به گزارش پایگاه خبری دانا، گروه فرهنگ و هنر، محمدامین قاسمی پیربلوطی؛
یک غافلگیری شیرین
چه چیزی «هویت» ما را میسازد؟ نام خانوادگی؟ والدینی که هرگز ندیدهایم؟ یا انتخابهایی که در لحظات بحرانی انجام میدهیم؟ حالا تصور کنید در آستانه ۱۸ سالگی هستید، نه گذشتهای دارید و نه خانوادهای که شما را به آینده گره بزند؛ همزمان، کشوری که در آن زندگی میکنید نیز در حال دگرگونی کامل و تجربه یک انقلاب تمامعیار است. این نقطه صفر و موقعیت ترسناکی است که چهار قهرمان اصلی فیلم «بچه مردم» در آن ایستادهاند. اولین ساخته سینمایی محمود کریمی (که پیشتر او را با مستندها و آیتمهای خلاقانه برنامه خندوانه میشناختیم) یک غافلگیری بزرگ در جشنواره فجر ۱۴۰۳ بود؛ فیلمی که توانست با ۱۴ نامزدی و کسب جوایز مهمی چون بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی فیلم اول، ثابت کند که میتوان قصهای تلخ را به شیرینترین شکل ممکن روایت کرد.
چهار پسری که دنبال «خودشان» میگشتند
داستان «بچه مردم» از یک پرورشگاه در دهه 50 آغاز میشود. ما با چهار نوجوان (با بازیهای کشفشده و درخشان مهبد جهاننوش، احسان احمدی، فرزین فلسفین و ایلیا یعقوبی) روبرو هستیم که به تعبیر مدیر پرورشگاه دیگر «نره غول» شدهاند و باید آماده ترک آنجا شوند. اما این چهار رفیق، پیش از ورود به دنیای ناشناخته بیرون، یک مأموریت حیاتی دارند: آنها باید بفهمند «که» هستند. نقطه آغازین ماجرا، تصمیم جسورانه آنها برای دزدیدن پروندههای شخصیشان از اتاق مدیریت است؛ فیلم هوشمندانه از افشای جزئیات پروندهها طفره میرود و تمرکز خود را بر این سفر پرماجرا برای «خودساختگی» میگذارد. در این مسیر، بازیگران نامآشنایی چون رضا کیانیان، حسن معجونی و بهروز شعیبی نیز در نقشهای مکمل، به این سفر هویتیابی کمک میکنند.
وقتی «وس اندرسون» به تهران میآید
بزرگترین دستاورد «بچه مردم»، نه فقط داستان انسانیاش، بلکه فرم بصری جسورانه آن است. محمود کریمی به جای انتخاب یک رویکرد رئالیستی، چرکین و تلخ (که انتظارش از سوژه پرورشگاه و جنگ میرود)، مسیری کاملاً متفاوت را انتخاب کرده است. فیلم از نظر بصری، یک اثر فانتزی، چشمنواز و رنگارنگ است. قاببندیهای دقیق، طراحی صحنه پرجزئیات و استفاده از رنگهای گرم، بسیاری از منتقدان را به یاد سبک بصری فیلمسازانی چون «وس اندرسون» انداخته است. این تضاد میان محتوای تلخ (تنهایی و جستجوی هویت) و فرم فانتزی (دنیای رنگی و قابهای کارتپستالی) معجونی ساخته که همزمان هم تماشاگر را میخنداند و هم او را به فکر فرو میبرد.
فیلم در ایجاد توازن میان کمدی موقعیت و درام انسانی بسیار موفق عمل کرده است. بازی چهار نوجوان فیلم، نقطه قوت اصلی آن است؛ آنها باورپذیر، شیرین و عمیقاً دوستداشتنیاند. با این حال، فیلم خالی از اشکال نیست. بسیاری از منتقدان معتقدند «پاشنه آشیل» فیلم، یکسوم پایانی آن است؛ جایی که لحن فانتزی و شیرین فیلم، ناگهان جای خود را به پایانی کموبیش شعاری میدهد که تلاش دارد به شکلی مستقیم، شهادت را به عنوان راه نهایی هویتیابی معرفی کند.
رنگآمیزی یک خاطره سیاه و سفید
برگ برنده «بچه مردم» و چیزی که آن را از تمام فیلمهای مشابه در ژانر انقلاب و دفاع مقدس متمایز میکند، همین نگاه فانتزی و «حال خوبکن» به یکی از تلخترین سوژههاست. فیلم به ما یادآوری میکند که هویت، یک برگه در پرونده یا نام پدر و مادر نیست، بلکه «رفاقت»، «عشق» و «انتخاب»هایی است که در مسیر زندگی میسازیم. فیلم حتی در نمایش صحنههای جنگ نیز کلیشهها را میشکند و نگاهی متفاوت به برخی مؤلفههای تکرارشدنی سینمای جنگ دارد. این فیلم، روایتی از امید در دل ناامیدی مطلق است و نشان میدهد که حتی «بچههای مردم» هم میتوانند قهرمان قصه خودشان باشند.
حرف آخر: بلیطی برای یک حال خوب تضمینی؟
اگر از درامهای اجتماعی تلخ و گزنده یا کمدیهای سطحی و فراموششدنی خسته شدهاید، «بچه مردم» دقیقاً برای شما ساخته شده است. این فیلم یک تجربه سینمایی متفاوت، خوشساخت و به شدت سرگرمکننده است. این اثر برای کسانی که سینمای قصهگو، بازیهای درخشان و سبک بصری منحصربهفرد را میپسندند، یک انتخاب بینقص است. «بچه مردم» شاید ادعای تغییر جهان را نداشته باشد، اما فیلمی شریف و پرخلاقیت است که حال شما را تا چند ساعت پس از خروج از سالن سینما خوب نگه میدارد. تماشای این فیلم، مانند پیدا کردن یک عکس قدیمی دوستداشتنی در آلبوم خاطرات است؛ به آن لبخند بزنید.