در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۵۱۴۲۸
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۴
کتاب سربرخاک دهکده خاطرات مادری است که خیلی ناگهانی سفر اربعین برایش فراهم می‌شود و باید تمام دلبستگی‌هاش را رهاند کند و خود را به موج زائران این سفر معنوی بسپارد.
محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ پیاده روی اربعین، حرکت پرشور و حماسی بود که در سال های گذشته به لطف حضرت اباعبدالله و تلاش‌های شبانه روزی خادمان آن ایشان انجام می‌شد سفری که قطعا دریچه‌های جدیدی را در زندگی تمام عاشقان این راه گشوده است. رخ دادهای عجیبی که در این سفر اتفاق می افتد، از مردمی که رنگ و زبان و قومیت را کنار می‌گذارند و ویژگی‌ی تمامی‌شان می‌شود؛ یاری کردن همدیگر برای رسیدن به زمینی مقدس...

اما امسال، یک مامور نانومتری از جانب خدا موظف شده است تا کل عالم را تکانی بدهد... ثمره این تکان اساسی به عالم هم قطع شدن رزق زیارت اربعین برای زائران ایرانی است(خدا چه میداند شاید بعد از انتشار این نوشته دیگر خبری از این مامور نانومتری نباشد و ماموریتش را به اتمام رسانده باشد).
حالا در این گیر و دار دوره‌ی محرومیت، خواندن سفرنامه‌هایی که از دل این سفر عاشقانه بیرون آماده است، خالی از لطف نیست. کتاب سربرخاک دهکده خاطرات مادری است که خیلی ناگهانی سفر اربعین برایش فراهم می‌شود و باید تمام دلبستگی‌هاش را رهاند کند و خود را به موج زائران این سفر معنوی بسپارد.
فائضه غفار حدادی که آثاری همچون خط مقدم، یک محسن عزیز، دهکده خاک برسر و... را در کارنامه خود دارد سفرنامه ای کوتاه از این سفر معنوی به رشته تحریر در آورده است.
زبان این کتاب تا مقداری طنز است و قسمت های معنوی آن به خوبی در کنار این مطالب نشسته است منتهی هیپج اثری خالی از عیب و ایراد نیست. با این وجود این کتاب، خاطرات خوبی از این سفر برای کسانی که رفته‌اند به یاد خواهد آورد.


قسمتی از این کتاب را با هم می خوانیم:


مگر یک شهر چقدر ظرفیت دارد؟ نکند این سیل جمعیت که لابد از صبح همین شکلی بوده، از این طرف شهر وارد می شود و به همین حالت از آن طرف شهر خارج می شود؟ شاید هم این چند روز شهر گشاد می شود و جا باز می کند؟ بعید هم نیست! شاید این ایام، امام حسین کربلا را می سپارد به علمدارش. شهردار که او باشد، دیگر همه چیز ممکن است. شهر اندازه یک کشور، کش می آید و بعد که همه را بغل کرد، فشارشان می دهد. آن قدر به هم نزدیک شان می کند که دل هایشان به هم گیر کند. اخبار و احوال شان در هم گره بخورد. از غریبگی مسافت های دور و دراز دربیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند. دهکده ای که انگار زادگاهشان بوده و خانه پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و هر سال اربعین میعادگاهی است که همه رفته ها و هویت گم کرده ها برمی گردند به وطنشان. به هویتشان. به خاکشان. خاکی که برایشان مقدس است.


معرفی کتاب سر بر خاک دهکده

ارسال نظر