احمد طبایی*: بهرهوری آب در کشور ما به ویژه در بخش کشاورزی بسیار پایین است و این برای کشور خشک و نیمهخشکی چون ایران که با روند کاهشی میزان بارش و نزولات جوی روبهروست، میتواند یک زنگ خطر باشد.
هرچند که هنوز آمار متقن و مورد قبول همه سازمانها و نهادهای ذیربط در زمینه میزان مصرف آب در بخش کشاورزی وجود ندارد و در این زمینه به آمارهای متفاوتی استناد میشود ـ از جمله آمار وزارت نیرو که میزان مصرف آب در بخش کشاورزی را 92 درصد کل آبهای قابل استحصال کشور عنوان میکند و در مقابل آمار مسوولان معاونت آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی که این میزان را در حدود 80 درصد میدانند ـ اما همگان در هر منصب و موقعیتی بر این واقعیت تاکید دارند که تلفات آب در بخش کشاورزی بسیار بالاست و تولید محصول در این بخش با بهرهوری پایین انجام میشود.
برای ریشهیابی عوامل اصلی چنین پدیدهای، ابتدا میبایست ماهیت این بخش را بررسی کرد تا بتوان با نگاهی واقعبینانهتر به چارهجویی پرداخت. متاسفانه بخش کشاورزی در ایران به واسطه قدمت و پیشینه زیادی که دارد، همپای دیگر بخشهای اقتصادی کشور همچون صنعت و بازرگانی در مسیر نوآوری و مدرنیزاسیون حرکت نکرده است.
کشاورزی فعالیتی است که از قرنها و هزارههای پیش در این سرزمین انجام میگرفته و برای آن وظایف و کارکرد مشخصی متصور بودهاند. بنابراین هنگامی که باد مدرنیته به سوی سرزمین ما وزیدن گرفت و روند مدرنیزاسیون آغاز شد، متولیان امر اولویت را به بخشهایی چون صنعت و بازرگانی دادند که کشور یا به کلی فاقد آن بود و یا در ساز و کار نوین جهانی، امکان فعالیت به شیوههای گذشته برایش وجود نداشت. چنین بود که سرمایه کشور یا صرف احداث کارخانهها و صنایع مختلف شد و یا بر توسعه ناوگان مواصلاتی و ارتباطی کشور و رونق داد و ستد تمرکز یافت. در این بین، گویی کشاورزی و کشاورزان به بوته فراموشی سپرده شده بودند.
پس از وقوع انقلاب مشروطه و حرکت جامعه ایرانی به سمت بازسازی و نوسازی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود، حتی تا چندین دهه بعد، روند بازسازی و نوسازی بخش کشاورزی چنان آهسته و کمرمق بود که میتوان فعالیت این بخش را در ادامه همان کشاورزی سنتی و معیشتی گذشته به حساب آورد. چراکه نه تنها دولتمردان، بلکه مالکان و اربابان هم نیازی به اصلاح و نوسازی اراضی زراعی حس نمیکردند. اما تردیدی نیست که حتی با فرض عدم تمایل دولت وقت به سرمایهگذاری و مدرنسازی کشاورزی در سالهای آینده، مالکان عمده و اربابان، این پتانسیل و توان مالی را داشتند که به سمت تجهیز و نوسازی مزارع خویش گام بردارند و نسبت به افزایش بهرهوری در تولید محصولات کشاورزی آن هم با انگیزه کسب منافع اقتصادی بیشتر اقدام کنند. موضوعی که با سیاست اصلاحات ارضی و برچیده شدن نظام ارباب و رعیتی در ابتدای دهه 40 خورشیدی، به کلی از میان رفت و اراضی وسیع کشاورزی میان کشاورزان خردهپا تقسیم شد. کشاورزانی که نه تنها از فقدان سرمایه کافی برای خرید ادوات و ماشینآلات مدرن کشاورزی رنج میبردند بلکه حتی اغلب آنها از داشتن دانش و سواد کافی نیز محروم بودند.
علاوه بر این، نبود یک نظام جامع مدیریتی برای این بخش به بهرهبرداری نادرست و غیراصولی از منابع گرانبهای آب و خاک کشور دامن زد و این موضوع در کنار رشد سریع جمعیت طی سالهای بعد و لزوم تامین غذا و دستیابی به خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی، به افزایش بیضابطه سطح زیرکشت محصولات زراعی انجامید، بیآنکه مشخص گردد منابع آب و خاک این سرزمین توان پاسخگویی به چه میزان تولیدات کشاورزی را دارد و به طور کلی ظرفیت اشتغال در این بخش چقدر است؟
در حال حاضر و بنابر آمار رسمی، در حدود 23 درصد اشتغال کشور مربوط به بخش کشاورزی است و حدود 10 درصد تولید ناخالص داخلی از این بخش حاصل میشود. با این وجود، تولیدات کشاورزی با بهرهوری بسیار پایین صورت میگیرد و به واسطه آنکه این بخش توان تولید با ارزش افزوده بالا را ندارد، نمیتوان کشاورزی را فعالیتی به صرفه و اصطلاحا اقتصادی دانست، هرچند ضرورت تداوم آن هم قابل انکار نیست.
اما در سالهای اخیر، افزایش جمعیت و گسترش صنایع مختلف از یک سو و کاهش نزولات جوی به دلیل تغییرات اقلیمی و آب و هوایی از سوی دیگر، کشور را بیش از پیش با بحران کمبود آب مواجه کرده و بخش کشاورزی را به دلیل اتلاف گسترده منابع آبی، در کانون انتقادات جدیتری قرار داده است. تا آنجا که هم کارشناسان و صاحبنظران و هم مسوولان و مدیران دولتی، ادامه این وضعیت را برنمیتابند و بر اصلاح شیوههای سنتی آبیاری تاکید میورزند.
هماکنون متوسط راندمان آبیاری در ایران بنابه آمار رسمی وزارت جهاد کشاورزی در حدود 40 درصد است ـ هرچند که برخی کارشناسان این عدد را قبول ندارند و راندمان آبیاری را پایینتر از این رقم میدانند ـ حال چنانچه مبنا را همان آمار رسمی وزارت جهاد کشاورزی قرار دهیم، از هر مترمکعب آبی که به طور متوسط در بخش کشاورزی مصرف میشود، 600 لیتر آن به هدر میرود. این تلفات بسیار زیاد آب در بخش کشاورزی در کنار بهرهوری بسیار پایین این بخش، سبب شده است که میزان متوسط تولیدات کشاورزی در ایران به ازای مصرف هر مترمکعب آب به حدود یک کیلوگرم برسد در حالی که متوسط جهانی این عدد به ازای مصرف هر مترمکعب آب در حدود 2.5 کیلوگرم است.
راه حلی که اغلب از سوی کارشناسان و مدیران ذیربط برای غلبه بر این مشکل ارایه میشود، جایگزینی روشهای آبیاری سطحی با سیستمهای نوین آبیاری و توسعه کمّی این سیستمها در سطح کشور است. چه آنکه راندمان روشهای آبیاری سطحی در حدود 30 تا 35 درصد است حال آنکه جایگزینی این روشها با سیستمهای آبیاری بارانی، راندمانی در حدود 70 درصد و سیستمهای آبیاری قطرهای، راندمانی بیش از 90 درصد را به همراه خواهد داشت.
این موضوع میتواند تا حد زیادی مصرف لجامگسیخته آب در بخش کشاورزی را مهار کند و از اتلاف این مایع حیاتبخش جلوگیری نماید، مشروط بر اینکه سرمایهگذاری لازم در این زمینه انجام شود. متاسفانه با وجود شرایط جغرافیایی کشور ما و کمبود همیشگی منابع آب، سیاست حمایت از توسعه سیستمهای آبیاری تحت فشار و افزایش بهرهوری آب در بخش کشاورزی، از اواسط دهه هفتاد ـ قریب به 20 سال پیش ـ در دستور کار وزارت کشاورزی قرار گرفت و این سیاست در طول سالهای گذشته با فراز و نشیبهای بسیار پی گرفته شده است. تا آنجا که از مجموع 8.7 میلیون هکتار اراضی کشاورزی آبی در ایران، در خوشبینانهترین حالت و باز به استناد آمار مسوولان وزارت جهاد کشاورزی در حدود 1.4 میلیون هکتار آن به سیستمهای آبیاری تحت فشار مجهز شدهاند. به عبارت دیگر میتوان گفت که بیش از 83 درصد اراضی آبی کشور هنوز با روشهای سطحی آبیاری میشوند و میزان اتلاف آب در این مزارع در حدود 70 درصد است.
با این وجود، عزم جدی دولت و مجلس در سالهای اخیر برای توسعه سرمایهگذاری در زمینه تجهیز اراضی کشاورزی به سیستمهای نوین آبیاری میتواند نویدبخش روزهای بهتر برای کشاورزی ایران باشد. هرچند هنوز راه درازی برای بهبود مدیریت آب در سطح مزارع کشور باقی است اما در سال گذاشته، گام بزرگی در این راستا برداشته شد و اعتبار درنظر گرفته شده برای سیستمهای آبیاری تحت فشار از مبلغ 200 میلیارد تومان در سال 92 به 1300 میلیارد تومان در سال 93 افزایش یافت. برای سال جاری هم اعتباری بالغ بر 1260 میلیارد تومان پیشبینی شده است و مسوولان وزارت جهاد کشاورزی امیدوارند که با تداوم حمایت دولت و مجلس، طی یک برنامه 10 ساله پروژه تجهیز مزارع آبی به سیستمهای نوین آبیاری پایان پذیرد.
البته نباید فراموش کرد که در کنار تجهیز مزارع به سیستمهای نوین آبیاری، سیاست تجهیز کشاورزان به آموزشهای لازم و فرهنگ بهرهبرداری صحیح از منابع بیبدیل آب و خاک از مهمترین اقداماتی است که میتواند موفقیت این طرح را تضمین کند و امکان دستیابی به کشاورزی اقتصادی و پایدار توام با بهرهوری بالا را فراهم نماید. لازمه این امر، توجه جدی به مقوله آموزش، ترویج و فرهنگسازی است که میبایست در راس برنامههای وزارت جهاد کشاورزی قرار گیرد.
* کارشناس ارشد مهندسی آبیاری و زهکشی