یادداشت:
به گزارش خبرگزاری دانا، در شرایط کنونی و براساس اقتضائات عصری که به اصطلاح "مدرن" خوانده میشود، حضور در فضای مجازی برای هر کسی که دلبستگی به آکادمیا و دغدغه تأثیرگذاری دارد ضرورتی آشکار و بیچون چراست.
کسانی که با هر بهانه و دستاویزی تلاش کنند این پدیده واقعی را نادیده بگیرند و یا آن را مقلوب جلوه کرده و یا تفسیر کنند، در نهایت روزی درباره این سهلانگاری خود بر کرسی داوری خواهند نشست و خویش را محکوم خواهند کرد.
هرچند آنچه بیان شد سنخیتی با کلیشههای شناختهشده درباره فضای مجازی در علوم ارتباطات ندارد؛ بلکه حاصل تجربهای است که با نگاهی انسانشناختی زیست شده است و سپس به زبان آورده شده است.
استدلال اصلی ـ نه در معنایی اثباتگرایانه ـ آن است که عصر کنونی نه فقط اقتضای حضور و فعالیت در فضای مجازی برای اهل آکادمیا را دارد، بلکه برهمکنشهای فضای مجازی و حقیقی به سمتی سوق یافته است که شاید بتوان درباره جایجایی هویتهای این دوگان و یا دست کم «شورش هویتی یکی علیه دیگری» سخن گفت.
انگاره «مجازی» دست کم در زبان فارسی عمدتا مفهومی حاشیهای، غیرجدی و غیرواقعی را به ذهن مخاطبان متبادر میکند. بر همین اساس، فضای مجازی به عنوان هویتی دست دومی و ثانوی در کنار فضای حقیقی پس از توسعه علوم ارتباطات در عصر مدرن به رسمیت شناخته شد.
با این حال، حاصل شهود و تجربه زیست در «مدرنیسم آکنده از مجازی» و سپس به زبان آوردن چنین تجربهای حاکی از آن است که این کلیشه عاری از واقعنگری است.
از بُعد زمانی و درنگهایی که انسان در طول روز دارد، بخش نه چندان محدودی از آن را در فضای مجازی سپری میکند. تعلق خاطر روانشناختی به این امر به اصطلاح مجازی نیز به گونهای است که تصور و یا تجربه زیستن چند روز بدون آن ـ حتی اگر همراه با آرامشها و آسودگیهایی باشد ـ انسان مدرن را آکنده از حسِ وحشت میکند، گویا که بخشی از وجودش را از دست داده است.
اما مهمترین بُعد، تأثیر وارونه فضای مجازی بر فضای حقیقی است. بر خلاف تصور اولیه، در حالی که اقتضای فضای مجازی به مثابه امری فرعی، غیرواقعی، ثانوی و درجه دومی متأثر شدن از فضای حقیقی است، وارونهسان، فضای حقیقی متأثر از فضای مجازی است.
در شرایط کنونی و سالهای آینده صرفا کسانی در جامعه ماندگار و تأثیرگذار میشوند که پیشتر «ایماژ»های خود را در فضای مجازی خلق کرده و منتشر کردهاند؛ تصاویری که در اذهان مخاطبان از «قهرمانهای آکادمیا» شکل میگیرد، حاصل ایماژهایی است که دست کم به فضای مجازی مربوطند و یا اینکه ـ عمدتا ـ بر پایه فضای مجازی ایجاد و سپس در غیر آن بازتولید و بازنشر شدهاند؛ البته این جمله اخیر هم شاید درست نباشد چرا که فرایند تولید، بازتولید و انعکاس و نشر تصاویر نیز عمدتا در همین فضای مجازی صورت میگیرد و در نهایت این تصاویر در اذهان مخاطبان مینشیند.
بدینگونه فضای مجازی «ایماژهای قهرمانهای آکادمیا» را به گونهای مخلوق و منشور میکند که فضای حقیقی نه تنها در آن جنبه تَبَعی و ثانوی ندارد، بلکه عمدتا در فرایند ارتباط میان «عین» و «ذهن»، عینیت منحصر به فضای «به اصطلاح مجازی» میشود.
این گونه است که ـ دستکم در برخی حوزهها ـ مجازیت به گونهای باور نکردنی علیه واقعیت امر حقیقی میشوُرد و خود را بر کرسی واقعیت مینشاند و فضای حقیقی را از آن تُهی نمینماید.
در نتیجه در پایان نیز باید دوباره تکرار کرد که، کسانی که با هر بهانه و دستاویزی تلاش کنند این پدیده واقعی (فضای مجازی) را نادیده بگیرند در نهایت روزی درباره این سهلانگاری خود بر کرسی داوری خواهند نشست و خویش را محکوم خواهند کرد.
سید محمدهادی گرامی