ایستگاه شعر؛
صفحه شعر خبرگزاری دانا (دانا خبر)، دریچه ای است برای انعکاس بهترین و زیباترین اشعار شاعران پارسی گو. فرصتی برای آنکه بیندیشیم و بگذاریم که احساس هوایی بخورد...
شعر امروز، غزلی است از شاعر معاصر؛ علیرضا طبایی.
عشق درکی است از بی نهایت
ناگهان می وزد... ناگهانی! ناگهان اتفاق اوفتاده ست
عشق، همزاد یک اتفاق است... اتفاقی که بسیار ساده ست
عشق، یک فرصت آفتابی ست، در میان دو رگبار، در کوه
پاره ای از بهشت است انگار، رو به دیوان حافظ گشاده ست
عشق حسی غریب است و با خود، هرم گل دارد و طعم آتش
مثل یک وسوسه، مثل یک ترس، مثل احساس تب، روح باده ست
عشق یک لحظه روستایی، با سبدهای گیلاس و لبخند
خوشه ای دعوت و چشمه ای شعر، شرمگین در سحرگاه جاده ست!
عشق آمیزه یک فریب است، با سکوت و نگاه و تبسم
مثل نیلوفری ماهتابی، تکیه بر بالش آب داده ست
عشق، درکی ست از بی نهایت، حسّ سیب و درخت و نیوتن!
طرح گلدانی از میخک سرخ، دختری بر دریچه نهاده ست
عشق عطری است از جنس الهام، عطر یک دره صبح و زنبق
گاه، طرح سواری ست در باد، گاه، بر متن دریا، پیاده ست
عشق را می توانی بنوشی، مثل فنجانی از شعر و قهوه!
مثل لبخند پنهان کودک، شعله ای گل که در برف زاده ست
عشق یک کهکشان نیکبختی، پشت یک بی نهایت نقاب است
می خرامد، از او می گریزی... باز، نزدیک تو ایستاده ست
ناگهان می وزد، ناگهانی... ناگهان اتّفاق اوفتاده ست...