محمد شیرزاده، پایگاه خبری دانا، سرویس سبک زنگی؛ برقراری «رابطه» یکی از مفاهیم اساسی سند برنامه درسی ملی است. در الگوی هدف گذاری برنامههای درسی و تربیتی، عرصه های چهارگانه رابطه با خود، رابطه با خدا، رابطه با خلق خدا و رابطه با خلقت، عرصههایی هستند که پنج ذاتی انسان یعنی عنصر تفکر و تعقل، ایمان و باور، علم و معرفت، و عمل و اخلاق در بستر این رابطهها شکل میگیرند و ارتقا مییابند.
گفتنی است هدف کلی برنامههای درسی و تربیتی، «تربیت یکپارچه عقلی، ایمانی، علمی، عملی و اخلاقی دانشآموزان» است، به گونهای که بتوانند «موقعیت» خود را نسبت به خود، خدا، دیگر انسانها و نظام خلقت، به درستی درک کرده و توانایی دستیابی به شایستگی های پایه را به دست آورند.
درواقع محصول آموزش و پرورش؛ دانشآموزانی است که «رابطه» خود را در چهار عرصه پیشگفته به درستی درک و تنظیم کنند.
وجود انسان عین یک رابطه است
متخصصان امر تعلیم و تربیت می گویند انسان به عنوان یکی از مخلوقات خدای متعال، در اصل هستی خود دارای وجود مستقل نیست، بلکه وجودش همچون همه مخلوقات، وجودی مرتبط با مشیت و اراده الهی است. یعنی بدون برخورداری از فیض دائمی خداوند که هستی انسان را تأمین میکند؛ نمیتواند موجود باشد.
به تعبیر استاد شهید مطهری، «وجود معلول عین ارتباط به علت است» (مطهری، ۱۳۸۳، ج ۱: ۵۰؛ مصباح، ۱۳۷۰: ۳۹۰). بنابراین، انسان در هستی خود قائم به «رابطه» با خداست. به همین ترتیب، در هویتیابی و ویژگیهای اکتسابی هم، نوع رابطه او با خدا، جهت دهنده و شکل دهنده به جایگاه اوست. از منظر مبانی تربیتی اسلام، دستیابی انسان به معرفت خدای متعال و ایمان او به خدا و نیز عمل در راه خداست که موجب رشد انسان می شود.
خداوند در قرآن می فرماید تنها کسانی از خسران و انحطاط مصوناند که به ایمان به خدا و عمل صالح دست یافته باشند (ر.ک: سوره عصر). سایر ارتباطات انسان، اگر در پرتو رابطه با خدا شکل گرفته و سامان یابد، در تعالی و رشد تربیتی او نقش مثبت دارد، ولی اگر رابطه انسان با خدا را تضعیف یا تخریب کند، نقش منفی خواهد داشت.
به همین دلیل، «رابطه با خدا» محور رابطه با خود، رابطه با خلق و رابطه با خلقت است؛ علاوه بر اینکه رابطه با خدا، خود یکی از رابطههای چهارگانه است. فهم عمیق و درک روشن این رابطهها مقدمه لازم برای دستیابی به اهداف درسی و تربیتی در مدرسهها می باشد.
دانش آموز باید تصور مشخصی از خداوند داشته باشد
در این میان ترجمه های تحت اللفظی که از صفات خداوند و تمجیدهای ما از او به دانش آموزان بیان می شود، تصور مبهمی از خداوند را برای او بوجود می آورد؛ که وقتی از او بخواهیم کمی درباره آن توضیح دهد جز تکرار ترجمه های مصطلح و مبهم چیزی برای گفتن ندارد.
اگر ما معنای سبحان الله را از او بپرسیم بلافاصله می گوید خداوند پاک و منزه است. سپس از او بپرسیم پاک و منزه یعنی چه؟ گفتن این سخن در نماز چه شناختی را از خداوند برای ما ایجاد می کند و چه رابطه ای از خداوند را در دل او تازه می کند؟ چگونه با این سخن به خداوند نزدیکتر می شود و محبت خداوند در دل او زنده می شود؟ متاسفانه چیزی برای گفتن ندارد.
در دنیای امروز آن چنان ابزارهای القاء معنا، همچون ابزارهای چند رسانه ای، متعدد و ساده و ملموس شده است که نمی توان از انسان این عصر توقع داشت همانند گذشتگان قدرت تفکر انتزاعی داشته باشد. به هین جهت باید برای ارتباط او با معانی والای الوهی ساده سازی کرد و معانی را برای او ملموس تر نمود.
رابطه درست با خدا چگونه تبیین می شود؟
ویژگی متمایز کننده تربیت اسلامی با تربیت سکولار این است که در تربیت اسلامی، «توحید» اساسیترین و محوریترین غایت تربیت است، که اساس دعوت همه انبیای الهی بوده است: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا». ایمان و اعتقاد عمیق و راستین به توحید، موجب رستگاری و رشد و پیشرفت همهجانبه انسان هاست.
انسان تربیت یافته در مکتب توحید، خدای قادر را مبدأ هستی و غایت آن میداند، خود را جز در برابر خدا مسئول و پاسخگو نمیبیند، همه نعمتها و ارزشها و امکانات و فرصتهای خود و همه هستی را از آن خدا و از سوی خدا میداند، حرکت به سوی خدا را تنها راه حق و تنها مسیر تکاملبخش میداند.
شریعت و فرمان الهی را تنها برنامه پیشرفت و فلاح و سعادت میشمارد، خدا را تنها تکیه گاه و یاور قابل اعتماد خویش میبیند، ... و او را همه جا حاضر و ناظر مینگرد و در نظام هستی هیچ منبع و منشأ قدرتی را جز خدا به رسمیت نمیشناسد.
از همینرو، با تمام وجود و از هویدای جان میگوید: «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له و بذلک امرت ...» (انعام/ ۱۶۲): همانا نماز و عبادت و سبک زندگی و شیوه مردن من از آن خدای عالمیان است که هیچ شریکی ندارد و من به این (راه پرافتخار و سعادتآفرین) مأمور شدهام ...
این نگرش، که ناشی از عقلانیت و خردورزی فطری هر آدمی است، موجب ایمان و عشق عمیق به خدای متعال می شود و در رفتار و خلقیات و نوع مواجهه انسان با هستی بازتاب یافته و تفکر توحیدی، اخلاق توحیدی، معرفت و دانش توحیدی و رفتار توحیدی را در زندگی فردی و اجتماعی او رقم خواهد زد.
در اینجا فرد درک می کند که رابطه من با خدای متعال از طریق تفکر و معرفت و دروننگری و به فعلیت رساندن فطرت درونی مقدور است: «و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ...» (آل عمران/ ۱۹۱). در خلقت آسمانها و زمین میاندیشند و (اذعان میکنند که) پروردگارا! هرگز این نظام هستی (شگفت و شگرف) را باطل نیافریدی!»
حضرت علی علیه السلام می فرمایند اول الدین معرفته: نخستین گام دین، معرفت و شناخت عمیق خدای متعال است (نهجالبلاغه/ خطبه نخست).
ـ خداوند مرا آفریده است تا به جانشینی و خلافت او، یعنی خدا گونگی، دست پیدا کنم.
ـ خداوند روزی رسان و پرورش دهنده حقیقی انسان است.
ـ خداوند راه کمال و سعادت و پیشرفت نامتناهی را پیش روی انسان قرار داده است.
ـ خداوند ما را ارزش داده و تکریم کرده و برای زندگی جاودان آفریده است.
ـ خداوند عالم طبیعت را در اختیار انسان قرار داده و زندگی مادی را بستری برای رشد او ساخته است.
ـ خداوند برای هدایت انسان دو راهنمای درونی (عقل) و بیرونی (انبیا و اولیا) قرار داده است.
ـ خداوند به انسان عقل و اراده ـ قدرت تشخیص و انتخاب و عمل ـ عطا کرده است.
ـ خداوند ابزار شناخت حسی، عقلی و قلبی به انسان داده است.
ـ خداوند انسان را مسئول و پاسخگوی چگونه بهرهبرداری کردن از نعمتهایش ساخته است.
ـ خداوند در پیمودن مسیر حق و تحقق نظام توحیدی انسان یاری میکند و هرگز اورا تنها رها نمیکند.
ـ خداوند همه هستی را برای انسان قرار میدهد، اگر انسان برای «او» باشد.
ـ خداوند عشق فروزان خود و لذت پرستش خود را در اختیار انسان نهاده است.
ـ خداوند بهشت زیبا و گسترده خود را برای انسان آماده کرده است.
ـ خداوند خود بر باورها و رفتارها و اندیشههای انسان در همه ابعاد و سطوح نظر دارد و نظارت میکند.
ـ و بالاخره: خداوند ارتباط انسان با خود، خلق خود و خلقت خود مدیریت کرده و سامان داده است که اگر رابطه انسان با خدا رابطهای شایسته و صحیح باشد، رابطه او را با دیگران اصلاح میکند.
«من اصلح ما بینه و بینالله اصلح الله ما بینه و بینالناس» (نهجالبلاغه/ حکمت ۸۹).
تأمل در صفات و اسمای گسترده الهی هر فرد عاقلی را به این نتیجه میرساند که رابطه انسان با خدای متعال ابعاد گسترده و عمیقی دارد که حقیقتاً قابل شمارش نیست.