به گزارش خبرگزاری دانا،هيجانها به 2 گروه مثبت و منفي تقسيم ميشود که هر کدام تاثيرهاي مخصوص به خود را دارد. براي مثال اگر فرزندتان دست به کاري بزند که دوست نداريد انجام دهد، او را از تماشاي تلويزيون محروم خواهيد کرد. اين واکنش نوعي هيجان منفي است، اما هيجان مثبت ميتواند شکل تعريف، تشويق، پاداش و تمام تقويتکنندههاي رفتاري را شامل شود. اما تشويق هميشه خوب و کمککننده نيست. گاهي يک تشويق بد باعث تغيير مسير زندگي کودکان خواهد شد و آسيبها و پيامدهاي نامطلوبي را همراه دارد. متاسفانه باوري در جامعه وجود دارد که بر اساس آن والدين تصور ميکنند با تشويق ميتوان همه نوع کاري انجام داد، اما واقعيت اين است که بچهها پيامهايي را که از طريق والدين دريافت ميکنند به شکل بسيار دقيقي پردازش ميکنند يعني پيامهايي که ما به بچهها ميدهيم هميشه شکل ثابتي برايشان ندارد.
تشويق نادرست اعتبارتان را زير سوال ميبرد
فرض کنيد شما براي بالابردن عزتنفس فرزندتان و همچنين تشويق او در هر شرايطي او را تشويق کنيد. در واقع، برايتان مهم نباشد فرزندتان چه کاري را و با چه کيفيتي انجام ميدهد و تنها براي دلگرمي فرزندتان تشويقش کنيد، اما واقعيت اين است اگر کودک با انجام کاري روتين و معمولي، بازخوردي از جنس تشويق و تحسين دريافت کند با خود فکر خواهد کرد چرا با وجود انجام يک کار معمولي مورد تشويق قرار گرفته است. در نتيجه 2 اتفاق در دنياي ذهن کودک ميافتد که آسيبزاست. اتفاق اول از بين رفتن اعتبار والدين نزد بچههاست يعني صداقت والدين در برخورد با کودکان زير سوال خواهد رفت. کودک در اين شرايط تصور ميکند والدين به او دروغ ميگويند چون از نظر خودش کار خيلي استثنايياي انجام نداده که مستحق پاداش باشد. اتفاق دوم غيرمنطقي به نظر رسيدن عمل والدين است زيرا فرزند شما خوب درک خواهد کرد که براي تشويق و تحسين او هيچ سند و دليل قانعکنندهاي وجود ندارد. بنابراين اگر والدين مراقب نباشند، رفتار پسنديده و مطلوبي مانند تشويق هم ميتواند اعتبار بزرگترها را زير سوال ببرد و هم ميتواند پيامدهاي منفي را در دنياي ذهن کودکان بر جاي بگذارد. کودک بايد کاملا بفهمد بهدليل کدام يک از ويژگيهاي عملکردي مستحق تشويق و تحسين والدينش است.
کودک را به تشويق وابسته نکنيد
تمام محرکهاي بيروني مانند تشويقهاي کلامي، بدني يا خريد هديه و... براي مراقبت از ايجاد يک رفتار يا تثبيت آن است. بنابراين اگر عمل خوبي از کودک سر زد در واقع بزرگسال را وادار خواهد کرد که جمله خوب و تحسينآميزي به زبان بياورد يا هديهاي براي فرزندش بخرد. تمام اين واکنشها نشاندهنده مطلوب بودن آن رفتار خاص در کودک و تشويق او براي تثبيت آن رفتار است، اما اين نکته را هم بايد مدنظر قرار دهيم که هرگاه ما در کودکان اين عادت را به وجود بياوريم که در مقابل انجام رفتارهايي خاص پاداش يا تشويق دريافت کنند، هرگز تجربه رضايت و لذت از رفتارهاي خود را نخواهند داشت. والدين بايد به گونهاي رفتار کنند که کودک از خوب بودن کار خود احساس لذت کند نه بهدليل پاداشي که بابت انجام کار خوب از والدينش دريافت کرده است.
اگر رفتار خوب کودکان تنها بهدليل دريافت پاداشي بيروني باشد، متاسفانه به اين نوع پاداشها و تحسينها وابسته خواهند شد و اين تصور خواهند کرد هر رفتار آنها بايد با پاداشي بيروني همراه باشد. اين نوع وابستگي نوعي آسيب جدي در مسير تربيتي و رشد کودکان محسوب ميشود، اما يادتان باشد نوع بيان و بازخورد والدين ميتواند به شکلگيري تجربه دروني لذت و رضايت از انجام کار خوب کمک کند. براي مثال کنار جملههاي تحسينآميز نقاشي کودک مانند «چه نقاشي فوقالعادهاي!»، اين جمله را نيز به کار ببريد: «چه حس خوبي از طريق نقاشي تو به من منتقل شده است. تو قصد داشتي چه حسي را به وسيله اين نقاشي نشان بدهي و چه منظوري داشتي؟» در واقع، جمله دوم فرايند دروني لذت از نقاشي را در ذهن کودک زنده ميکند.
منبع:salamatiran.com
تشويق نادرست اعتبارتان را زير سوال ميبرد
فرض کنيد شما براي بالابردن عزتنفس فرزندتان و همچنين تشويق او در هر شرايطي او را تشويق کنيد. در واقع، برايتان مهم نباشد فرزندتان چه کاري را و با چه کيفيتي انجام ميدهد و تنها براي دلگرمي فرزندتان تشويقش کنيد، اما واقعيت اين است اگر کودک با انجام کاري روتين و معمولي، بازخوردي از جنس تشويق و تحسين دريافت کند با خود فکر خواهد کرد چرا با وجود انجام يک کار معمولي مورد تشويق قرار گرفته است. در نتيجه 2 اتفاق در دنياي ذهن کودک ميافتد که آسيبزاست. اتفاق اول از بين رفتن اعتبار والدين نزد بچههاست يعني صداقت والدين در برخورد با کودکان زير سوال خواهد رفت. کودک در اين شرايط تصور ميکند والدين به او دروغ ميگويند چون از نظر خودش کار خيلي استثنايياي انجام نداده که مستحق پاداش باشد. اتفاق دوم غيرمنطقي به نظر رسيدن عمل والدين است زيرا فرزند شما خوب درک خواهد کرد که براي تشويق و تحسين او هيچ سند و دليل قانعکنندهاي وجود ندارد. بنابراين اگر والدين مراقب نباشند، رفتار پسنديده و مطلوبي مانند تشويق هم ميتواند اعتبار بزرگترها را زير سوال ببرد و هم ميتواند پيامدهاي منفي را در دنياي ذهن کودکان بر جاي بگذارد. کودک بايد کاملا بفهمد بهدليل کدام يک از ويژگيهاي عملکردي مستحق تشويق و تحسين والدينش است.
کودک را به تشويق وابسته نکنيد
تمام محرکهاي بيروني مانند تشويقهاي کلامي، بدني يا خريد هديه و... براي مراقبت از ايجاد يک رفتار يا تثبيت آن است. بنابراين اگر عمل خوبي از کودک سر زد در واقع بزرگسال را وادار خواهد کرد که جمله خوب و تحسينآميزي به زبان بياورد يا هديهاي براي فرزندش بخرد. تمام اين واکنشها نشاندهنده مطلوب بودن آن رفتار خاص در کودک و تشويق او براي تثبيت آن رفتار است، اما اين نکته را هم بايد مدنظر قرار دهيم که هرگاه ما در کودکان اين عادت را به وجود بياوريم که در مقابل انجام رفتارهايي خاص پاداش يا تشويق دريافت کنند، هرگز تجربه رضايت و لذت از رفتارهاي خود را نخواهند داشت. والدين بايد به گونهاي رفتار کنند که کودک از خوب بودن کار خود احساس لذت کند نه بهدليل پاداشي که بابت انجام کار خوب از والدينش دريافت کرده است.
اگر رفتار خوب کودکان تنها بهدليل دريافت پاداشي بيروني باشد، متاسفانه به اين نوع پاداشها و تحسينها وابسته خواهند شد و اين تصور خواهند کرد هر رفتار آنها بايد با پاداشي بيروني همراه باشد. اين نوع وابستگي نوعي آسيب جدي در مسير تربيتي و رشد کودکان محسوب ميشود، اما يادتان باشد نوع بيان و بازخورد والدين ميتواند به شکلگيري تجربه دروني لذت و رضايت از انجام کار خوب کمک کند. براي مثال کنار جملههاي تحسينآميز نقاشي کودک مانند «چه نقاشي فوقالعادهاي!»، اين جمله را نيز به کار ببريد: «چه حس خوبي از طريق نقاشي تو به من منتقل شده است. تو قصد داشتي چه حسي را به وسيله اين نقاشي نشان بدهي و چه منظوري داشتي؟» در واقع، جمله دوم فرايند دروني لذت از نقاشي را در ذهن کودک زنده ميکند.
منبع:salamatiran.com