داشته باشند که به این بیماری مبتلا باشد؛ خانوادههای پرتنش و پراضطراب، فرزندان طلاق، یک رابطه عاطفی که به شکست بینجامد، ناکامیهای روزمره، عوامل اجتماعی نظیر فقر، بیکاری و بخصوص، احساس تبعیض در جامعه.
چه باید کرد؟
آنچه از آن به عنوان یک بیماری یاد میشود، باید تحت درمان متخصصان سلامت روان قرار بگیرد که خود شامل یک پروسه درمانی ـ دارویی است.
برنامههای غیردارویی هم موثر هستند مثل روانکاوی و درمانهای شناختی که روی باورها و عقاید فرد کار میشود و به آن رفتار درمانشناختی میگویند.
اما آنچه از آن با عنوان دلمردگی یاد شد با افزایش شادی در جامعه، مدیریت هیجانها و استرسها و آموزش راههایی به فرد که باعث شادی و نشاط او میشود، قابل درمان است.
ورزش، بخصوص ورزشهای جمعی، افسردگی و دلمردگی را کاهش میدهد. تماشای تئاتر و کتاب خواندن هم بسیار موثر است به ویژه کتابهای خودیار که راههای غلبه بر افسردگی را به فرد آموزش میدهد، از راههای دیگری است که به فرد در کاهش افسردگی یاری میرساند.
داشتن معنا در زندگی بسیار مهم است؛ این که فرد در بدترین شرایط هم به واسطه اصالتی که به زندگیاش معنا میدهد، احساس تهی بودن و خلأ نکند.
*روانشناس و مدرس دانشگاه