محمد شیرزاده، پایگاه خبری دانا، سرویس سبک زندگی؛ توصیههای دینی درباره جایگاه خانواده و لزوم توجه والدین به تربیت دینی فرزندان روشن و بینیاز از تکرار است، اما آنچه محتاج تبیین است، روشها و راهکارهای ارتقا و بهبود تربیت دینی در خانواده، بهویژه متناسب با ویژگیهای جهان معاصر است.
با توجه به چالشهای تربیتی دینی در دنیای معاصر، اعم از شکاف نسلی، ناآگاهی والدین، هجمههای بیرونی و ... این موضوع نیازمند بازاندیشی و تحلیلی دوباره دارد تا بتوان خانوادهها را برای تربیت نسلی آگاه و دیندار آماده کرد.
یکی از مباحثی که خیلی مهم است این است که مفاهیم باید به دقت تعریف شده و مرز آنها با یکدیگر مشخص شود. آنچه که در تعریف تربیت دینی معمولاً گفته می شود این است که تربیت دینی عبارت است از تربیت فرد در حوزه احکام، اخلاق و اعتقادات دینی.
اما به نظر میرسد که باید تعریف دقیق تری از تربیت دینی به دست داد. کوچکترین اعمال و رفتاری که انسان انجام می دهد ناشی از درونیات و تفکرات اوست. این موضوع به گونه ایست که بعضی از متفکران انسان را برابر با ذهن انسان می دانند. بنابراین به نظر می رسد بهترین تعریف برای تربیت دینی، تربیت ذهنی افراد و به ویژه کودکان است. با این تعریف در خیلی از شاخصه ای تربیتی موجود باید تجدید نظر شود و بعضی از امور ظاهری، نباید معیار تربیت افراد باشند.
یکی از مهمترین شاخصه های تربیت دینی این است که فرزند در خانواده به صورت عاقلانه و از روی منطق و با اختیار خود تصمیم درست را اتخاذ نماید، به طوری که ذهن وی تربیت شود. مرحوم شهید بهشتی جمله ای به این مضمون دارند که اصل و اساس تربیت، آزادی است. آزادی لازمه تصمیم عقلانی و تربیت عقلانی فرزندان است. متأسفانه این اصل در حال حاضر در بسیاری از عرصه های تربیت دینی در خانواده مغفول است در حالی که بدون رعایت آزادی، رشد حاصل نمی شود.
راهکار آموزش استدلال به فرزندان چیست؟
حضرت ابراهیم (ع)، مردم زمانش را میبیند که ماه و ستاره و خورشید را میپرستند. وقتی صبح میشود، به آنها میگوید این خدای من نیست چون دیگر نیست و رفت. یعنی خیلی روشن به آنها استدلال یاد میدهد و در استدلالشان از «حُب» استفاده میکنند که هر کسی با مراجعه به فطرت خودش میتواند آن را درک کند.
نکته مهم در این روش این است خیلی وقتها در کارهای تربیتی انگار ما داریم بیاینه صادر میکنیم و اصلا کاری نداریم مخاطب ما کجاست. اما حضرت ابراهیم (ع)، از آن جایی که مخاطبش هست شروع میکند و «با او حرکت میکند» و «حرکت میدهد»
و کار مهم دیگر که خداوند و انبیاء با انسانها میکنند این است که سعی میکنند نتیجه اعتقاد و عملی که انجام شده است را به چشم مخاطب خود بیاورند. مثلا در این جریان، به مردم نشان میدهند آن ستارهای که دیشب به آن دل بسته بودی، الان کجاست؟!
در این راستا برای اینکه فرزندانمان در سنین مختلف و موقعیتهای گوناگون قدرت تفکر باشند نیاز به استدلال و تفکر منطقی و برنامه فلسفه برای کودکان دارد. اساسا یکی از اهداف چنین برنامههایی پاسخ به همین نیاز است. یعنی زمانی ما میتوانیم نه بگوییم که برای نه گفتن دلیل داشته باشیم. وقتی توانستیم خوب استدلال کنیم که چرا چنین چیزی را میخواهیم یا نمیخواهیم آنوقت نه گفتن برایمان آسان میشود.
اهمیت تربیت عقلی مبتنی بر استدلال
تجربه زندگی بشری نشان می دهد که آگاه بودن از نتایج امور و تفکر در عواقب بسیاری از کارها، انسان را در تصمیم گیری ها کمک می کند بنابراین تقویت نیروی فکر و اندیشه در راهیابی به هدف ها یکی از مناسب ترین و معقول ترین راه ها است.
بنابراین اگر قوه تعقل در انسان فعال باشد و در تصمیم به انجام کارها بیشتر از هر چیز به نیروی خرد تکیه شود، درصد خطا و اشتباه در امور زندگی به حداقل ممکن می رسد. در مساله تربیت هم می توان از نیروی فکر و اندیشه کودکان بیشترین استفاده را کرد. به این ترتیب فهماندن نتایج رفتارهای خوب و بد و واداشتن فرزندان به تفکر و اندیشه در عواقب آن، در تغییر رفتار موجود به رفتار مطلوب، موثر خواهد شد.
زیرا علم و آگاهی در حد خود می تواند، مانع از انجام کارهای خلاف باشد، دانش و آگاهی در موارد بسیاری انسان ها را از قانون شکنی، گناه و تجاوز به حقوق دیگران، مصون می دارد.
لذا مقصود از تربیت فکری آن است که فکر و اندیشه کودک را با آموزش علوم دینی و فرهنگ علمی معاصر و نکات مفید از تکنولوژی و تمدن امروز بشری رشد و تکامل بخشیم.
این بخش از تربیت از لحاظ اهمیت و حساسیت از سایر بخش های تربیت کم اهمیت تر نیست. تربیت ایمانی نوعی بنیانگذاری و پایه ریزی است، تربیت جسمی خود نوعی آمادگی بوده و تربیت اخلاقی ایجاد صفات مطلوب روحی و عادات پسندیده است، اما تربیت عقلی، رشد توانایی های فکری و ظرفیت عقلانی و فرهنگی هر فرد است.
مسولیتهای مذکور هر کدام به نوعی در ارتباط با یکدیگر هستند، و در هر بخش یکدیگر را تقویت می کنند، و برای آنکه انسانی متکامل و متعادل تربیت شود و رسالت و مسوولیت خود را به نحو احسن ادا نماید به تمامی این جنبه های تربیتی احتیاج دارد. چه مطلوب و شایسته است فرزندی که قدم به زندگی عملی و مستقل خویش می گذارد و مربیان و والدینش او را از هر جهت آماده کرده اند و برای برخورد با تمامی مسائل زندگی آماده و مجهز است.