به گزارش خبرگزاری دانا،الگوها به شخصیت هایی اطلاق می شود که در مواردی و ابعادی خاص سرآمد هستند و از برتری و توانایی های منحصر به فردی نسبت به دیگر افراد و گروه های اجتماعی برخوردارند.
ورزشکاران، بازیگران، سینما و تلویزیون، هنرمندان و...در زمره بزرگانی هستند که همواره مورد توجه قرار می گیرند.
نفس و بنیان الگو پذیری و الگوبرداری غیر قابل قبول و مطرود نیست،زیرا اغلب،شخصیت ها و ستاره هایی که الگو می شوند افرادی نخبه هستند که پله های ترقی را با توانمندی و استعدادهای ذاتی و اکتسابی خود،پیموده اند و به مدارج عالی نائل شده اند.
اما نقطه تاریک و نامبارک ماجرا،جایی است که گاهی افرادی که الگو قرار می گیرند در ظاهر بزرگانی هستند که هزاران هزار جوان،نوجوان را شیفته خود ساخته اند ولی در عالم واقعیت با ناهنجاری و مشکلات اخلاقی بسیاری مواجه هستند.
به تعبیری دیگر می توان گفت الگوهایی که در حقیقت فاقد بسیاری از ملاک های لازم برای قرار گرفتن در این جایگاه هستند و تنها بر روی کاغذ از ابهت برخوردارند، به واقع اسطوره های پوشالی هستند که بی جهت بزرگ شده اند.
الگوهایی که رفتار، منش، پوشش و حتی گاهی نوع گفتمان و کلامشان نیز سرلوحه جوانان قرار می گیرد،در حالی که تمامی این ها سرابی بیش نیست و زیبایی های آن از دور نمود پیدا می کند و هر آنچه به چنین افرادی نزدیک تر می شویم پوشالی بودن شخصیت برخی از آنها بیشتر احساس می شود.
* میلِ به الگوپذیری از دوران کودکی و خردسالی کلید می خورد
کودک از بدو تولد،فرآیند یادگیری اش کلید می خورد و هر آنچه که می بیند در ذهن خود ثبت و ضبط می کند و در واقع قوه بصری،نخستین دریچه فهم و یادگیری را در او می گشاید.
به تدریج غریزه یادگیری،کودک را به سمت تقلید رفتار سوق می دهد و به بیان دیگر هر آنچه که می بیند به مثابه الگویی است که پس از مدتی آن را انجام می دهد.
علت تاکید روانشناسان به توجه هر چه بیشتر والدین بر رفتار،گفتار و کردارهای خویش از همین اصل نشات می گیرد،به عنوان نمونه کودکی که از ابتدا شاهد مطالعه پدر و مادر خویش و انس آنها با کتاب است،پس از مدتی با گرفتن کتاب در دستان خود سعی می کند تصویری که در ذهن خود و بر مبنای دیده هایش ثبت کرده را به نمایش در آورد.
به تدریج هر آنچه که کودک بزرگ تر می شود و بر اساس روحیاتی که در او شکل گرفته از خلقیات و تمایلاتی برخوردار می شود که سنگ بنای مسیر زندگی او را می سازد.
در چنین مقطعی کودک یا نوجوان بر اساس یافته های خود الگو یا الگوهای مورد نظر خود را انتخاب می کند الگوهایی که گاه شخصیت ها و انسان هایی بزرگ و شایسته هستند و گاهی نیز الگوهایی که در ظاهر بزرگ و در حقیقت حقیر و ناچیزند.
صدیقه نوبهار،روانشناس و آسیب شناس اجتماعی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، درخصوص فرآیند الگوپذیری در ذهن آدمی اظهار داشت:الگوپذیری از زمان کودکی تا کهنسالی در ذهن آدمی وجود دارد و نمی توان بازه و مقطع زمانی خاصی را برای آن متصور بود.
وی افزود:ممکن است فردی در دوران نوجوانی شخصیت یا کاراکتری را الگوی خویش قرار دهد ولی پس ازگذشت مدتی ، با کامل شدن یافته های خود و یا پی بردن به حقیقتی از الگوی پذیرفته شده در ذهن خویش، نسبت به شخصیتی که برای خود بزرگ کرده تجدید نظر می کند.
نوبهار گفت:به تعبیر دیگر بر اساس رشد و بلوغ فکری و روحیات موجود در انسان،الگوها نیز تغییر می کنند.
وی افزود:انسان هایی که صرفا الگوپذیری می کنند همانند عروسک های خیمه شب بازی هستند که ریسمان راه و روش زندگی آنها در دستان دیگران است و هیچ اراده ای از خود ندارند،اما زمانی که از قدرت تفکیک سره از ناسره برخوردار می شوند،در می یابند که تصوراتی که به ذهن خویش تزریق کرده اند نادرست است و مبانی حقیقی و واقعی ندارند و در این هنگام است که تجدید نظر در الگوپذیری کلید می خورد.
*فرآیند منطقی پیروی از الگوها چیست ؟
فاطمه بنی هاشم،جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی و کارشناس امور تربیتی در تشریح چگونگی الگو پذیری و الگو سازی سازنده برای نوجوانان گفت:دوران کودکی سرآغاز مسیر الگوسازی و الگوپذیری برای کودکان است و هر آنچه در این دوران رفتارها و الگوهای غربال شده در مقابل دیدگان کودک قرار گیرد به همان میزان نیز ضریب الگو پذیری سازنده در فرزندان ما تقویت می شود.
وی افزود:به عنوان نمونه نوجوانی که در دوران کودکی شاهد احترام والدین خود به یکدیگر است،عنصر احترام در او تقویت می شود و یا کودکی که نظاره گر کمک اولیاء و والدین خویش به افراد محروم و مستمند است،حس کمک و یاری رساندن به مسکینان و ناتوان ها به اوغلبه می کند.
بنی هاشم گفت:همانطور که رفتارهای خوب و سازنده در الگو پذیری نوجوانان تاثیر گذار است به همان میزان رفتارهای نامطلوب و ناهنجار نیز در الگو پذیری های نامناسب و غیر معمول اثر گذار هستند.
این کارشناس امور تربیتی عنوان کرد:بطور یقین مشاهده مکرر خشونت، الگوپذیری خشن را به کودک القاء می کند و یا کودکی که شاهد زیر پاگذاشتن هنجارها و عرف و قانون حاکم بر جامعه از سوی والدین خویش است،تکرار این رفتار را برای خود نیز جایز می پندارد و نسبت به آن مبادرت می ورزد.
وی افزود:نباید از نظر دور داشت که شاکله اصلی الگو پذیری در جوانان و نوجوانان از دوران کودکی شاخته می شود و به واقع خشت اول بنیان تربیتی و پرورشی انسان ها در این دوران گذاشته می شود.
بنی هاشم گفت:در صورت عدم تزریق و پرورش رفتارها و الگوهای مناسب در دوران کودکی،امکان اصلاح در دوران نوجوانی و جوانی امری غیر ممکن نیست اما بسیار دشوار است و مستلزم طی کردن فرآیند های پیچیده بسیاری است که لزوما نمی توان گفت همگی آنها نیز،منتج به نتیجه خواهد شد.
*نقش تعیین کننده آموزش در الگو پذیری و الگو برداری
یکی از مولفه های سازنده در الگو سازی،الگو پذیری و الگو پروری معطوف به آموزش صحیح و اصولی است.
به واقع آموزش رکن اصلی پیشگیری از آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی است و این امر نسخه واحد و مشترکی است که می توان برای تمامی مشکلات و نابسامانی های جامعه پیچید.
نیک افروز با تایید مطلب فوق اظهار کرد:نقش آموزش در الگو پذیری،الگو سازی و الگو پروری صحیح و اصولی غیر قابل کتمان است و هر آنچه آموزش ها بر مبنای منطق،اصول،تفکر و تعقل اجرایی شود قدرت تشخیص خوب وبد در فرزندان ما تقویت و بارورتر می شود.
وی افزود:این آموزش صحیح و اصولی است که در بزنگاه های الگوپذیری،مدد یار نوجوانان و جوانان می شود و در این برهه با بکارگیری عقل، منطق و دقت نظر،ستارگان و الگوهای واقعی انتخاب می شوند.
*نقش اثر گذار محیط پیرامونی بر الگوها و پیروی از آنها
شرایط محیطی و پیرامونی حاکم بر جامعه نیز از مولفه های تاثیر گذار در الگوپذیری و الگو سازی جوانان ونوجوانان محسوب می شوند.
به واقع آنچه که کودک،نوجوان یا جوان از واقعیات بیرونی جامعه رصد می کند و در قوه تخیلی و عقلانی خود مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد،در انتخاب مسیر زندگی او موثر است.
به عنوان مثال،نوجوانی که با چشمان خود نظاره گر درآمد بالایی در یک شغل آزاد است و در مقابل مشاهده می کند که یک فارغ التحصیل دانشگاه در کسب درآمد عادی زندگی خود با مشکلات متعددی مواجه است،تمایل وی برای تحصیل با هدف کسب در آمد کاهش می یابد و بر اساس اولویت گذاری هایی که در ذهن خود ساخته به سمت انتخاب راهی سوق پیدا می کند که تامین کننده خواست ها و مطالبات ذهنی او شود.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت:خانواده،آموزش، و شرایط و واقعیات بیرونی حاکم بر جامعه در ایجاد و شکل گیری الگو پذیری ها و الگوسازی ها در محیط و بستر زندگی انسان ها تاثیر گذار است و هر آنچه این سه رکن مبتنی بر عقلانیت،منطق و اصول پایه گذاری شود،به همان میزان نیز الگوها و اسطوره های انتخابی یرای نوجوانان و جوانان پربار و سازنده خواهند شد.
در آخر ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که انسان ها بر اساس الگوهایی که انتخاب می کنند،نقشه راه و مسیر زندگی برای رسیدن به آنچه که برای خود متصور شده اند را طراحی می کنند ودر فرآیند الگوپذیری گاهی از مسیر طی شده توسط نخبگان و بزرگان، الگو برداری می کنند تا راه موفقیت برایشان هموار شود،اما زمانی این امر سازنده و موفقیت آمیز خواهد بود که الگوهای پوشالی و کاغذی فرمانروای ذهن جوانان و نوجوانان نشود و در چنین ساز و کار و چارچوبی است که نوجوانان الگو پذیر امروز جامعه، خود به الگوهایی برای نسل های آینده مبدل خواهند شد.
ورزشکاران، بازیگران، سینما و تلویزیون، هنرمندان و...در زمره بزرگانی هستند که همواره مورد توجه قرار می گیرند.
نفس و بنیان الگو پذیری و الگوبرداری غیر قابل قبول و مطرود نیست،زیرا اغلب،شخصیت ها و ستاره هایی که الگو می شوند افرادی نخبه هستند که پله های ترقی را با توانمندی و استعدادهای ذاتی و اکتسابی خود،پیموده اند و به مدارج عالی نائل شده اند.
اما نقطه تاریک و نامبارک ماجرا،جایی است که گاهی افرادی که الگو قرار می گیرند در ظاهر بزرگانی هستند که هزاران هزار جوان،نوجوان را شیفته خود ساخته اند ولی در عالم واقعیت با ناهنجاری و مشکلات اخلاقی بسیاری مواجه هستند.
به تعبیری دیگر می توان گفت الگوهایی که در حقیقت فاقد بسیاری از ملاک های لازم برای قرار گرفتن در این جایگاه هستند و تنها بر روی کاغذ از ابهت برخوردارند، به واقع اسطوره های پوشالی هستند که بی جهت بزرگ شده اند.
الگوهایی که رفتار، منش، پوشش و حتی گاهی نوع گفتمان و کلامشان نیز سرلوحه جوانان قرار می گیرد،در حالی که تمامی این ها سرابی بیش نیست و زیبایی های آن از دور نمود پیدا می کند و هر آنچه به چنین افرادی نزدیک تر می شویم پوشالی بودن شخصیت برخی از آنها بیشتر احساس می شود.
* میلِ به الگوپذیری از دوران کودکی و خردسالی کلید می خورد
کودک از بدو تولد،فرآیند یادگیری اش کلید می خورد و هر آنچه که می بیند در ذهن خود ثبت و ضبط می کند و در واقع قوه بصری،نخستین دریچه فهم و یادگیری را در او می گشاید.
به تدریج غریزه یادگیری،کودک را به سمت تقلید رفتار سوق می دهد و به بیان دیگر هر آنچه که می بیند به مثابه الگویی است که پس از مدتی آن را انجام می دهد.
علت تاکید روانشناسان به توجه هر چه بیشتر والدین بر رفتار،گفتار و کردارهای خویش از همین اصل نشات می گیرد،به عنوان نمونه کودکی که از ابتدا شاهد مطالعه پدر و مادر خویش و انس آنها با کتاب است،پس از مدتی با گرفتن کتاب در دستان خود سعی می کند تصویری که در ذهن خود و بر مبنای دیده هایش ثبت کرده را به نمایش در آورد.
به تدریج هر آنچه که کودک بزرگ تر می شود و بر اساس روحیاتی که در او شکل گرفته از خلقیات و تمایلاتی برخوردار می شود که سنگ بنای مسیر زندگی او را می سازد.
در چنین مقطعی کودک یا نوجوان بر اساس یافته های خود الگو یا الگوهای مورد نظر خود را انتخاب می کند الگوهایی که گاه شخصیت ها و انسان هایی بزرگ و شایسته هستند و گاهی نیز الگوهایی که در ظاهر بزرگ و در حقیقت حقیر و ناچیزند.
صدیقه نوبهار،روانشناس و آسیب شناس اجتماعی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، درخصوص فرآیند الگوپذیری در ذهن آدمی اظهار داشت:الگوپذیری از زمان کودکی تا کهنسالی در ذهن آدمی وجود دارد و نمی توان بازه و مقطع زمانی خاصی را برای آن متصور بود.
وی افزود:ممکن است فردی در دوران نوجوانی شخصیت یا کاراکتری را الگوی خویش قرار دهد ولی پس ازگذشت مدتی ، با کامل شدن یافته های خود و یا پی بردن به حقیقتی از الگوی پذیرفته شده در ذهن خویش، نسبت به شخصیتی که برای خود بزرگ کرده تجدید نظر می کند.
نوبهار گفت:به تعبیر دیگر بر اساس رشد و بلوغ فکری و روحیات موجود در انسان،الگوها نیز تغییر می کنند.
وی افزود:انسان هایی که صرفا الگوپذیری می کنند همانند عروسک های خیمه شب بازی هستند که ریسمان راه و روش زندگی آنها در دستان دیگران است و هیچ اراده ای از خود ندارند،اما زمانی که از قدرت تفکیک سره از ناسره برخوردار می شوند،در می یابند که تصوراتی که به ذهن خویش تزریق کرده اند نادرست است و مبانی حقیقی و واقعی ندارند و در این هنگام است که تجدید نظر در الگوپذیری کلید می خورد.
*فرآیند منطقی پیروی از الگوها چیست ؟
فاطمه بنی هاشم،جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی و کارشناس امور تربیتی در تشریح چگونگی الگو پذیری و الگو سازی سازنده برای نوجوانان گفت:دوران کودکی سرآغاز مسیر الگوسازی و الگوپذیری برای کودکان است و هر آنچه در این دوران رفتارها و الگوهای غربال شده در مقابل دیدگان کودک قرار گیرد به همان میزان نیز ضریب الگو پذیری سازنده در فرزندان ما تقویت می شود.
وی افزود:به عنوان نمونه نوجوانی که در دوران کودکی شاهد احترام والدین خود به یکدیگر است،عنصر احترام در او تقویت می شود و یا کودکی که نظاره گر کمک اولیاء و والدین خویش به افراد محروم و مستمند است،حس کمک و یاری رساندن به مسکینان و ناتوان ها به اوغلبه می کند.
بنی هاشم گفت:همانطور که رفتارهای خوب و سازنده در الگو پذیری نوجوانان تاثیر گذار است به همان میزان رفتارهای نامطلوب و ناهنجار نیز در الگو پذیری های نامناسب و غیر معمول اثر گذار هستند.
این کارشناس امور تربیتی عنوان کرد:بطور یقین مشاهده مکرر خشونت، الگوپذیری خشن را به کودک القاء می کند و یا کودکی که شاهد زیر پاگذاشتن هنجارها و عرف و قانون حاکم بر جامعه از سوی والدین خویش است،تکرار این رفتار را برای خود نیز جایز می پندارد و نسبت به آن مبادرت می ورزد.
وی افزود:نباید از نظر دور داشت که شاکله اصلی الگو پذیری در جوانان و نوجوانان از دوران کودکی شاخته می شود و به واقع خشت اول بنیان تربیتی و پرورشی انسان ها در این دوران گذاشته می شود.
بنی هاشم گفت:در صورت عدم تزریق و پرورش رفتارها و الگوهای مناسب در دوران کودکی،امکان اصلاح در دوران نوجوانی و جوانی امری غیر ممکن نیست اما بسیار دشوار است و مستلزم طی کردن فرآیند های پیچیده بسیاری است که لزوما نمی توان گفت همگی آنها نیز،منتج به نتیجه خواهد شد.
*نقش تعیین کننده آموزش در الگو پذیری و الگو برداری
یکی از مولفه های سازنده در الگو سازی،الگو پذیری و الگو پروری معطوف به آموزش صحیح و اصولی است.
به واقع آموزش رکن اصلی پیشگیری از آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی است و این امر نسخه واحد و مشترکی است که می توان برای تمامی مشکلات و نابسامانی های جامعه پیچید.
نیک افروز با تایید مطلب فوق اظهار کرد:نقش آموزش در الگو پذیری،الگو سازی و الگو پروری صحیح و اصولی غیر قابل کتمان است و هر آنچه آموزش ها بر مبنای منطق،اصول،تفکر و تعقل اجرایی شود قدرت تشخیص خوب وبد در فرزندان ما تقویت و بارورتر می شود.
وی افزود:این آموزش صحیح و اصولی است که در بزنگاه های الگوپذیری،مدد یار نوجوانان و جوانان می شود و در این برهه با بکارگیری عقل، منطق و دقت نظر،ستارگان و الگوهای واقعی انتخاب می شوند.
*نقش اثر گذار محیط پیرامونی بر الگوها و پیروی از آنها
شرایط محیطی و پیرامونی حاکم بر جامعه نیز از مولفه های تاثیر گذار در الگوپذیری و الگو سازی جوانان ونوجوانان محسوب می شوند.
به واقع آنچه که کودک،نوجوان یا جوان از واقعیات بیرونی جامعه رصد می کند و در قوه تخیلی و عقلانی خود مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد،در انتخاب مسیر زندگی او موثر است.
به عنوان مثال،نوجوانی که با چشمان خود نظاره گر درآمد بالایی در یک شغل آزاد است و در مقابل مشاهده می کند که یک فارغ التحصیل دانشگاه در کسب درآمد عادی زندگی خود با مشکلات متعددی مواجه است،تمایل وی برای تحصیل با هدف کسب در آمد کاهش می یابد و بر اساس اولویت گذاری هایی که در ذهن خود ساخته به سمت انتخاب راهی سوق پیدا می کند که تامین کننده خواست ها و مطالبات ذهنی او شود.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت:خانواده،آموزش، و شرایط و واقعیات بیرونی حاکم بر جامعه در ایجاد و شکل گیری الگو پذیری ها و الگوسازی ها در محیط و بستر زندگی انسان ها تاثیر گذار است و هر آنچه این سه رکن مبتنی بر عقلانیت،منطق و اصول پایه گذاری شود،به همان میزان نیز الگوها و اسطوره های انتخابی یرای نوجوانان و جوانان پربار و سازنده خواهند شد.
در آخر ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که انسان ها بر اساس الگوهایی که انتخاب می کنند،نقشه راه و مسیر زندگی برای رسیدن به آنچه که برای خود متصور شده اند را طراحی می کنند ودر فرآیند الگوپذیری گاهی از مسیر طی شده توسط نخبگان و بزرگان، الگو برداری می کنند تا راه موفقیت برایشان هموار شود،اما زمانی این امر سازنده و موفقیت آمیز خواهد بود که الگوهای پوشالی و کاغذی فرمانروای ذهن جوانان و نوجوانان نشود و در چنین ساز و کار و چارچوبی است که نوجوانان الگو پذیر امروز جامعه، خود به الگوهایی برای نسل های آینده مبدل خواهند شد.